زخمه

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...
زخمه

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

چرا باید رفت ...

سالهاست به این موضوع فکر می‌کنم که چرا باید رفت؟ چرا نباید ساکن ماند؟ چرا اگر بمانی ضرر کردی؟

کلا انسانها چرا باید به زندگی از باب منفعت اقتصادی نگاه کنند؟ همین نگاه ضرر یا سود کردن یعنی نگاه اقتصادی به زندگی، بهرحال درست است که مبنای رفع نیاز آدمها اقتصاد است اما همه زندگی نیست، ما در برهه ای از زندگی از سیاست لذت برده ایم یا در جایی دیگر از هنر لذت بردیم اما همیشه همه این مسائل تحت تاثیر اقتصاد بوده است.

سالها پیش که میتوانستم از ایران بروم بنا به دلایلی که هیچکدام اقتصادی نبودند از ایران نرفتم و ماندگار شدم اما از وقتی که از 4 سال قبل یه جدیت افتادم که مهاجرت کنم همین عوامل اقتصادی مانع از رفتنم شدند، اگر قرار بود در کشور مقصد دوباره طعم تلخ بیکاری یا وضعیت بد اقتصادی را تحمل کنم با خودم گفتم که همین جا حداقل چند حامی دارم و میتوانم روی کمک آنها حساب باز کنم ام بعد از دو سال به این نتیجه رسیدم که باز دغدغه اقتصاد دلیل خوبی برای ماندن نیست.

ما نیاز داریم که بعضی از امیال خودمان را برآورده کنیم، هنر یا آزادی از این دست هستند جایی که راحت بتوانی حرفت را بگویی و موسیقی مورد علاقه ات رو بشنوی یا به کنسرت هنرمند مورد علاقه ات با خیال راحت بشینی تا بری در سینما و فیلمهای خوب و روز و مورد علاقه ات را ببینی، چیزی که در این کشور برای همه ما شده آرزو، شده یک رویا.

داشتن محیط کاری که تو کمتر آزار ببینی، اینکه وقتی توانایی های خاصی داری دلیل بر این باشد که تو پیشرفت کنی نه اینکه باعث حسادت همکارانت شود و تو را زمین بزنند. 

حتی برای ازدواج نیز الان در ایران با سد عظیمی به نام منفعت طلبی روبرو هستیم. عاشقیت ها بر مبنای اقتصاد پایه ریزی شده است. 

در کل به این نتیجه رسیدم ترجیح میدهم در جایی غیر از سرزمین مادری زندگی کنم  ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد