زخمه

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...
زخمه

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

جام سرمستی ...

آدمی است دیگر
گاهی دلش میخواهد تو باشی تا به رسم عادت دیرینه حتی، برایم جام سرمستی بنوشی برای روز میلادم ...

پ ن: اینا عاشقانه هایی است برای کسی که سالهاست که هست و سالهای دیگری است که نیست ... مخاطب خاص ندارد نویسنده ...

اردیبهشت ...

بگو دوستت دارم تا 

خودم را در اردیبهشت آغوشت پیدا کنم ...


ارس آزادی

دیالوگ ...

تو: رویات چیه؟
من: تــــــــو 

منبع: گفتگویی که در خواب دیدم ...

سرانجام ...

بالاخره دنیا این جور نمی‌مونه که همیشه تو نیستی، یه روز هم می‌رسه که من نیستم ...

تسبیح ...

تسبیحهای من سالهاست 
در نبودنت 
ذکر Where is my Love می گویند

عسل امیدی

پریزاد ...

خب شنیدم بسلامتی پریزاد عشقُ مه آسا کشیدی، خدا را به شور تماشا کشیدی مه بانوی من !!!

عادت مردان ...

مردا رو نباس بذاری تنها بمونه ... اگه تنها موند نباس بذاری بهش عادت کنه ... اگه عادت کرد دیگه به درد هیچ رابطه و زندگی مشترک نخواهد خورد بلکه فطق آشپز خوبی میشن که فقط غذا میپزن و میخورن و از خوردن دستپخت خودشون هیچوقت دچار اضافه وزن نخواهند شد :)

جدید ...

وقتی یه جاهایی خسته میشم ترجیح میدم برم جاهای جدید ...

الانم اینطوریم ... خونه جدید ... کار جدید ... شغل جدید ... موقعیت شغلی جدید ... بالاخره به اون چیزی که سالها احتیاج داشتم دارم میرسم اینکه اهل فرمانبرداری نیستم قبول ... اما دیگه احساس جدید رو نمیتونم تحمل کنم ... 

من هنوز  در تو مانده ام توئی که الان میدانم در کنار یکی دیگه خوشبختی عزیزم ... 

تو زندگی سه نفر بودن که مث خودم شصت و یکی بودند و نمیتونم فراموششون کنم ... و تو چقد مه شیدوار در شام تارم تابیدی و رفتی و بدون اینکه بدونی چقد دوستت دارم بهم یادآوری کردی که میشه بعد از ده سال دوباره عاشقیت کرد ... ممنونم ازت ... 

به این خونه جدید عادت میکنم ... هم بزرگه و هم دلباز و هم کلا مث دلم بی در و پیکره :)

حسودی ...

حسود نیستم اما موندم این دل لعنتیم چرا به اون پیرهنی که تنت هست حسودیش میشه مه بانوی من  ؟؟؟

دیوانه ...

دیوانه نمی‌گوید، دوستت دارم!
دیوانه می‌رَود تمام دوست داشتن را،
به هر جان کَندنی، جمع می‌کند از هر دَری،
می‌زند زیر بغل،
می‌ریزد پای کسی که،
قرار نیست بفهمد دوستش دارد!

مهدیه لطیفی

پ ن: مث من که هیچوقت بهت نگفتم دوستت دارم و تو هم رفتی شاید یه روز ببینمت و بهت بگم که مه بانو من خیلی دوستت داشتم و دارم اما حیف که نشد بهت بگم و نمیشد تو بفهمی از چشام که چقد عاشقت بودم ...

دوستت دارم ...

دوستت دارمهایت را به کسی نگو

همه را نگه دار برای خودم 

من ترانه هایم را 

برای سرودنشان کنار گذاشته ام ...


انتخاب

من از دنیا سه چیز رو انتخاب می‌کنم: تو، اسب و موسیقی

یه چشمایی ...

به یه رفیق میگم: ببین مهم این نیست که کی تو رو دوست داره مهم اینه که چشمات رو اونقدر خوب باز کنی تا ببینی که هستند کسانی که تو رو به خاطر خودت میخوان ... به خودم که میرسم به این حرفم میخندم و چشمام رو میبندم و میگم بی خیال رفیق زندگی همینه ... هنوز کسی تو دنیا نیست که بهت بگه "دوستت دارم" و تو دلت بلرزه و با شوخی و خنده بگی: me too. 

دیگه نمیخوای باور کتی که خودت هم باس چشات رو باز کنی ... متاسفانه هر کسی رو که بهم معرفی میکنند که میتواند تو رو دوست داشته باشم و خوشبختت کنه از چشمم میفته و باهاش قطع رابطه میکنم ... 

اسمش رو گذاشتم "مه بانو" و این روزا از ایران رفته و چند وقته دیگه برمیگرده ... 

چند روز پیش درویشی بهم گفت تو هیچوقت عاشق نشدی و این روزا عاشقی ... هیچوقت از ته دل کسی رو دوست نداشتی و اگه هم به کسی گفتی دوستت دارم فقط واسه این بوده که از تنهاییت میترسیدی و حالا که تنها شدی قدر اون کسی رو که دوسش داری بیشتر میفهمی و بهت یه روز میگه که دوستت داره و اون روز شادترین روزت خواهد بود طوری که انگار پادشاه هفت اقلیم خواهی بود ... چشمانت رو باز کن و تنهاییت را باور کن که تو این مدت بزرگتر شدی و هست کسی که دیوونگیات رو دوس داشته باشد ...

به ارس اینو میگم و میگم منتظرشم برگرده میگه خره قبل از اینکه برگرده تو برو مث باقی کسانی که مثلا دوسشون داشتی و سر بزنگاه از رابطه ات کشیدی بیرون و رفتی پی زندگی خودت ...

ارس میگه:

یه حرفایی میون ماست

بین من و تو و خداست 

واسه همین، دمِ رفتن

نگفتم مقصدم کجاست ...


میخندم و میگم : باشه رفیق بیا باهم بخونیم ...