زخمه

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...
زخمه

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

جانان من

میخوام از چشمات بنویسم لعنتی که هر وقت نگاهم میکردی سرمو پایین می گرفتم. الان میتونم از سالها دوست داشتنت بنویسم لعنتی . توئی که آرام و آشوبم بودی ... 
سالها پیش برات نوشتم :


«چشمانت  قبله گاهم بود
دستانت  جا نمازم بود
آهنگ خوش صدایت
همه راز و نیازم بود»

نشد دلم، حریف چشمات بشه
تو یه جنگ تن به تن اسیرت شد
تو گرگ و میش خاطرات سبزم
یاد تو  بود و بی هوا پیرت شد

چشم تو، شبُ از چشام ربود
ترانه ی خوش دلمو سرود
تو روزای سرد و زمستونیم
نگاهت، گرمی ترانه هام بود

توی باغ شب امیدُ می کاشتی
گلای آرزو رو  می شکفتی
تو هیاهوی گرگای شب زده
از بارون و مهتاب غزل می گفتی

مهراوه ات، مهموندار شبم بود
ترانه هاش هم آغوش لبم بود
با تو و این شب نشین ناگزیر
فقط حدیث تو، تاب و تبم بود

چشمت، تقدس پاک زئوسه
تو غربت ناتمومه این قفس
قابیل شبم، رو به خواب مرگه
دل سبزت رو بده دست ارس

ارس آزادی
همیشه عاشقانه نوشتن رو دوست داشتم جانان من ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد