زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

گمشده

من تو را ای عشق از کف داده ام!

هم خودم را ؛هم تو را گم کرده ام


آن من عاشق ؛من دیوانه را

من نمیدانم کجا گم کرده ام!


من نشانی های خود را میدهم...

یک نفر باید مرا پیدا کند


یک نفر باید که با طوفان عشق

برکه ای خشکیده را دریا کند...


هر سال که اردیبهشت می‌رسه، یه غم عجیبی دلم رو فرا می‌گیره، امسال می‌دونم که این اردیبهشت آخرین اردیبهشت دهه چهارم زندگیم، امسال اردیبهشت بیاد و بره، من سه تا سیزده سال رو تموم کردم ...

شاید این سی و نه سالگی خیلی اتفاقها برام بیفته، که مقدمات بعضیاش رو آماده کردم تا برم سراغ اون اتفاق خوب زندگیم که امیدوارم امسال حتما رخ بده. شاید اون برکه خشکیده ای که تو این ترانه خونده میشه امسال تبدیل به یه دریای عشقی بشه تا ابد.

راستی :

هوای دلت را داشته باش

اردیبهشت زمان عاشق شدنهای بی‌هواست


پ ن :از سال هشتاد و یک که آلبوم گمشده مسعود خادم رو گرفتم، این آهنگ گمشده‌اش رو خیلی دوست دارم، خیلی وقتها میگم این ترانه زیبای آقای محمدعلی شیرازی وصف حال خودمه،از دوست نازنینم مسعود خان متشکرم بابت اجرای خوب این ترانه، البته از تنظیم زیبای پیام طونی هم نباید ساده گذشت.‎

گفتم بعد از سالها دوباره اینجا آپلود کنم با یه کیفیت خیلی خوب

دانلود



من و تو و بارون ...

من باشم و تو باشی و نم نم بارون و ...

نوای پیانو و صدای آوازه خوان که میخونه:

آره بارون میومد خوب یادمه...

زیر لب زمزمه کردم،

کی می تونه این دل دیوونه رو از من بگیره؟

اون قَدَر باشه که من این دل و دستش بدم و چیزی نپرسه،

دیگه حرفی نمونه بعد نگاهش،

آره بارون میومد خوب یادمه ...

اما خب غم اینجاست که همه اینا هست و تو سالهاست هستی و نیستی ...

جانان من

میخوام از چشمات بنویسم لعنتی که هر وقت نگاهم میکردی سرمو پایین می گرفتم. الان میتونم از سالها دوست داشتنت بنویسم لعنتی . توئی که آرام و آشوبم بودی ... 
سالها پیش برات نوشتم :


«چشمانت  قبله گاهم بود
دستانت  جا نمازم بود
آهنگ خوش صدایت
همه راز و نیازم بود»

نشد دلم، حریف چشمات بشه
تو یه جنگ تن به تن اسیرت شد
تو گرگ و میش خاطرات سبزم
یاد تو  بود و بی هوا پیرت شد

چشم تو، شبُ از چشام ربود
ترانه ی خوش دلمو سرود
تو روزای سرد و زمستونیم
نگاهت، گرمی ترانه هام بود

توی باغ شب امیدُ می کاشتی
گلای آرزو رو  می شکفتی
تو هیاهوی گرگای شب زده
از بارون و مهتاب غزل می گفتی

مهراوه ات، مهموندار شبم بود
ترانه هاش هم آغوش لبم بود
با تو و این شب نشین ناگزیر
فقط حدیث تو، تاب و تبم بود

چشمت، تقدس پاک زئوسه
تو غربت ناتمومه این قفس
قابیل شبم، رو به خواب مرگه
دل سبزت رو بده دست ارس

ارس آزادی
همیشه عاشقانه نوشتن رو دوست داشتم جانان من ...

دوباره برگشتم به سوی تو ...

بعد از مدتها به خانه خودم برگشتم به وبلاگی که از سال 82 مامن من بود. میدونم دو ساله در موردش بی وفایی کردم و سرم به اینستاگرام و توئیتر و فیسبوک گرم بود. اما اینجا همیشه خانه اول من است. زخمه جایی که سالهای اول دانشجویی عاشق شدم، جایی که در سالهای اول مهاجرت به تهران عاشق شدم. حالا سالهاست که با عشقی پنهانی سر میکنم. 

خودت نیستی اما حضورت تو زندگیم هست. 

اینجا زخمه است جایی که پیک به گیتارم میزنم و با دیدن و شنیدن صدایت لذت میبرم. 

سالهاست برای چنین عشقی نوشتم و تو شاید هیچوقت نفهمی که عاشقت بودم ...


وقتی که شب رو تنم دس می کشه

خوابِ تو، رو چشام قفس می کشه

تو رقص واژه های غریب آشنا

لبام با اسم تو نفس می کشه


تو ریتم تند گیتار کولیا

می میرم مث یه آکورد تنها

تو هنوز یه آرپژ دلنشینی

رو تن این گیتار دل سیا


"تو جمعه های من جای تو خالیست

نفسهایم از هوای تو خالیست"

مرا بخاطر بسپار و بدون

ایل مغان از سارای تو خالیست

 

جای تو خالی، اگه مونده بودی

این شعرُ جای من سوزونده بودی

تو رو به بوسه نگام می بردم

اگه مستیِ منو خونده بودی


یه عمری با خیالت مستی کردم

نیستی ببین چه با هستی کردم

خیالمو خواب ترانه کردم

باز توبه شکستم و مستی کردم


ارس آزادی

۵ اصل اولیه برندسازی شخصی

این روزها مسئله برند سازی شخصی یا Personal Branding به مسئله قابل بحثی تبدیل شده است. افراد با پروفایل‌های اجتماعی قوی، اعتماد به نفسی بالا و ایده‌های ناب می‌توانند با یک ارائه مناسب به تاثیرگذارانی قهار تبدیل شوند و تغییراتی در زندگی دیگران ایجاد کنند. اگر می‌خواهید همکاران، شرکا، کارمندان یا خریداران خود را تحت تاثیر قرار دهید، می‌توانید روی برندسازی شخصی سرمایه‌گذاری کنید.

راه اصلی برندسازی شخصی، داستان گویی و روایتگری مناسب است. اگر بتوانید اتفاقات پیرامون خود را با جزییات و اهدافی مناسب برای دیگران مطرح کنید، خواهید توانست در برندسازی شخصی موفق باشید. البته اصول اولیه‌ای هم در مورد این مسئله وجود دارد که می‌توان با تکیه کردن به آن راه درست روایت را در پیش گرفت:

داستان‌های واقعی، بهترین قصه‌ها هستند

شاید روزانه اتفاقات خارق‌العاده‌ای به ذهن شما بیاید که از نظرتان بسیار جذاب باشد اما بهترین قصه‌ها، داستان‌های واقعی هستند.  احساسات و اخلاقیات تجربه شده توسط خود افراد چنان زیبا و کامل است که نیازی به هیچگونه جذابیت اضافه‌ای ندارند و به راحتی قادرند مخاطب را جذب کند.

داستان‌های خارق العاده به ضرر برندسازی شخصیتان تمام می‌شوند

درست است. به نمایش گذاشتن شخصیتی بسیار دست نیافتنی و خارق العاده‌ در ابتدا می‌تواند توجه بسیاری از کاربران را به خود جلب کند اما در مدت طولانی جذابیت خود را از دست خواهد داد. شاید بتوانید طی مدتی کوتاه، شخصیت دروغین جالبی برای مخاطب بیافرینید اما کم کم لو خواهد رفت که من واقعی شما چه کسی است! پس بهتر است همان ابتدا سراغ محتوای عجیب و غریب و خیالی نروید.

از گفتن نیمی از وقایع بپرهیزید

بسیاری این مسئله را جدی نمی‌گیرند. از آنها ایرادی ندارد که شما بتوانید با نگفتن نیمی از حقایق هم دروغ نگویید و هم شخصیت جالبی از خود بیافرینید. مسئله این است که انسان‌ها ناخودآگاه از این صداقت دروغین باخبر می‌شوند و نمی توانند با شما ارتباط مستقیم ایجاد کرده و صمیمیتی میانتان برقرار نمی‌شود. اگر می‌خواهید میان شما و مخاطبانتان ارتباط مستقیم و دوطرفه ای برقرار شود، باید از وقوع هرگونه سوتفاهم، ایجاد ابهامات یا عدم شفافیت با آنها پرهیز کنید.

برندتان را با نگرشی مثبت پیش ببرید

اصولا برندسازی شخصی با اهداف و نگرش منفی موفق نمی‌شود. حتی اگر با بهترین برنامه ریزی پیش برود. اگر می‌خواهید خودتان را به بهترین شکل ارائه دهید پس بهتر است تفکرات خیرخواهانه‌ی خود را تقویت کرده و وقتتان در این هدف سرمایه‌گذاری کنید.

 با تکیه بر قابلیت‌های خود برندسازی شخصی کنید

یک فهرست از توانایی‌ها و بحث‌هایی که در آنها حرفی برای گفتن دارید تهیه کرده و مخاطبتان را با اتکا به نقاط قوتتان سرگرم کنید. موسیقی، روانشناسی، هنر‌های تجسمی، اخبار، ارائه راهکار در زمینه‌های مختلف  و .... می‌تواند به ایجاد یک رابطه‌ی دوطرفه‌ی مناسب میان شما و دنبال کنندگانتان کمک کند.

اگر از تمامی روش‌های ذکر شده به درستی استفاده کنید خواهید توانست یک رابطه‌ی مناسب میان خود و مخاطبان ایجاد کرده و آن را کم کم به یک ارتباط احساسی قابل اتکا تبدیل کنید. البته باید به یاد داشته باشید که برند سازی شخصی مطلبی است که به صبر، پشتکار، صداقت و کمی شانس نیاز دارد تا به مرحله کمال رسیده و بر زندگی شما و دیگران تاثیر بگذارد.

دلتنگی

دلتنگ که باشی 

هیچ چیزی آرامت نمیکند 

یک دلت پای رفتن می‌خواهد 

یک دلت هوای ماندن می‌خواهد


ارس آزادی


ریشه مشکلات

به این نتیجه رسیدم بیشتر مشکلات و صدمات و آسیبهایی که در اطرافمان رخ می‌دهد واسه اینه که یه عده میخوان خودشون رو با اهمیت و مهم نشون بدن.

چه تو محیطهای کاری یا محافل دوستانه یا خانوادگی همین اتفاق باعث میشه که آدمها از هم دور بشوند. دوست داشتم بیشتر در این مورد بنویسم. ولی فعلا نمیشه.

۱۰ صحنه غیرمنتظره در سریال «بازی تاج و تخت» که تماشاگران را به شدت متاثر ساخت

در این رسانه بارها و بارها در مورد سریال محبوب و پرطرفدار «بازی تاج و تخت» (Game of Thrones) سخن گفته شده است. در حالی که در هفته ی آینده شاهد پخش اولین قسمت از فصل هفتم این سریال هستیم و تماشاگران و طرفدران آن بی صبرانه منتظر اتفاقات فصل جدید هستند می خواهیم مطلب دیگری در مورد این سریال داشته باشیم. سریال «بازی تاج و تخت» همه چیز برای جلب نظر بیننده دارد از اژدها و شمشیر و پیشگویی گفته تا دسیسه های خاندان سلطنتی و صحنه های نبرد بسیار جذاب اما شاید با قاطعیت بتوان گفت که هر قسمت از این سریال دارای صحنه های احساسی متعددی است که به شدت بیننده را تحت تاثیر قرار می دهد.

تماشاگران این سریال بدون شک در طول تماشای سریال به وضوح غم، ناامیدی، درماندگی و بالاتر از همه ی آن ها خشم را در واکنش به بعضی از صحنه های غیرمترقبه حس خواهند کرد و البته عصبانیت آن ها نیز قابل درک است زیرا در این سریال اتفاقاتی می افتد که تماشاگر نه انتظار آن را داشته و نه خوشایند اوست. در ادامه ی این مطلب قصد داریم ۱۰ صحنه ی سریال که به وضوح تماشاگران را غافلگیر کرده، متاثر ساخته و به خشم می آورد به شما نشان دهیم. با ما همراه باشید.

۱- شب عروسی سانسا استارک با رمزی بولتون

sansa-starks-wedding-night-w700

بگذارید در همین ابتدا با یکی از وحشیانه ترین و متاثر کننده ترین صحنه های سریال شروع کنیم. بدون شک تماشاگران سریال «بازی تاج و تخت» از دیدن رفتار ناشایست و بسیار خشن رمزی بولتون با نوعروسش، سانسا استارک بسیار خشمگین و متاثر شده بودند. تا زمانی که این صحنه در سریال رخ داد بسیاری از تماشاگران از تغییرات شخصیت سانسا استارک در فیلم نسبت به آن چه که در کتاب آمده بود خرسند و راضی بودند زیرا ترسیم جدید از شخصیت سانسا به آن عمق و اهمیت بیشتری در سیر داستان داده بود.

اما در اپیزود موسوم به «تعظیم نکرده، خم نشده، خرد نشده» (Unbowed, Unbent, Unbroken) در فصل پنجم تماشاگران بار دیگر با همان شخصیتی از سانسا آشنا می شوند که در تمامی بخش های کتاب مانند یک کیسه بوکس از این طرف به آن طرف پرتاب می شد  هر کسی هر جور که دلش می خواست از او سوء استفاده کرده و او را آزار می داد.

۲- مرگ جان اسنو

jon-snows-death

همه می دانیم که جان اسنو یکی از معدود شخصیت های کاملاً مثبت و دوست داشتنی سریال «بازی تاج و تخت» و شاید تنها قهرمان داستان است بنابراین وقتی که او در اپیزود «مهربانی مادر» (Mother’s Mercy) توسط نیروهای خودش به قتل رسید طبیعی بود که تماشاگران دچار خشم و ناراحتی شدیدی شوند. بلافاصله پس از پایان این اپیزود می شد ناراحتی و خشم طرفداران سریال را در شبکه های اجتماعی مشاهده کرد و همه نومیدانه به دنبال ارائه سناریوهایی برای بازگشت شخصیت جان اسنو به سریال بودند و دوست داشند به هر طریق ممکن این شخصیت به نحوی به داستان بازگردانده شود.

این سناریو و احساساتی ترکیبی از ناامیدی و امید به بازگشت جان اسنو تا پخش فصل بعد همچنان ادامه داشت حتی بعد از این که شخصیت «زن سرخ» مرگ او را تایید کرد. تا کنون کسی نمی داند که در فصل بعدی و در نهایت چه اتفاقی برای جان  اسنو خواهد افتاد اما این سریال «بازی تاج و تخت» نام دارد و تجربه نشان داده که حتی اگر اسنو بار دیگر زنده شود به این معنا نخواهد بود که عاقبت خوب و خوشی در نهایت در انتظار اوست.

۳- راهپیمایی شرمندگی سرسی

cerseis-walk-of-shame

در طول فصل پنجم سریال «بازی تاج و تخت»، شخصیت سرسی لنیستر دو بار موجب خشم تماشاگران شد و باعث گردید که برخی واقعاً از کوره در بروند. در ابتدا بسیاری برای او و بیرحمی که در طول راهپیمایی شرمندگی در حالت عریان از میان جمعیت شلوغ شهر برای وی رخ داد احساس دلسوزی کرده و خشمگین شدند. اما تماشاگران ریزبین نکته ی دیگری را نیز در این راهپیمایی متوجه شدند و آن استفاده از شخصی دیگر غیر از لینا هیدی برای ایفای نقش سرسی در این صحنه ی شرم آور بود که شاید بتوان آن را یکی از جنایت های سریال «بازی تاج و تخت» دانست و به اعتقاد بسیاری از تماشاگران اگر قرار بود چنین صحنه ای ساخته شود باید خود بازیگر اصلی آن را بازی می کرد نه کس دیگری به جای او.

۴- مرگ شاهزاده اوبرین

game-of-thrones-Oberyns-death1

مرگ شاهزاده اوبرین در اپیزود «صخره و افعی» (The Mountain and the Viper) در فصل چهارم بسیاری از طرفداران سریال را شوکه و وحشت زده کرد. مارتل تقریباً دوئل خود با کوه (Mountain) را برده بود و تنها در تمام کردن کار درنگ کرد. او به جای تمام کردن کار کوه شروع به حرف زدن بیش از حد نمود و همین موضوع مرگ وحشیانه اش را در پی داشت. بعد از این اپیزود نیز سر و صدای بسیاری در رسانه های اجتماعی آنلاین به پا شد و هم به غیرمنتظره بودن مرگ مارتل اشاره کرده بودند. یکی از کاربران توییتر در حساب شخصی خود نوشته بود:” اوه، باید از دوست داشتن شخصیت های سریال بازی تاج و تخت دست بردارم زیرا همه ی آن ها دارند می میرند”.

۵- عروسی سرخ

the-red-wedding

این صحنه یکی از صحنه هایی بود که جورج آر آر مارتین می توانست بگوید:” همه را می کشم”.عروسی سرخ هم در کتاب و هم در سریال نه تنها به خاطر شخصیت هایی که کشته شدند بلکه به خاطر وحشیانه بودن قتل ها و مقدار خوبی که ریخته شد باعث رنجاندن خاطر تماشاگران شد. شدت کشتار و تعداد زیاد کسانی که در این صحنه قتل عام شدند به حدی بود که یکی در حساب توییتری خود نوشته بود :” من به آ؛وش نیاز دارم تا حالا تا این حد توسط یک سریال تلویزیونی شوکه نشده و احساساتم جریحه دار نشده بود”. علی رغم ناراحتی شدید تماشاگران از صحنه ی عروسی سرخ، این صحنه بار دیگر بر ناامیدی تماشاگران سریال افزود.

۶- نبود بانوی سنگدل

a-lack-of-lady-stoneheart

کاتلین استارک دوست داشتنی ترین شخصیت سریال «بازی تاج و تخت» نبود اما مرگ او با توجه به داستان کتاب پایان کار نبود و تماشاگران منتظر بودند بر اساس چیزی که در کتاب آمده بود وی زنده می شد و با تبدیل شدن به یک زن سنگدل و بیرحم به نام لیدی استون هارت انتقام خون پسرش را بگیرد. اما در اپیزود پایانی فصل چهارم با نام «فرزندان» (The Children) هیچ نام و نشانی از او دیده نمی شد.

همین موضوع باعث شد بسیاری از بینندگان سریال که قبلاً کتاب جورج آر آر مارتین را خوانده بودند در توییتر به این موضوع عکس العمل نشان دهند. برای مثال یکی از کاربران توییتر نوشته بود:” می خواهم هر چیزی که دارم را آتش بزنم و سپس بر روی خاکسترشان زار زار گری کنم”. بدتر از این آن که هنوز هم مشخص نیست که شاهد زنده شدن و حضور او به نحوی در دو فصل پایانی خواهیم بود یا نه.

۷- مرگ شیرین برثیون

shireen-baratheons-death

در یکی از فصل های سریال که به اندازه ی کافی صحنه ی تلخ و غم انگیز دیده بودیم، مرگ شیرین برثیون بیش از پیش دل تماشاگران را به درد آورد. در یکی دیگر از صحنه هایی که سریال «بازی تاج و تخت» با احساسات تماشاگران بازی می کرد و در اپیزود موسوم به «رقص اژدهایان» (The Dance of Dragons)، شیرین برثیون توس پدرش استنیس برثیون به دستور زن سرخ برای خوش شانسی در نبرد پیش رو در مقابل ارتش بولتون ها زنده زنده دز اتش سوزانده می شود. هر چند در نهایت استنیس جنگ را نیز می بازد و کشته می شود و البته بیش از پیش تماشاگران سریال را از خود متنفر کرد. اما این مرگ های دلخراش دیگر برای تماشاگران سریال عادی شده بود و بسیاری از آن ها ادعا کردند که از دیدن این صحنه متعجب نشده اند.

۸- مراسم تدفین جافری

joffreys-funeral

هیچ کسی از مرگ جافری ناراحت یا عصبانی نشد و بسیاری حتی بر این باور بودند که مرگش به اندازه ی کافی دردناک نبوده است. اما در این جا هدف ما پرداختن به عکس العمل و حرکات پدر/دایی اش جیمی لنیستر در این مراسم است. در اپیزود «پاره کننده زنجیرها» (Breaker of Chains) جیمی لنیستر به زور خود را به سرسی تحمیل می کند اما این موضوع اصلی که باعث تاثر و خشم تماشاگران شد تغییری است که بار دیگر در داستان کتاب رخ داد. در کتاب، سرسی بعد از کمی تامل و  تردید در ادامه به سرعت به تلاش های جیمی جواب مثبت می دهد.

اما در نسخه ی سریالی این موضوع دیده نمی شود که بار دیگر صحنه ای دردناک و تامل برانگیز سرشار از خشونت را به سریال اضافه می کند. این صحنه چنان جنجالی و دردسرساز شد که جورج آر آر مارتین مورد نکوهش قرار گرفت. اما در نهایت خشم و درماندگی هیچ کس اهمیتی نمی داد که سرسی و جیمی در واقع برادر و خواهر بودند و جنازه ی پسرشان در چند قدمی آن ها افتاده بود.

۹- هُل دادن برن توسط جیمی لنیستر از پنجره ی قلعه

jaime-pushing-bran-out-a-window

در اولین اپیزود سریال «بازی تاج و تخت» با نام «زمستان نزدیک است» (Winter is Coming) در یک صحنه ی بحث برانگیز نمایی کلی از اتفاقات عجیب و غریب بعدی سریال به بیننده نشان داده می شود. اگر چه این صحنه در مقایسه با صحنه های دلخراش و ناراحت کننده دیگر فیلم از ناراحت کنندگی کمتری برخوردار است اما وقتی جیمی لنیستر با دست خود برن خردسال را از پنجره ی قلعه به بیرون هل داد بسیاری از تماشاگران سریال شوکه شدند و بسیاری را در همان ابتدا از تماشای ادامه ی سریال منصرف کرد.

این حقیقت که برن در آن زمان تنها حدود هفت سال سن داشت همراه با به تصویر کشیده شدن رابطه ی شنیع جیمی و سرسی برای بسیاری از تماشاگران خارج از تحمل بود. البته این صحنه در مقایسه با صحنه های غیرمنتظره دیگر فصل اول در اپیزودهای بعدی بسیار نیز قابل تحمل تر بود.

۱۰- مرگ ند استارک

ned-starks-death

همه فکر می کردند که شخصیت ند استارک که مشهورترین شخصیت سریال با بازی یک بازیگر بسیار معروف بود به این زودی ها از سریال حذف نشده و اتفاق ناگواری او را تهدید نمی کند. اما در ادامه مشخص شد که این سریال به هیچ شخصیتی رحم نخواهد کرد. گردن زدن ند استارک به دستور جافری برثیون صحنه ای دلخراش بود که از لحاظ دردناک بودن و غیر منتظره بودن تنها می توان آن را با مرگ جان اسنو مقایسه کرد. این صحنه نشان داد که سریال «بازی تاج و تخت» سریالی برای افراد ترسو  و دل نازک نیست.

منبع: اینجا

نحوه برخورد با همکار زیرآب زن

زیرآب زنی به معنی بد گفتن از شخصی به اشخاص دیگه است، حالا این بد گفتن می تونه گفتن حقایق باشه و یا اینکه دروغگویی و تهمت زدن به اون فرد باشه.

دلایل زیرآب زنی می تونه بخاطر حسادت و یا کینه به وجود بیآد، البته در مواردی هم افرادی هستند که انگار مریضند و از این کار لذت می برند، و یا افرادی هم هستند که پیش مدیران و یا افراد با نفوذ و رده بالا، زیرآب دیگران رو به راحتی می زنند تا خودشون عزیز و محبوب بشند.


زیرآب زنی معمولا در شرکت ها و یا سازمان ها به وجود میآد و دلیلش هم اینه که افراد زیرآب زن میخواهند خودشان را با این کار به رده های بالاتر سازمانی برسانند و خودشان را پیش مدیران، خوب جلوه دهند و نورچشمی شوند.

افراد موزی را شناسایی کنیم

در این میان افراد موزی وجود دارند که شناختن این افراد به عنوان فرد زیرآب زن خیلی سخته.

افراد موزی نسبت به زیرآب زننان معمولی، خیلی خطرناک ترند، چون این افراد با موزی گری تمام به ما نزدیک می شند و خودشون رو یک دوست تمام عیار نشان می دهند و با همین ترفند، از کار ما و موضوعات شخصی ما با خبر می شند و در یک زمان مناسب زیرآب ما را از بیخ و بُن می زنند.

من (نویسنده مقاله) چندین سال قبل در شرکتی مشغول به کار بودم، یک همکار بسیار موزی داشتم که عزیز دوردونه مدیران بود و البته خودش رو هم در دل کارمندان دیگه جا کرده بود. انقدر قشنگ نقشش رو بازی می کرد که اصلا کسی شک نمی کرد که فلانی یک زیرآب زن قهار و موزی باشه.

ایشون هر سال ترفیع می گرفت، حقوقش زیادتر از بقیه می شد (البته چون من کارمند حسابداری بودم از حقوق ایشون اطلاع داشتم، اما هیچکس بجز من و مدیرمالی و مدیرعامل از حقوق ایشان خبر نداشت) و پاداش های خوبی هم می گرفت.

وقتی رفته رفته روی رفتار ایشون بیشتر دقت کردم متوجه شدم که ایشون یک زیرآب زن قهار و موزی هستند و فوق العاده قشنگ زیرآباشخاصی رو که دوست نداشتند و ازش خوشش نمیآمد، از بیخ و بُن می زدند.

چون من و مدیرمالی در یک اتاق بودیم، یکی دو مرتبه دیدم که چقدر قشنگ و حرفه ای زیرآب افراد رو میزنه.

شگرد ایشون این بود که اطلاعات واقعی رو از کسی که میخواست زیرآبش رو بزنه جمع آوری می کرد و در یک زمان مناسب این موارد رو انقدر با ظرافت، با کمی اغراق و عالی بیان می کرد که آدم تصور می کرد ایشون یک فرشته است و اون شخصی که داره زیرآبش رو میزنه یک شیطان به تمام معناست.

البته از حق هم نگذریم چند جا این زیرآب زنی های این طرف باعث شد که شرکت از ضررهای حتمی نجات پیدا کنه، چون افرادی در مجموعه ما حضور داشتند که پنهانی برای خودشون شرکت ثبت کرده بودند و به عنوان رقیت شرکت ما محسوب می شدند و این افراد هر جا که برای معرفی محصولِ ما میرفتند شرکت ما رو زیر سوال می بردند و محصول خودشون رو ارائه می دادند 

شاید اگر جایگاه ما عوض بشه و یا با یک عینک دیگه به موضوع زیرآب زنی نگاه کنیم شاید این موضوع اصلا رنگ و بوی دیگه ای به خودش بگیره و خیلی هم شخصی که زیرآب زنی میکنه شخص مهم و محترمی به حساب بیآد.

دقیقا اگر ما از دید یک مدیر به این موضوع نگاه کنیم همینطور خواهد بود.

در مورد همکار موزی که در قسمت قبل خدمتتون بیان کردم، دلیل اینکه ایشون انقدر پیش مدیران محبوب بود همین اطلاعاتی بود که از کارمندان به مدیران می داد.

و اینکه یک شخص زیرآب زن دقیقا به همین خاطر محبوب میشه و ترفیع درجه پیدا می کنه همینه، چون بیشتر مدیران دوست دارند که از داخل سازمانی که در اون مشغول به کار هستند اطلاعات کسب کنند، چون مدیران معمولا یا خارج از سازمان هستند و یا مشغله های دیگه ای دارند که نمی توانند از داخل شرکت اطلاعی داشته باشند.

زیرآب زنی خوب است یا بد؟

کاری نداریم که زیرآب زنی خوب هست یا بد، این مورد در بین همکاران ما کم یا زیاد وجود داره، این ما هستیم که نباید کاری کنیم که بعدا نگرانش بشیم.

شاید هم خودِ ما اگر متوجه موضوعی از همکارمون بشیم که برای شرکت و مجموعه باعث خسارت و زیان بشه، زیرآب همکارمون رو به مدیرمون بزنیم، چون اینجا دیگه فردیت و منیت وجود نداره و حیات سازمان و مجموعه ای که در آن مشغول به کار هستیم در اولیت هست.

اما در زمان هایی که بخاطر حسادت و یا کینه، شخصی زیرآب می زند واقعا کار زشت و بدی کرده است.

پیشگیری از زیرآب خوردن

چند مورد خدمتتون عرض می کنم که برای پیشگیری از زیرآب خوردن ما توسط همکاران ما می تونه مفید باشه:

بیان نکردن رازهای خود با همکاران

قطعا یکی از موارد مهم برای اینکه آتو دست همکاران خود ندیم اینه که رازهای زندگی شخصی و کاری خودمون رو با کسی در میان نذاریم.

شاید شما هم مثل چند سالِ قبله من بگید که، نه فلانی رفیقمه و قطعا چیزی رو برعلیه من استفاده نمیکنه، ما این چیزا رو با هم نداریم، همه جیک و پوکمون با همه.

اما…

اما هر چقدر هم که اینطور باشه، هر چقدر هم که همکارمون آدم خوب و قابل اعتمادی باشه بهتره که ما مسائل زندگی شخصی خودمون رو باهاش در میان نذاریم.

چند سال پیش همکاری داشتم که فوق العاده انسان شریف، محترم و قابل اعتمادی بود و هست، تمام مسائل و رازها رو با هم در میان میزاشتیم.

اما یک روز که ایشون داشتند با مدیرعامل صحبت می کردند و به صورت خیلی ناخوادآگاه رازی رو از من به مدیرعامل گفتند که اصلا دوست نداشتم کسی بدونه. البته این راز چیزی نبود که بخواد واسه من خیلی گرون تموم بشه، ولی اونجا متوجه شدم که حتی با نزدیکترین دوستان و همکاران هم نباید رازی رو در میون گذاشت، چون احتمال داره مثل این دوستم چیزی که نباید از دهنش بپره و کسی که نباید اون حرف رو بشنوه.

بنابراین سعی کنیم رازهامون رو در محیط کار با شخصی در میان نذاریم چون ممکنه که بعدا بصورت ناخودآگاه و یا خیلی آگاهانه از اطلاعات ما سوء استفاده کنند.

نوشتن گزارش کار روزانه

پیشنهاد می کنم که برای خودتون یک گزارش کاری روزانه تهیه کنید و هر روز بعد از اینکه کاری رو انجام دادید و یا آخر وقت این گزارش رو بنویسید و در اختیار مدیر مستقیمتون قرار بدید تا مدیر شما از کارهایی که انجام میدید با خبر باشه و از طرفی هم پیشگیری می کنیم که همکار ما، زیرآب ما را به دلیل کم کاری نمی زنه.

در میان گذاشتن اطلاعات با مدیر خود

پیشنهاد می کنم با مدیر مستقیمتون مواردی رو که ممکنه بعدا برای شما مشکل ساز بشه در میان بذارید.

به عبارت دیگه بهتره، چیزی رو از مدیرمون پنهان نکنیم و هر چیزی که مربوط به کار هست به طور کامل توضیح بدیم، چون اگر شخص دیگه ای متوجه موضوع ما بشه احتمال داره که بخواد از این موضوع سوء استفاده کنه.

اگر بتونید با مدیرتون یک ارتباط موثر خوب داشته باشید و بتونید خیلی راحت موارد و مسائلی که براتون پیش میاد بگید خیلی خوبه (البته به شرط آنکه مدیر ما هم لیاقت در میان گذاشتن مسائل رو داشته باشه)

یادم میآد مدیر مستقیمی داشتم که مثل برج زهرمار بود و نهایت صحبتی که من با ایشون میکردم سلام و خداحافظی و چشم انجامش میدم بود.

اگر موضوعی رو بهش می گفتم انقدر بد برخورد می کرد و سوال و جواب های زیاد و تحقیرآمیزی می پرسید که اصلا پشیمون می شدم با ایشون صحبت کردم.

امیدوارم شما همچین مدیرانی نداشته باشید.

البته اگر مدیر مستقیم شما مثل مدیر بنده بود، پیشنهاد می کنم که یکسری موارد مهم رو با مدیر ارشد تر در میان بذارید تا حداقل یک مدیر از مواردی که باید مطلع باشه.

خیلی خوب میشه که بعضی از مدیران آداب معاشرت و نحوه رفتار در محیط کار رو بیشتر بهش آگاه بشند.

انجام ندادن یکسری از کارها

ما باید حواسمون در محل کار باشه که یکسری از کارهایی که ممکنه برای ما موجب دردسر بشه پرهیز کنیم و انجامشون ندیم.

مثلا :

  • زیاد شوخی کردن با همکاران (مخصوصا همکاران جنس مخالف)
  • بیان نکردن رازهای خودمان
  • غر زدن از کار و یا همکاران دیگه
  • گله و شکایت در مورد حقوق یا مسئولیت ها
  • و …

درست انجام دادن مسئولیت ها

ما در هر کاری که هستیم می بایست ۱۰۰% مسئولیت کارمون رو بر عهده داشته باشیم و باید تمام تلاشمون رو بکنیم کارهای خودمون رو با کیفیت مناسب و عالی در زمان مقررش انجام بدیم.

اگر غیر از این باشه اولا از لحاظ شرعی و دوما از لحاظ حرفه ای اصلا قابل قبول نیست و ما شخصی از زیر کار در رو خواهیم بود.

و طبعات بعدی درست انجام ندادن مسئولیت های ما میتونه خوردن زیرآب ما توسط همکارامون باشه.

نحوه رفتار با برخورد با همکار زیرآب زن بعد از خوردن زیرآب ما

بسیار خب. پیشنهاد می کنم بعد از اینکه زیرآب شما به هر دلیلی خورده شد به موارد زیر توجه داشته باشید:

خیلی صادقانه موضوع را برای مدیرتان شرح دهید

اگر همکارتان زیرآب شما را پیش مدیرتان زده است، خوبه که اون موضوع را خیلی صادقانه با مدیرتون در میان بذارید و از پنهان کاری و گفتن دروغ پرهیز کنید، چرا که یا مدیر ما متوجه میشه ما داریم دروغ میگیم و یا بعدا دروغ ما بر ملا میشه.

پس تصور نکنید که با دروغ گفتن میشه سر و ته موضوع رو هم آورد.

نقطه ضعف خودتان را پیدا کنید

پیدا کردن نقاط ضعف خودمون یک نقطه قوت هست که می تونه به پیشرفت ما کمک کنه.

اگر همکار ما به دلیل موضوعی زیرآب ما را زد، خوبه به جای اینکه دنبال کینه توزی و جنگ و دعوا با طرف مقابلمون باشیم به این فکر کنیم که ما کجا رو اشتباه کردیم و نقطه ضعف ما چی بوده که باعث شده کسی زیرآب ما رو بزنه.

بنابراین نقات ضعف خودمون رو پیدا کنیم و کاری نکنیم که از یک سوراخ دو بار گزیده شیم.

رو در رو بشید

اگر همکار شما زیرآب تان را به دروغ زده است از مدیرتان بخواهید تا شما را با هم رو به رو کند و ازش مدرک بخواهید.


در بیشتر موارد که افراد باهم رو در رو میشند و نمی توانند مدرکی برای اثبات دروغشان ارائه دهند همه چیز برعکس و به نفع شما می شود.

در زمان کار و بعد از این موضوع هم سعی کنید که کار خودتون رو با همکار زیرآب زنتون بصورت روتین انجام بدید و کاری نکنید که بخاطر ناراحتی شما کار روی زمین بمونه و انجام نشه.


منبع:  اینجا


با باورهای غلطی آشنا شوید که به واسطه تبلیغات در ذهن عموم شکل گرفته اند

شاید بد نباشد در ابتدا به توضیح مفهوم کلی پروپاگاندا بپردازیم. پروپاگاندا، در واقع نوعی تبلیغ سیاسی به شمار می رود که هدف آن نفوذ بر مخاطب است تا تفکرات وی به دلخواه مُبلغ تغییر جهت بدهد. نتیجه آن نیز، تغییر گرایش دلخواه به سوی مقصودی است که برای مخاطب هدف گیری شده.

البته باید گفت که این واژه فقط برای مسایل سیاسی مورداستفاده قرار نمی گیرد و در زندگی روزمره اشخاص نیز کاربرد دارد. به صورت کلی، پروپاگاندا می تواند توسط تمامی کسانی به کار رود که برنامه کاری مشخص و مکتوب دارند و قصدشان جهت دادن به تفکرات مخاطب است.

بر این اساس برخی از واقعیت های زندگی که بسیاری از ما به آن ها باور داریم، در یک پروپاگاندای تاریخی ریشه دارند و در اثر تکرار، آن ها را بدون چون و چرا پذیرفته ایم.

برای آشنایی با این تبلیغات هدفمند و سودجویانه در ادامه با این نوشته همراه باشید.

اعتقاد عموم بر این است که مصرف هویج برای بینایی مفید است.

carrots-w600

جالب است بدانید که این ادعا، یک پروپاگاندای بریتانیایی بوده که در طول جنگ جهانی دوم منتشر شد.

در طول جنگ جهانی دوم، بریتانیایی ها برای پنهان نگه داشتن رادارهای خود از دید آلمان ها، کمپینی با این شعار راه اندازی کردند که مصرف هویج به خلبان های آن ها قدرت دید در شب می بخشد.

بو ندادن بدن نشانه ادب اجتماعی است

afpodor17n-w600

اما تا پیش از سال ۱۹۱۲ میلادی کسی به این موضوع اهمیتی نمی داد.

در تاریخ یاد شده، فردی به نام ادنا مورفی متوجه شد که از محلول دست خشک کن پدرش که یک جراح بود می توان برای زیر بغل استفاده کرد. از این رو، یک کارزار تبلیغاتی در رابطه با بوی بدن مردم راه انداخت تا آن ها را به خرید این محلول مجاب کند.

 زمان صرف قهوه در ادارات، محصول روش کار آمریکایی است.

coffee-break-w600

این اعتقاد از یک آگهی تبلیغاتی نشات گرفته است.

در سال ۱۹۵۲ میلادی، یکی از شرکت های تولید و عرضه کننده قهوه، تبلیغاتی منتشر کرد که در آن دو نفر از کارمندان یک اداره، دو دقیقه از انجام وظایف خود دست کشیده و با هم قهوه می نوشند. به دنبال این آگهی، ۸۰ درصد از شرکت های تجاری،  زمانی ویژه برای صرف قهوه و استراحت چند دقیقه ای برای کارمندان خود در نظر گرفتند.

برای داشتن بدن سالم، باید مولتی ویتامین مصرف کنید

best-multivitamins-w600

تبلیغ کننده ها از این که شما این کار را انجام می دهید، مطمئن هستند.

چندین دهه است که مطالعات علمی گوناگون بر بی اثر بودن قرص های مولتی ویتامین و حتی گاهی بر مضر بودن آن ها تاکید دارند. اما به موجب تلاش های مستمر و بی وقفه ی دو گروه لابی کننده در این زمینه، هنوز هم مردم به این تبلیغات بیشتر از یافته های علمی اعتقاد و باور دارند.

بیکن و تخم مرغ بهترین و کامل ترین غذا برای صبحانه به شمار می روند

Bacon-and-Eggs-uprootkitchen.com_-w600

این باور را یک مرد در اذهان عمومی شکل داد.

ادوارد برنایز، تبلیغات چی و عضو روابط عمومی شرکت فروش بیکن بود که برای فروش بیشتر این ماده خوراکی، از پزشکان در مورد مزایای صبحانه مفصل و سالم بودن آن در مقایسه با قهوه و نان تست تحقیق کرده و با استناد به پاسخ مثبت پزشکان، به تبلیغ بیکن و تخم مرغ پرداخت.

آب معدنی بسیار بهتر از آب لوله کشی است

18-researchersi-w600

باید بدانید که آب های معدنی که در فروشگاه ها ارائه می شوند نیز همان آب شیر هستند.

کمپانی های تولید کننده آب معدنی با همکاری رستوران ها و بزرگان ورزش تصمیم گرفتند تا آب را به صورت بسته بندی در اختیار مشتری ها قرار دهند و برای فروش بیشتر، تبلیغاتی مبنی بر تمیزتر، سالم تر و مطمئن تر بودن این آب ها نیز در پیش گرفتند. مردم هم به سادگی آن را پذیرفته و به خرید آب های معدنی اقدام کردند.

آیا تصور می کنید که شیرین کننده های موجود در نوشابه های بدون قند سمی و خطرناک هستند؟

artificialsweetener-w600

این باور غلط به واسطه یک ایمیل در اذهان عمومی جای خوش کرد.

در نیمه دهه ۹۰ میلادی، یک ایمیل اسپم برای شمار زیادی از مخاطبان ارسال و در آن نوشته شده بود که دانشمندان موسسه علمی «نانسی مارکلو» اعلام داشته اند که اسپارتام موجود در نوشابه های رژیمی به بروز بیماری هایی همانند آلزایمر، سرطان و دیابت منجر می شود.

اما این ادعا صحت نداشته و موسسه ای به این نام نیز وجود خارجی نداشت.

آیا تصور می کنید که خوشخواب یا مبلمان شما پس از ۸ تا ۱۰ سال سنگین تر می شوند؟

button-mattress-3-w600

این باور غلطی است که یک گزارشگر خبری به مردم القاء کرد.

یکی از نویسنده های وال استریت ژورنال، در یکی از گزارش های خود نوشته بود که گرد و خاک و حشرات می توانند در طول ۸ تا ۱۰ سال به سنگین تر شدن تشک ها منجر شوند.

فردی که به طور مداوم تبخال می زند، نگران این است که دیگران متوجه آن بشوند

herpes-w600

اما تا سال ۱۹۷۵ کسی به آن اهمیت نمی داد

در این سال، فردی موسوم به بوروز ولکام، دارویی برای فرونشاندن نشانه های تبخال کشف نمود. تا پیش از آن مردم به چشم جوش به تبخال نگاه می کردند. اما تبلیغات داروی یاد شده باعث شد تا مردم این تاول را مایه خجالت بدانند و سعی در مخفی کردن آن داشته باشند.

منبع : روزیاتو

سیزده نشانه که مدیرتان را تحت تاثیر قرار داده اید، حتی اگر اینطور به نظر نمی رسد

آیا شما در نظر مدیرتان کارمندی لایق و شایسته هستید؟ این یک پرسش بسیار مهم است. جلب نظر مدیر بخش حیاتی موفقیت و کامیابی در کار است. رئیستان تصمیم می گیرد که شما ترفیع بگیرید، تنرل رتبه داشته باشید و یا حتی اخراج شوید. بنابراین شغل شما در دستان آنهاست.

برخی مدیران به هنگام تعریف و تمجید کاملاً واضح و روشن صحبت می کنند. آنها بعضاً بازخوردهای مثبت را به همراه جزئیات کامل در اختیارتان قرار می دهند، به نحوی که این حس به شما القا شود که سهم بسزایی از موفقیت شرکت به شما باز می گردد.

اما همیشه هم مدیرها اینگونه نیستند. مسلماً در مواقع این چنینی بهترین راه می تواند درخواست فیدبک صادقانه باشد اما شاید بهتر باشد پیش از پرس و جو به دنبال 13 نشانه زیر باشید که خود بیانگر تحت تأثیر قرار گرفتن مدیر از کار شماست.

شما را به چالش می کشند

اگر برخی مواقع فشار کاری و یا مسئولیت های بسیاری را روی دوش خود حس می کنید، شاید بدین دلیل باشد که مدیرتان می خواهد شما را به چالش بکشد. «بیتس» در این باره گفته «برخی اوقات احساس می کنید رئیستان چیزی بیشتر از آنچه در توان دارید، از شما تقاضا می کند. این بدان معنا نیست که آنها می خواهند شما را تنبیه کنند، بلکه آزمونی است برای بررسی عملکردتان در شرایط سخت و دشوار.»

اولویت هایشان را با شما به اشتراک می گذارند

مدیر عامل کمپانی «Bates Communications» در این باره گفته «از رئیستان بخواهید تا در مورد اولویت هایش با شما صحبت کند و خود را علاقه مند به قبول مسئولیت های چالش برانگیز نشان دهید. فرصتی را در اختیار مدیر قرار دهید تا شما را در عمل نظاره کند، مخصوصاً در پروژه ای که برای او از درجه اهمیت بالایی برخوردار است.»

به شما احترام می گذارند

به فکر آن نباشید که مدیر از شما خوشش می آید یا خیر. مسئله ای که اهمیت بیشتری دارد این است که آیا آنها به شما احترام می گذارند و از شما برای شرکت در گفت و گوهای مهم دعوت می کنند.

از نظرات شما استقبال می کنند

«بروس تولگان»، بنیانگذار «RainmakerThinking» معتقد است که مدیران با کارمندانی که به آنها علاقه و اعتماد دارند بیشتر مشورت می کنند. «چنانچه رئیس هر از گاهی نظر شما را به صورت رو در رو و یا در ملاقات های تیمی پرسیده و به آنها پاسخ مثبت می دهد، این نشان خوبی برای شماست.»

همیشه با تعریف و تمجید از شما استقبال نمی کنند

شاید پیش خود فکر کنید که مدیرها کارمندانی را که برایشان اهمیت دارند، با تمجیدها و تشویق ها بمباران می کنند اما به نظر «بیتس» همیشه اینگونه نیست. «آنها احساس می کنند که شما هم اکنون در جایگاه مناسبی حضور دارید و نیاز به تعریف هایشان ندارید و یا حتی شاید به دلیل اینکه همیشه کارهایتان را به خوبی انجام داده اید، فراموش کرده باشند از شما تمجید کنند.»

همواره در ابتدا به سراغ شما می آیند

«تولگان» بیان کرده که چنانچه رئیستان برای واگذار کردن مسئولیت های معمول و یا حتی به خصوص، ابتدا به سراغ شما بیاید و شما را انتخاب کند، این نشانه مثبتی خواهد بود.

مسئولیت های بیشتری را به عهده شما می گذارند

مدیران معمولاً کارمندانی را که از نظر استعداد در سطح بالاتری نسبت به بقیه قرار دارند را به عنوان جانشین تعیین می کنند. شما احتمالاً در قبال معاونت، نشان یا مدالی طلایی را دریافت نخواهید کرد اما احتمالاً هم خودتان و هم همکارانتان همیشه عهده دار پروژه های مهم خواهید بود.

در حل مشکلات به شما اعتماد می کنند

زمانی که دیگر کارمندان با یکدیگر درگیر می شوند و بر سر مسائلی با هم اختلاف نظر دارند، رئیس آنها را به سراغ شما می فرستد. «تولگان» در اینباره عنوان کرده «چنانچه مدیر به دیگران بگوید که برای راهنمایی به دیدار شما بیایند، این می تواند یک نشانه خوب دیگر برای شما باشد.»

پروژه های مهم را به شما واگذار می کنند

«تولگان» گفته که یکی از نشانه های اساسی اعتماد مدیر به شما این است که او از شما درخواست می کند تا با مشتری های مهم رایزنی کرده و قرارداد ببندید.

سطح رضایت مندی شما را جویا می شوند

بنیانگذار «RainmakerThinking» در صحبت هایش به این موضوع اشاره کرده که گاهی مدیران ممکن است از شما در مورد رضایتتان سوال کرده و علاقه داشته باشند که بدانند آیا برنامه ای برای خروج از شرکت دارید و یا چگونه می توانند شما را در کمپانی خود نگه دارند.

از شما می خواهند که به دیگران آموزش دهید

اگر مدیرتان مکرراً از شما درخواست می کند تا کارمندان تازه وارد را آموزش داده و بخش های مهم را برای آنها توضیح دهید، با وجود آنکه مسئولیت بیشتری را روی دوش شما می گذارند اما در واقع نشانه خوبی را به همراه دارد.

ممکن است رئیستان تحت تأثیر مهارت ها و قابلیت های شما قرار گرفته و تمایل داشته باشد تا آنها را در میان دیگر کارمندان هم گسترش دهد.

از اهدافتان برای ادامه حرفه و شغل شما می پرسند

معمولاً در مصاحبه های کاری با پرسش هایی از این قبیل مواجه شده اید اما مطرح کردن سوال در رابطه با اهداف و آرزوهایتان می تواند سیگنال خوبی برای علاقه شرکت به حفظ شما باشد. این بدان معناست که مدیرتان می خواهد برای موفقیت بلند مدت روی شما سرمایه گذاری کند.

به شما «عشقی سخت» اعطا می کنند

«سوزان بیتس» به عنوان مدیر عامل شرکت «Bates Communications» عنوان کرده «مدیری که شما را به چشم یک کارمند مفید ببیند، ممکن است بازخوردهای بسیاری به شما دهد البته احتمال دارد تمام آنها مثبت نباشند. برخی از آنها همانند «عشق سخت» بوده چرا که او در شما قابلیت هایی دیده و حس می کند که می توانید مسئولیت های بیشتری را هم به دوش بکشید.»

مدیریت به سبک ایرانی و انگلیسی!!!

انگلستان: موفقیت مدیر بر اساس پیشرفت مجموعه تحت مدیریتش سنجیده میشود.
ایران: موفقیت مدیر سنجیده نمیشود، خود مدیر بودن نشانه موفقیت است.

انگلستان: مدیران بعضی وقتها استعفا میدهند.
ایران: عشق به خدمت مانع از استعفا میشود.

انگلستان: افراد از مشاغل پایین شروع میکنند و به تدریج ممکن است مدیر شوند.
ایران: افراد مدیر مادرزادی هستند و اولین شغلشان در بیست سالگی مدیریت است.

انگلستان: برای یک پست مدیریت، دنبال مدیر میگردند.
ایران: برای یک فرد، دنبال پست مدیریت میگردند و در صورت لزوم این پست ساخته میشود.

انگلستان: یک کارمند ساده ممکن است سه سال بعد مدیر شود...
ایران: یک کارمند ساده، سه سال بعد همان کارمند ساده است، در حالیکه مدیرش سه بار عوض شده.

انگلستان: اگر بخواهند از دانش و تجربه کسی حداکثر استفاده را بکنند، او را مشاور مدیریت میکنند.
ایران: اگر بخواهند از کسی هیچ استفاده ای نکنند، او را مشاور مدیریت میکنند.

انگلستان: اگر کسی از کار برکنار شود، عذرخواهی میکند و حتی ممکن است محاکمه شود.
ایران: اگر کسی از کار برکنار شود، طی مراسم باشکوهی از او تقدیر میشود و پست مدیریت جدید میگیرد.

انگلستان: مدیران بصورت مستقل استخدام و برکنار میشوند، ولی بصورت گروهی و هماهنگ کار میکنند.
ایران: مدیران بصورت مستقل و غیرهماهنگ کار میکنند، ولی بصورت گروهی استخدام و برکنار میشوند.

انگلستان: برای استخدام مدیر، در روزنامه آگهی میدهند و با برخی مصاحبه میکنند.
ایران: برای استخدام مدیر، به فرد مورد نظر تلفن میکنند.

انگلستان: همه میدانند درآمد قانونی یک مدیر زیاد است..
ایران: مدیران انسانهای ساده زیستی هستند که درآمدشان به کسی ربطی ندارد.

انگلستان: شما مدیرتان را با اسم کوچک صدا میزنید.
ایران: شما مدیرتان را صدا نمیزنید، چون اصلاً به شما وقت ملاقات نمیدهد.

ارتش


گفتم: دوستت دارم

گفت: چرا؟

گفتم دوست داشتن مثل ارتش است

ارتش چرا ندارد


ارس آزادی