به رسم هر ساله ام میخواستم یه سال رو تو یه پست بگذرونم با همه سختی ها و بدیا این سال 91 هم تموم شد تموم شدنی که برام گرون تموم شد تجربه کسب کردم دوباره بعد از سالها دانشجو شدم دوباره بعد از ده سال عاشق شدم دوباره هایی که سرم اومد کار و بیکاریهایی که دیگه عادت کردم بهشون ...اما هی دارم با خودم بالا و پائین میکنم که با خودم چند چندم که رسیدم به اینجا که یک یک به تو باختم ...
فروردین: یه ماه مزخرف بود برام با دلخوری از پیش پدر و مادر اومدم سر خونه زندگی خودم
اردیبهشت: هنوز تلخی نود رو داشتم و یه دوستی که همیشه کنارم بود ...
خرداد: یه رادیو پلاس و اینبار تو ...
تیر: بازم تو
مرداد: بازم تو
شهریور: بازم تو
مهر: بازم بودن و نبودن تو
آبان: بازم بودن و نبودن تو
آذر: بازم بودن و نبودن تو
دی: بازم بودن و بیشتر نبودن تو
بهمن: ریکاوری و خستگی و کم آوردن قلبم و بازم نبودن تو
اسفند: بدترین ماه سال و دیگه واقعا نبودن تو
باورم نمیشه که هر سالم که میگذشت پر از نوشتن بود و امسال فقط تو دوازده خط کوتاه خلاصه شد ...
برای سال جدید با آدمهایی جدید شروعی میکنم با آدمهایی که دیگه عاشق نباشم و فقط دوست باشیم و بس ...
از یاد لبهایم برد!
بـه فرض که حالـت را بپـرسم!
سراغت را بگیـرم!
بـودنت را گـدایی کنم!
چـه فرقــی میـکنـد ؟!
وقتی آن گونـه هستـی کـه نبایـد بـاشی...
منبع: اس ام اس وارده
هفت سال پیش دقیقا تو 25 بهمن 84 این ترانه رو نوشتم ... چند سال بعد برام تعبیر شد امشب از خواب پریدم و خوابش رو دیدم چند وقت پیش از سر بیکاری با صدای اینو ضبط کرده بودم و شعرخوانی کرده بودم و دکلمه اش کردم ...
امیدوارم از گوش دادن بهش لذت ببرید... میدونم که باز این ترانه برام تعبیر خواهد شد ... میدونم که موندنی نیستم ...
نه، دیگه موندنی نیستم تو این هوای عاشق سوز
خسته ام خسته از این شبای سرد شقایق سوز
تو این هوای بهاری هنوز خزون پائیزم
تنگ غروب دلم یه جایی می خواد که اشک بریزم
جایی که دیگه کسی ازم عشق و رفاقت نخواد
برم به کنج خاموشی و دنیا به یادم نیاد
تو حریم دلم، نمیخوام کسی پرسه بزنه
بسه دل شکستن، تا کی این دل باید بشکنه
همه ترانه هامو قربونی آتیش میکنم
میذارم پس چشات، فدای دل خویش میکنم
عمریه عشقُ غزلواره ترانه هام کردم
اینه ختم کلام، به همین عشق همسفر دردم
نه، تُ بذار بمیرم تو غربت نرسیدنت
همین ترانه بسه واسه همیشه ندیدنت
نه، دیگه موندنی نیستم تو این شهر ترانه سوز
با خستگیام میرم به یه سفر بهانه سوز
هم از این پلیر پائین میشه گوش داد و هم از اینجا دانلودش کرد حجمش 911 کیلوبایت است :)
پ ن: تو فکر ساختن یه پادکست هستم یه پادکست نیم ساعته از چیزهایی که خودم علاقه دارم و همراه با موسیقی و ترانه و کلا حرفهای خوب ... تو فکرشم... اگه حالم خوب باشه شاید چند وقته دیگه اینکار رو بکنم ... میخوام به زخمه یه رونقی بدم اساسی ...
و دوباره با سلام بعد…
شروع
که نه چشمی تر شود
این روزا نوشتن دل و جرات میخواد ... این روزا بهم میگن که اینقد زیاد مینویسی؟ ...
راستش یه روزی دوستی بهم گفت بنویس آخه وقتی کلمات نوشته میشن انرژی میگیرن و نیرو جذب میکنن ... باورش برام سخته ... نمیدونم چرا ... این همه نوشتم از تو اما ... هنوز تو نیستی... تو رفتی اما یه تو در وجودم ماند توئی که میتواند هر کسی باشد حتی خودم ... این روزا ریلیشین شیپ داشتن خوب است ... کلا رابطه داشتن خوب است یه رسمی چه غیررسمی حتی مشروع یا نامشروع ولی بدی رابطه در این است که بالاخره یه روز گسسته میشه و خیلیا میگن نباس تو رابطه وابسته شد ... ببخشید اسم اون چیزی که شما در وجودتان است قلب است یا پاره سنگ؟؟؟
تکلیفمان مشخص نیست ... با ده نفر میریم و میگردیم اما آخرش میگیم تو رو دوس دارم ... یکی را دوس داریم و بیست نفر را رزرو کرده ایم که جایگزین اون کنیم ... راستی چرا تو قلب من یه نیمکت نیست تا ذخیره ها رو بنشونم؟؟؟ چرا واقعا...
بدترین حس زندگیم اینه که ذخیره یه نفر دیگه باشم ... شاید تو بازی بعدی جایگزین کسی بشم اما محاله بتونم تو بازی حالت ذخیره یکی دیگه باشم ...
از اول زندگیم همیشه فیکس بودم و فیکس بودن رو میپرستم ... راستی چرا برای عشقمون ذخیره در نظر میگیرم ... نمیدونم چرا از ماندن در آب نمک متنفرم ... شاید واسه اینه که سالها تو آب شور دریاچه ارومیه شنا کردم و بعدش که بیرون میای کل بدنت نمکی میشه و مور مورت میشه ... نکن ... من از مور مور شدن بدم میام ...
مپندار تمام پلها شکسته است!
زیرا به لبخند تو شیرین میشوم
آنگاه که سلام تو پیوند همه پل هاست...
افشین سرفراز