زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

ما و شما ...

- ببخشید شما؟

- ما؟

- شما تنها نیستید؟

- آره تنهایم

- پس چرا میگویید ما؟

- پس چرا به من میگویی شما؟


ارس آزادی - اسفند 89


بودن یا نبودن...

بودن یا نبودن

مساله این نیست

فقط به نظر تو بستگی دارد


ارس آزادی

بهمن 89

حساب و کتاب ...


یه روزهایی با خودت میشینی و حساب کتاب میکنی که کجا قرار داری چیکارا کردی و چه حرفهایی زدی و چیا نگفتی ...

مهم این نیست که بازنده ای یا برنده ای مهم اینه که به جایی رسیدی که خودت حساب خودت رو میکنی ...

یه روز یه رفیقی بهم گفت "ته چیزی رو نبند" ... یکی رو دوست داشتم نمیدونم چرا بهش گفتم که دوسش دارم به آخرش فکر نکردم ... هنوزم نمیکنم که آخرش چی میشد ... ولی از این راضی ام که اونجا حساب کتاب نکردم که آخرش چی میشه ...

این روزا دارم به این فکر میکنم کجای کار اشتباه بود اما به خودم میگم مگه باز تو چنین موقعیتی قرار میگیری که باز حساب کتاب کنی؟؟؟ ...

واسه همینه که یه جوری دوسش دارم که بقیه به چشمم نمیاد ...


تشنه ...


پرنده ای آمد لب رود و گفت تشنه ام
و رود را تشنه تر یافت
رود گریست پرنده نوشید
و رود تشنه ماند!

افشین سرفراز

آزاده ...

بوی خاک باران خورده
من و تو این شب تار
سر همان کوچه سبز
مـــــرا به خاطر بسپار


ارس آزادی - بهمن 90

برای تو که هنوزم ... آزاده ای ...

تغییر آدرس ...

از من نپرس خانه ام کجاست
سالهاست
گذرهای این ولایت تغییر نام دادند
به اسم تـــــــــو
از وقتی که رفته ای

ارس آزادی

خاص ...


ببین با توام ها
تو مخاطب نبودی که برام خاص شدی
بلکه خاص بودی که برام مخاطب شدی عزیزم ...

خلاص زن ...

تیر خلاص رو باس اونی بزنه که یهویی تمامت کنه و زجر کش نشی از این همه دلتنگی ...

قدر مرد ...

بگذر شبی به خلوت این همنشین درد
تاشرح آن دهم که غمت با دلم چه کرد
روزی که جان فدا کنمت باورت شود
دردا که جز به مرگ نسنجند قدر مرد
سایه

درگیر ...


اگه نموندم نه اینکه
همیشه تقصیر تو بود
خودتم خوب میدونستی
این دلم درگیر تو بود


اکبر یارمحمدی


ترانه ای که در همین بند موند و خفه شد و متولد نشد ...

گمشده ...


من نشانی های خود را میدهم...
یک نفر باید مرا پیدا کند
یک نفر باید که با طوفان عشق
برکه ای خشکیده را دریا کند...


محمد علی شیرازی

آی دلم ...

هر روز به خودم میگم امروز فراموشش میکنم و باز دلم میگه گو نخور من دوسش دارم هنوز ...

گریه ...

پاره های این دل شکسته را
گریه هم دوباره جان نمی دهد
خواستم که با تو درد دل کنم
گریه ام ولی امان نمی دهد ...



قیصر امین پور