زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

اگر چه ...

اگر چه ...
اگر چه ...
ما رنج برده ایم
ما زخم خورده ایم
ما تا رسیدن بی مرگیِ امید
هر روز مرده ایم .

ما با چراغ کینه
شب را شناختیم
با اسبِ سرخِ حادثه
تا قلبِ بی تپشِ مرگ تاختیم .

ما تا شکفتنِ انسان
ما تا دمیدنِ فریاد
ما تا رسیدنِ خورشید
- زنده ایم .

باری ،
اگر چه ...
اگر چه ...

ایرج جنتی عطائی

سرودن

تورا مثل یک ترانه

می سرایمت خط به خط

حقیقت بودنم باش

در این زمانه غلط

 

آخرین تاب و تبم باش

بوسه ای پاک به لبم باش

به گم شدن روشنی

فاتح بغض شبم باش

تقدیر

- خدایا تقدیر مرا خیر بنویس آنگونه که آنچه را تو دیر می خواهی من زود نخواهم  و آنچه را تو زود می خواهی من دیر نخواهم.

- برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد.

دکتر علی شریعتی

دلخوشی من

اصولا آدم تنبلی هستم میخواستم یه فتو بلاگ راه بندازم تا عکسامو بذارم اما دیدم نه حالش رو دارم و نه وقتش رو امشب داشتم با دوربینم بازی میکردم که چند تا عکس جالب گرفتم که دیدم بد نیست اینجا قرار بدم. همه این عکسها رو از اتاق خودم انداختم. از یه جهتی هم دلخوشیهای این روز من هستند. وقتی که از درس و مطالعه و کار خسته میشم یه سری هم به گیتارم میزنم و یه ناخنکی بهش میزنم و صداش رو درمیارم. شش ساله که تحملم کرده اوضاع مالیم که خوب بشه همین رو به دیوار می زنم و یکی دیگه میگیرم. ساز خوبی بوده همه جوره با خوب و بدم ساخته. این روزها قرآن خیلی همدمم شده. سجاده ام که همیشه خدا بازه و بسته نمیشه. این یادگار یکی از دوستان سنی مذهبم است که در دوران خدمت سربازی بهم هدیه داد. خیلی دوسش دارم این یه تیکه زمین برام مثل بهشت میمونه.

امیدوارم که از این عکسها لذت ببرید.



این همون گوشی جدیدم هست فوق العاده شیکه.



اینم یه گوشه دیگه از اتاقمه که توش هر چی بگین پیدا میشه از دکمه سر آستین و گیره کراوات بگیرین تا آلبوم عکس و توپ شیطونک، از کتابهای شعر و ترانه تا کتابهای دکتر شریعتی و قرآن و نهج البلاغه. میگم که همه چی پیدا میشه.


اینم همون یه تکه جایی است که آخر عشق و حاله.


اینم چیزهایی است که این روزها همدم خلوتم شدند یا کلام خدا یا کلام مولا یا حضور حضرت حافظ در کنار شور و زندگی دکتر شریعتی، خدا رو شکر میکنم که هنوز اینا رو دارم و چقدر از این بابت ثروتمندم.

چرا وبلاگ دوست داشتنیه؟

Blog Day 2009


۳۱آگوست یعنی امروز، روز جهانی وبلاگ است! نمیدونم چرا تصمیم گرفتم در مورد امروز مطلبی بنویسم. شش سال است که دارم وبلاگ می نویسم روزهای اول فقط شعر و ترانه بود. بیشتر سرویسهای وبلاگ رو امتحان کردم تا بالاخره اینجا ساکن شدم یعنی بلاگ اسکای واسه آدم تنبلی مثل من بلاگ اسکای غنیمتی بود، خیلی خاطرات جالب از این وبلاگ و برخوردها داشتم با خیلی از دوستان آشنا شدم. باعث شدم خیلیا از راه بدر بشن و وبلاگ نویس بشن. امیدوارم که خدا از سر تقصیراتم بگذره که باعث این گناه دوست داشتنی در حق دوستانم شدم. هنوزم که هنوزه به همه دوستان توصیه میکنم که بلاگر بشن.

وبلاگها رو دوس دارم از هر امکان جدیدی که برای پیشرفت این مقوله بشه استفاده کرد استقبال میکنم اما اعتراف میکند گوگل ریدر باعث تنبلیم شده و کمتر به وبلاگهای دوستان سر می زنم اگه میخواین در مورد فید و خوراک بیشتر بدونین به این صفحه یه نگاهی بندازید با اینکه همیشه از اشتراک ایمیلی فراری بودم اما بعد از مدتها برای زخمه هم چنین امکانی رو قرار دادم.

در این بعضا با بعضی از دوستان و رفقا آشنا شدم و بعضا بعضی از این رفاقتها در همین تموم شدند بدون اینکه عذاب وجدانی از بابت دوری داشته باشم.

وبلاگم خیلی وقتها پذیرای دلتنگیام شده خیلی از مطالب رو از وبلاگهای دیگه یاد گرفتم. هنوز خوشحالم که یک وبلاگ نویس هستم و باز هم همین روال را ادامه خواهم داد.

وبلاگ نویسی باعث شده که خیلی راحت ارتباط برقرار کنم و باعث شده اعتماد به نفس مضاعفی داشته باشم.

روز جهانی وبلاگ رو به همه بلاگرهای عزیز تبریک میگم.


طلاق

بالاخره طلاقش دادم. چیه چرا با تعجب نگاه می کنید خب طلاقش دادم مگه کار بدی کردم؟ آهان نگفتم چی شده. یه گوشی نوکیا N70 داشتم دیدم وقتی این گوشی رو بدست می گیریم انکار دچار گناه کبیره میشم. به همین خاطر دور گوشیهای نوکیا خط کشیدم و دوباره سونی اریکسونی شدم یه S312 نقره ای خوش رنگ و خوش استیل گرفتم که فوق العاده است.

در مجموع سونی اریکسون رو بیشتر از نوکیا می پسندم و قبولش دارم امکاناتی داره که کمتر گوشیهای دیگه داره و خوشحالم جز گوشیهایی است که منشی تلفنی نداره. نفرتی که من از منشی تلفنی دارم شاید جری از تام نداره.

از وقتی که خطم رو عوض کردم یه آرامش خاصی دوباره به زندگیم برگشته و از زنگ خوردنهای مزاحم دیگه خبری نیست. طی یه اقدام انقلابی هم بیش از نصف شماره ها تلفنهامو پاک کردم و دور ریختم هیچ دلیلی برای برقراری ارتباط با این افراد نمی بینم.

امروز که داشتم گوشی می گرفتم به هیچ عنوان نمیتوانستم به نوکیا نگاه کنم البته گوشی مورد علاقه من آیفون است اما از اونجایی که امکانات مخابراتی در ایران در حد عهد بوق می باشد و نود درصد امکانات آیفون نیازمند خط اینترنت و سیستم gprs است و هیچکدوم از اپراتورهای موبایل در ایران این امکان رو ندارن پول دادن بابت آیفون فعلا اشتباهه.

دیروز یه فرصتی داشتم تا دو سه تا فیلم خوب ببینم یکیش من و ناپلئون بود که یه فیلم ایتالیایی خوب و خوش ساخت به کارگردانی پائولو ویرزی بود که خیلی ازش خوشم اومد.داستان در مورد تبعید ناپلئون بناپارت به جزیره المب است که ماجراهای خاصی بین اونو کتابدارش که میخواست اونو بکشه پیش میاد. یه فیلم دیگه هم اسمش دختر رامن (the ramen girl) بود که داستانش در مورد درست کردن یه نوع سوپ ژاپنی به نام رامن است که دختری به نام ابی (abby) که یه دختر آمریکایی است میخواد یاد بگیره.

دوستی بهم کنسرت جیپسی کینگ رو داده بود که واقعا از دیدن کلی انرژی گرفتم. آدم این کنسرتها رو  می بینی از کنسرتهای چیپ داخلی حالش بهم میخوره.

اتفاق

اتفاق


افتاد

آنسان که برگ
- آن اتفاق زرد-

می افتد

افتاد
آنسان که مرگ

- آن اتفاق سرد- می افتد

اما
او سبز بود وگرم که
افتاد

 «قیصر امین پور»


وقتی خیلی از حرفها رو نمیتونی راحت بگی چه خوبه که زبان شعر هنوز است و شاعری که خوب گفته. آخ چقدر این روزها بی قیصر و عمران هستم دلم براشون تنگ شده است.

مردم

نمیخواستم عادتم بشه اما چه کنم که این روزها تو هر نمازم یه سوره اش «ناس» است. نمیدونم چرا اول کلام الله با نام خدا شروع میشه و ختمش به نام مردم (ناس) است؟

یعنی خدا از حق خودش میگذره اما از حق مردم نمیگذره؟ آره شاید این طوری است. پس وعده الهی محقق میشه وقتی که خودش میگه از حق الناس نمیگذرم. پس ...

نمیدونم امروز با هر دوستی که صحبت میکردم ناراحت بود میگفت یعنی میشه؟ ایمان دارم که حتما خواهد شد و خدا خودش جای ناحق ننشسته است.

ای خدا روزی گالیله هم در پیشگاه کسانی که از بابت نام تو دکانی زده بودند اعتراف کرد که زمین گرد نیست و خورشید به دور زمین می چرخه اما بعدها معلوم شد که گالیله راستتر میگفت.

به قول دکتر شریعتی در هر کجای قرآن که نام تو آمده یعنی مردم و میتوان واژه ناس را آنجا قرار داد و تعبیر کرد. آره ممنون که این روزها چشمانم را باز کردی تا حقایق را ببینم.

کفشهایم

دوست دارم با کفش هایم در خیابان قدم بزنم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفش هایم فکر کنم.

Error

اینقده از این و اون «نه» شنفتم، می‌ترسم که یکی بهم بگه «دوستت دارم» قلبم «Error» بده.


نکته:این تیکه رو قبلا هم اینجا آورده بودم کپی رایت این جمله مال خودمه اینجا دوباره نوشتم فقط جهت یادآوری به خودم. منظور دیگه نداشتم همین. برداشت بد نکنید

دنیا را بد ساخته اند

...دنیا را بد ساخته اند. کسی را که دوست داری، تو را دوست نمی دارد. کسی که تو را دوست دارد، تو دوستش نمی داری. اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد، به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسید. و این رنج بزرگی است ...

دکتر علی شریعتی

بلا روزگاریه عاشقیت

روز جمعه ات رو با دیدن چند فیلم خوب شروع کنی ببین آخرش چی میشه. هر وقت دم دمای ماه رمضون میشه جنون منم گل میکنه انگار یکی دیگه ام. یه بار یه رفیقی بهم گفت میدونی چرا تو زودتر به پیشواز ماه رمضون میری به خاطر اینه که میدونی روزه سه روز آخر ماه شعبان ثواب یه ماه رو داره. برگشتم با خنده بهش گفتم من تو کار خودم با خدا اهل حساب کتاب نیستم. دیوونه ها حساب کتابشون خوب نیست بلد نیستن که دو دو تا چهارتا بکنن. از اون وقت به بعد می ترسم نکنه بگن اهل حساب کتابم اما اوس کریم خوب میدونه که چرا عاشقشم و خوب میدونه که ماشین حساب ندارم و باهاش اهل چک و چونه زدن نیستم.

داشتم میگفتم که با دیدن چند تا فیلم روزم شروع شد اما دیدن چند باره «سوته دلان» دوباره هواییم کرده البته قبلش «مارمولک»رو دیده بودم که اون هم هوای اهلی شدن رو به سرم زده بود اما دیدن سوته دلان یعنی انتهای جنون. نمیدونم چرا مجید سوته دلان رو بی نهایت دوست دارم شاید به خاطر این دیالوگ زیباش دوسش دارم :«خدایا چقدر دشمن داری دوستات هم که ماییم یه مشت علیل بدبخت که در حقشون دشمنی کردی.» آخ که آق مجید نگو که دلم خونه. راستی خدا چقدر رو زمین غریبی و خیلیا وقت حساب کتاب و معامله یادت میفتن.

ماه رمضون هم یه ماه است مثل بقیه ماهای دیگه فرقش فقط اینه که کسانی که سوته دل هستند با شمیم این ماه مست و دیوانه میشن و بس.

همه چی مون رو مصادره کردن بابا دیگه بی خیال این حال و هوامون شین.

آخ آق مجید که گل گفتی:«خوش به سعادتتون که می‌رین روضه ، جاتون وسط بهشته ، ما که دنیامون شده آخرت یزید . کیه ما رو ببره روضه ؟ آقا مجید تو رو چه به روضه ، روضه خودتی ، گریه کن نداری ، وگرنه خودت مصیبتی ، دلت کربلاس»

راستی رفیق یادته وقتی گذشته اقدس رو شنیدی و تو حجره حالت بهم خورد چی گفتی من که همیشه ورد زبونمه :«بلا روزگاریه عاشقیت.».

اما هیچکدوم مثل جمله آخر حبیب آقا وصف حال من نیست همون جایی که میگه:«همه عمر دیر رسیدیم .» آره منم مثل تو حبیب آقا همیشه دیر رسیدم.

«کار دل» رو ببین

کار دل

 

غزل بانوی شعرم باش

تو شب رخصت بهار

جدائی رو طلاق بده

به لحظه خوش دیدار

مریم پاک ترانه

تو سیاهی شب بودی

با نرگس چشم سیات

شبُ از چشام ربودی

هر کجا که خواستی با تو

جاده رو دلخسته کردم

تا چرخ فلک می گرده

به دور چشات می گردم

تق

تق

تق

لعنت به شانس بد ما

هر چی که بود همش خواب بود

بیدارم، نیستی کنارم

رویاهام نقشه بر آب بود

شب نشینی کارم شده

مستی دوای دردمه

یه گیتار شکسته،

هم آغوش تن سردمه

.

.

.

برو سجاده ات رو دوباره وا کن

رو به قبله محمدی بخون

به نماز عاشقی سر سودا کن

به شکران خالق مسجود بمون

بشنو  سخن حق ز بابا طاهر

از اون دل شیدای پاک و منتظر

«اگر دل دلبرو، دلبر کدومه؟

و گر دلبر دلو، دل را چه نومه؟

دل و دلبر به هم آمیته وینم،

نذونم دل که و دلبر کدومه!»

 

نمیدونم تا حالا چنین دیوانگی دیدید یا نه این ترانه کار ده روز پیش است. طرح یه فیلمنامه تو ذهنمه. دارم رو داستان و شخصیتهاش کار میکنم. هنوز گوشه ذهنم مشغوله از طرفی هم درگیر کارهای مطالعاتی هم شدم قسمتی از ذهنم رو درگیر موسیقی و ترانه کردم با دوستی آهنگساز قرار شده باهم کار کنیم. فعلا مشغول انتخاب اشعار هستم. شاید خودم هم دست به قلم بشم و بازم بنویسم. در ضمن تا اطلاع ثانوی آدرس شورای شعر و موسیقی رو گم کردم و هر جور که بخوام خواهم سرود.دیگه اون مجوز قبلی که از این دولت نیز گرفتم برایم اعتباری ندارد و نامه اش را پاره کردم.هنر نیازی به مجوز و اجازه کسی ندارد.

این ترانه رو خیلی دوس دارم یه جورایی تو هوا ولش کردم، اولش رو به نظر خودم خوب شروع کردم وسطاش یه نهیب زدم و آخرش رو کم آوردم به دست باباطاهر سپردم تا حالا چنین تجربه ای نکرده بودم.