زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

ویوا آرکاداش


این عکس چی میگه؟ حرف خاصی نداره، می­دونم اما چرا این عکس رو گذاشتم. می­خواستم در مورد آبی بودن بنویسم که دیدم به قول دوست خوبم ارس آزادی:«هنوز اونقدر پیر نشدیم که بخواهیم در مورد نوستالژی برای هم فلسفه ببافیم». خب خواستم از علایقم بگم که دیدم جاش تو وبلاگ نیست.

کلا وقتی این مواقع این جوری میشم ترجیح میدم که سکوت کنم. اما امروز عود روشن کردم و با این ترانه زیبایی که شهرام صولتی خونده به یه عالم دیگه رفتم. میدونم که خیلیا دوست ندارن که اینجا زیاد از شعر و ترانه بنویسم اما این ترانه یه چیز دیگه است. معتقدم بعضی از ترانه­های خوب را دست کسایی میدن که تو گند کشیدن دومی ندارن. یکی همین شهرام خان، من هنوز در پی اونم را به چه راحتی خرابش کرد یا همین ترانه راست کار امید یا معین بود. اما با این همه ترانه یه چیز دیگه میگه.

راستی تو این عکس چقد رنگ آبی وجود داره. فقط حیف که گیتارم آبی نیست. اونم احتمالا تا چند وقت دیگه هم میشه.

راستی این روزها اگه موسیقی خوب میخواهید حتما گروه 25 رو بخصوص با صدای تمین و عادل حتما خوش کنید به نظرم تمین با این تن صداش حتما میتواند جا پای گوگوش بگذارد.

 

وقتی باد آروم آروم، مو تُ نوازش می­کنه

طبیعت وجود تُ اینقدر ستایش می­کنه

 

وقتی که یواشکی خواب به سراغت تُ میاد

برای داشتن چشمای تُ خواهش می­ کنه

 

این همه عاشق داری، چطور حسودی نکنم؟!

 

وقتی شب فقط میاد، برای خوابیدن تو

خورشید از خواب پا میشه تنها واسه دیدن تو

 

وقتی که چشمه حریصه واسه لمس تن تو

یا که پیچک آرزوشه بشه پیرهن تو

 

این همه عاشق داری، چطور حسودی نکنم؟!

 

وقتی که پرنده به عشق تو پرواز می­کنه

عشق تو حتی طیبعتُ هوس باز می­کنه

 

وقتی تو قلب خدا این همه جا هست واسه تو

چرخ گردون، واسه تو گردشُ آغاز می­کنه

 

ترانه «حسودی» از اینجا دانلود کنید

 

خب دیگه این آخر هفته می­خواستم چند تا پیشنهاد خوب رو هم بهتون بکنم. یکی اینکه دیدن فیلم salt رو به هیچوجه از دست ندهید. در این بین با اینکه خودم The Expendables  را دیدم اما برای کسانی که عاشق فیلمهای اکشن و بزن بزن هستند توصیه میکنم بخصوص که سیلور استالونه و جت لی و جیسون استادام هم داره و خوب حمام خونی به پا کردند البته بروس ویلیس و آرنولدش در حد یه سکانس است و بس و قول حضورش رو نخورید.

اگه دنبال آرامش و فراغ خاطر می گردین حتما قهوه تلخ را ابتیاع نمائید و از دیدن هنرمندی جدید مهران مدیری و داستان خوب دوست خوبم امیر مهدی ژوله لذت ببرید بخصوص که تیکه های بسیار زیبائی داره. راستی ورژن دی وی دی قهوه تلخ فوق العاده خوبه و قیمتش مثل سه تا سی دی 2500 تومن است بابا کمی فرهنگی باشید.

دیدن پوپک و مش ماشا الله و دموکراسی در روز روشن و شنیدن آلبوم جدید احسان خواجه امیری رو هم توصیه میکنم. اگه دنبال آرامش خاطر بیشتر هستید با خاموش کردن تلویزیون و ندیدن رساله میلی این هدیه را به خودتان و خانواده تان ارزانی کنید که کاری بسیار نیکو می باشد.

خب قرار بود این عکس بالایی تزئینی باشه اما نشد و هر کس هر تفسیری که داره میتونه بیان کنه و از دیدن این عکس سعی نکنید شرلوک هلمز بازی در بیارید چون هیچی دستگیرتون نمیشود.خب آرکاداش؟افتاد؟ اما آخر سر باید بگم: Viva Real madrid

 

گیتار بزن

«کشیدن ماشه تفنگ آسونتر از گیتار زدنه، نابود کردن آسونتر از ساختنه»

آنتونیو باندارس در دسپرادو


عجب صبری خدا دارد


یکی می­گفت تو هم آوازه خون شهر ما بودی

چرا نمی­خوانی؟ چرا نمی­گوئی؟

عجب صبری خدا دارد

پرستوها همه رفتند، کبوترها همه رفتند

همه همشهریان بار سفر بستند

درون کوچه­های  شهر ما پائیز طولانی است

نمی­دانم بهاری است؟ نمی­دانم صدائی است؟

عجب صبری خدا دارد

از دشمنان چگونه شکایت توان نمود؟

جائی که پاره تن دشمن من است

عجب صبری خدا دارد

 

چند روز پیش به همراه دوستی به بهشت زهرا رفته بودیم و فرصتی دست داد تا دیداری از قطعه هنرمندان داشته باشیم. دیدن سنگ قبرهایی که همگی یادآور خاطرات خوب و شیرینی از هنرمندان این مرز و بوم بود و کسانی هم بودند که در سکوت و بی­خبری از این دنیا رخت سفر بسته بودند که حتی بعضا مثل این دوست خوبم هم نمیشناختنشان. یکی از این افراد سید حسن شجاعی بود. شجاعی از خوانندگان قدیمی ایرانی است که کارهای بسیار کمی را اجرا کرده بود اما کارهایی هم که اجرا کرده بود بسیار معروف و پرطرفدار بودند یکی از این کارها همین کار «پرستوها» است که متنش را بالا آوردم و خود آهنگ را هم در انتهای نوشته برای دانلود گذاشتم، سید حسن شجاعی سال گذشته بر اثر عارضه قلبی در تاریخ دهم خرداد سال هشتاد و هشت در آلمان درگذشت.

من یکی از آهنگهای شجاعی را که خیلی دوست دارم با عنوان «دخترون» است که از بچگی این ترانه در خاطرم است و در اکثر عروسی ها این رو شنیده بودم «دخترون شهر اهواز، دخترون شهر اهواز، دخترون ناز و طناز، مردم خوب ایران، سلام سلام سلام، سلام از این ور آب به اون دیار مهتاب، سلام از این در دشت ، به اون کران گلگشت»

اما این ترانه «پرستوها» یکی از دوست داشتنی ترین ترانه هاست، و این روزها بدجوری با حال و هوای روحی خودم جوره. حسن شجاعی هم در این کار بسیار زیبا ظاهر شده و با نهایت هنرمندی با صدای گرم و گیرایش اجرا کرده است.

 

دانلود آهنگ پرستوها از اینجا

درود آقا حمید


درود سردار بی نشان، آقا حمید

خوبی؟

ما؟ از حال ما که بهتر خبر داری؟ راستی خبری از احسانت داری؟ از آسیه جانت چگونه؟ از فاطمه عزیزت چی؟ سردار امروز اولین روز هفته دفاع مقدس بود، تو که بهتر از من میدانی؟ راستی این دفاع واقعا مقدس بود؟ یعنی اینقدر مقدس بود که تو برایش خون دادی و هم اینک همرزمانت، نه بابا میگن اینا سنگری نبودن همه ستادی بودن درسته؟، اسلحه رو شقیقه احسان عزیزت بذارن و بگن خلاصت می کنیم ها، درست مثل تیر خلاصهای زندانهای اوایل انقلاب.

آقا حمید تو که از حال و احوالمان بهتر خبر داری پس من چی باید بگم؟ میگن نسل ما، شماها را فراموش کردیم، اما بسیجی تو باور نکن، باور نکن

چه خبر از آقا مهدی؟ اونم در جریان احوال ما که است، خوب میدونم، سلام ما رو به ایشون برسونید، راستی از حاج همت چه خبر؟

آقا حمید چی بگم؟ می بینی که اسم بسیجی رو چطوری خراب کردند، هیچ حرمتی برای شهیدان این خاک و بوم دیگه قائل نیستند؟ خودشون تو مسجد قبا قرآن آتیش می زنن و بعد هم به بهانه حماقت یه کشیش مسیحی قشون کشی می کنند، میبینی آقا حمید چه جوری تو چشم ملت دروغ میگن و عین خیالشان نیست، آقا حمید آخه به کی بگیم؟

بیکاری تو این کشور داره بیداد می­کنه، به خاطر تحریمها ملت در فشارند و بعد هم افاضه می­کنند که تحریم نعمت است، تو رو ­خدا می­بینی چطوری دارند عوام فریبی می کنند؟ تا دیروز کوروش و تخت جمشید اخ بود و حرف زدن از آن گناه کبیره، اما الان شرم و حیا رو قورت دادند و یه آدم ...... ( باور کن زبانم شرم دارد این آدم را چی بنامم) میشه کوروش زمان.

به جوونهای این سرزمین که اکثرشون هم سن و سال منو و احسان  و آسیه تو هستند در زندانها تجاوز می کنند و شکنجه میدهند آن هم به نام دین و اسلام، آقا حمید باورت میشه؟

آقا حمید نمیخوام دیگه حرف خاصی بزنم اما کاش اگه حاج داود کریمی رو دیدی بهش بگی که حاجی این رسمش نبود، قرار نبود متجاوزگر عراقی را بیرون کنید و هم لباسها و مدعیان حفظ ارزشهای شما جای متجاوزگر را بگیرند و غاصب آزادی و شرف ایرانی گردد.

راستی دیدی که مثلا نماینده منسوب ملت ایران چطوری تو ینگه دنیا، همه جهانیان را با حرفهایش به ریش مردم ایران خندانده است، راستی تو دوره شما آقا حمید، حرف زدن واسه صندلیهای خالی افتخاری داشت؟

آقا حمید سلام ما را به همه دوستان برسانید و به محمد جهان آرا بگو که خرمشهر آزاد شد اما آباد نشد.

آقا حمید اگه ندا و سهراب و اشکان و ترانه و محسن و امیر و کیانوش و بقیه رو هم دیدی سلام ما را برسان و حرف دل ما را به آنها هم بگو، شرمنده که این روزها دلمان بدجوری گرفته است.

همیشه سبز و سرفراز باشی سردار عزیز.

سیب زمینی سرخ کرده


ما به گیتارمان بسیار ارادت داریم و از بابت پست قبلی شماتت شدم و گیتارمان می فرماید: اون قورمه سبزی صاحاب مرده رو ول کن بیا باهم دو تائی یه پرس سیب زمینی سرخ کرده میل نمائیم شاید این بوی قورمه سبزی از کلمه مان ور بیفتد.

باران شهریار



این غزل زیبا را در سالگرد درگذشت شاعر (میخواستم یه لقب دیگه ای هم بدم اما دیدم فقط لیاقت اسم شاعر همین جاست) محمد حسین شهریار را تقدیم به باران کوثری میکنم که این روزها به یک باره بذر امید را دوباره آب داد و تقدیم به رخشان بنی اعتمادی که اینگونه هنرمند بودن را به هنربندان یادآوری کرد:


قــمار عاشـــــقان بردی نـــــدارد از نـــداران پرس
کس از دور فلک دستی نبرد از بدبیاران پرس

جوانی‌ها رجزخوانی و پیریها پشیمانی اســـــت
شب بدمستی و صبح خمار از میگساران پرس

تو کز چشـم و دل مــردم گریزانی چه میـــدانی
حدیث اشــک و آه من برو از باد و باران پرس

جهان ویران کند گر خود بنای تخت جمشید است
بــرو تاریـخ این دیر کهن از یـــادگـــاران پرس

سـلامــت آنسـوی قافســت و آزادی در آن وادی
شان منزل سیمرغ از شاهین شکاران پرس

به چشم مدعی جانان جمال خویــش ننماید
چراغ از اهل خلوت گیر و راز از رازداران پرس


استاد شهریار


باران جان، رخشان عزیز وقتی که نمیشود نوشت وقتی که نمیشود خواند از شما سپاسگزارم که هنوز یادآوری کردید که امید یعنی چه.

همیشه سبز و سرفراز باشید

دعوت به رقص


گیتارم میگه: تا وقتی که کسی دستت رو نگرفته و نگفته بیا برقصیم مث بچه آدم سر جات بشین و کاری نکن. خوبیت نداره بی هوا بپری و بابا کرم برقصی.حتی اگه بابا کرمش بابا کرم* باشه حالیته بچه جون؟

من میگم: آخه عزیزم حالا نمیشه اینبار single برقصم و فقط خودم و خودت و خودمون باشیم؟

گیتارم میگه: نه نمیشه.

منم میزنم زیر آواز و میخونم:هرچقدرناز کنی/ناز کنی/باز تو دلدار من/هرچقدر عشوه کنی/اشوه کنی/باز تو غمخوار منی/بابا کرم بابا کرم/دوست دارم دوست دارم/بابا کرم بابا کرم/دوست دارم دوست دارم/ای دریغا دریغا که ندانسته گرفتار شدم/ای دریغا دریغا که ندانسته گرفتار شدم/از بر این جونخوشی نزد تو من خوار شدم/بابا کرم بابا کرم/دوست دارم دوست دارم/بابا کرم بابا کرم/دوست دارم دوست دارم.


** عکس بالا هیچ ربطی به من و گیتارم نداره و فقط جنبه تزئینی داره.



*داستان رقص باباکرم به سال‌های دهه ۲۰ باز می‌گردد. در آن دوران، یکی از شازده خانم‌های تهران، باغبان مسنی داشته به نام بابا کرم. هر وقت خانم به باغ می‌رفته‌است باغبان رو صدا می‌کرده: بابا کرم چطوری؟ این باغبان به تدریج عاشق این خانم می‌شود و بعد از مدتی که خانم به فرنگ سفر می‌کند، بابا کرم از عشق وی می‌میرد. در آن زمان بابا کرم در اذهان مردم به عنوان یک مرد عاشق می‌ماند و این رقص هم در آن زمان نشان دهنده حرکات یک مرد عاشق بوده‌است. در واقع بابا کرم از نمادهای نشان دهنده عشق مرد ایرانی به معشوقه اش است. این آهنگ برای اولین بار با صدای حسین همدانیان اجرا شد که از آهنگ‌های فولکلور ایرانی به حساب می‌آید.

به یاد جرمی هلمز!!!!



امروز 15 سال از درگذشت کسی می گذرد که خاطره نوجوانی ماها با او رقم خورده است. او کسی نیست جز جرمی برت. کسی که شرلوک هلمز را برای مات زنده کرد. قبلا در زمینه هم نوشته بودم اما شرلوک هلمز تنها سریالی است که همیشه تو کامپیوترم داشتم و هر گاه دلتنگ بارانی و کلاه و عصایش میشدم سری بهش می زدم. هنزو هم تیپ مورد علاقه ام بارانی شرلوک هلمز است و تیزهوشی خاصش.

اینجا تو وبلاگ یک پزشک هم یک مطلب خوب نوشته شده که توصیه میکنم از دستش ندهید.

به قول معروف خیلیا از بچه های امروزی یادشون نیماد که روزهای یک شنبه با چه ولعی ساعت نه شب رو دنبال می کردیم که شرلوک هلمز رو ببینم. فکر کنم بعدها چهارشنبه شبها هم  پخش شد و بعدش هم سری بازگشت شرلوک هلمز هم جمعه ها از شبکه دو پخش میشد. یادش بخیر چه دورانی داشتیم.


راستی اینم سایت هواداران جرمی برت است از دستش ندهید.

گیتارم میگه

تصمیم گرفتم مینی مال نویسی رو هم امتحان کنم قبلا میخواستم با حرفهای «درگوشی» اینکار رو بکنم اما دیدم اینجوری ممکنه بعضی از حرفهای درگوشی زیاد طول بکشه اما تصمیم گرفتم با یه موضوع تحت عنوان «گیتارم میگه» این حرفها رو از زیبان گیتار عزیزم بزنم ولی فقط یادت نره هر وقت خواستی بری سفر گیتارمو با خودت نبر

اولین ترانه ای گه نوشتم بیت اولش اینجوری شروع میشه « گیتارم میگه عاشق نشو/دوباره به عشق لایق نشو» خب حالا هم

گیتارم میگه: اگه باز تنهام بذاری دیگه نه من نه تو.

آره دیگه باز بعد از یه سال قراره دوباره با همدیگه همسفر و همراه هم بشیم.

فاصله

فرهاد 

 

کوچه باریکن  دکونا بسته اس

خونه ها تاریکن طاقا شیکسته اس

 

از صدا افتاده تار و کمونچه

مرده می برن کوچه به کوچه

 

 

نگاه کن مرده ها به مرده نمیرن

حتی به شمع جون سپرده نمیرن

 

شکل فانوسی ان که اگه خاموشه

واسه نفت نیس هنوز یه عالم نفت توشه

 

جماعت من دیگه حوصله ندارم

به خوب امید و از بد گله ندارم

 

گر چه از دیگرون فاصله ندارم

کاری به کار این قافله ندارم

 

احمد شاملو وقتی ترانه می نویسد هم از بقیه بهتر و زیبا و عامی تر می نویسد. تا حالا ترانه ای به این سادگی و به این روونی خوندین؟ اما ترانه های شاملو فقط با صدای فرهاد جون می گیرن. فرهاد این صدای بی صدای همه نسلها، چه بگویم کم گفتم. غریبتر هنرمندی که تابحال در این سرزمین زیسته است حتی غریب تر از فریدون فروغی که زودتر از او با و بندیلش رو بست و کاری به کار این قافله نداشت.

میخواستم واسه نهم شهریور یه مطلبی برای فرهاد بنویسم اما از بس درگیر بودم که نشد.نهم شهریور هشتاد و یک وقتی شنیدم که فرهاد رفت فکر کردم یه شوخی بی مزه بود و باورم نمیشد. اون روزها که یادم میاد ( نه بهتره یادم نیاد آخه تازه یاد گرفتم کاری به کار این قافله نداشته باشم)....

آره فرهاد غریب بود حتی به خاطر اینکه با همه علاقه ای که به این خاک داشت اما باز در غربت جون سپرد و قسمت نشد در خاک وطن آرام بگیرد.

فرهادی که همیشه برای این خاک و وطن و آزادی و آگاهی مردمش خوانده بود در غربت از قافله فاصله گرفت و دلشکسته رفت و هنوزم که هنوزه باز دارن باهاش بد تا می کنند.

مسئولان جمهوری اسلامی تنها کسانی تو دنیا هستند که خوب می تونند هنرمندانشان را خاک یکی کنند و صدای کسی در نیاد. حکومتی که هنر از نظرشان مداحی های دروغین کاسه لیس های همچون ارضی و حدادیان و هلالی و بقیه است، نه فرهاد و فریدون فروغی و شجریان و گلپا و داریوش و گوگوش و اردلان سرفراز و ایرج جنتی عطائی و شهیار قنبری و زویا زاکاریان و اسفندیار منفرد زاده و  فرهاد شیبانی ، آره اینان هنرمند نیستند هنرمند از نظر اینان امثال اصفهانی و افتخاری و عصار و علیرضا قزوه و مسعود ده نمکی و فرج الله سلحشور هستند که خوب می توانند اینان را سرکیسه کنند و از نرخ خودشان خوب آگاه هستند.

فرهاد تا زمانی که زنده بود کسی ازش خبر نمی گرفت، محمد نوری تا زمانی که زنده بود کسی به یادش نبود اما همین که رفتند ترانه هاشون از رسانه میلی حاج عزت فرت و فرت پخش میشه و و به کسی مربوط نیست که خرت به چند منه. آره فرهاد غریب بود و هنوز هم است و بدون اجازه خانواده اش بر روی ترانه شهیدان شهرش که برای مجاهدین این خاک و بوم خونده بود که در سیاهکل قتل عام شدند میان روش تصاویر دستاوردهای دروغین دولت نهم و به اصطلاح دهم رو میذارن. یا بوی عیدیش که جرات ندارند نامی از ترانه سرای بزرگش نام ببرند یا از آهنگساز بی نظیرش یادی کنند پخش می کنند و آب از آب هم تکان نمی خورد.

آره این روزها فرهاد و هر هنرمند دیگری در این سرزمین مظلوم است چون از نظر آقایون هنرمندی هنرمند است که در مدح ایشان هنرنمائی نماید نه هنرمندی مثل زمان و پناهی که روشنگر هستند. اینان هنرمند نیستند. هنرمند همانهایی هستند که در شوهای بیمزه احمدزاده و شومنی مثل محمود شهریاری به هنرمندی مشغولن و مدح و تعاریف مثل نقل و نبات از زبان مبارکشان جاری است.

باید این قافله را به حال خود وا گذاشت.

فرهاد بزرگ بود و هیچکس هم نمیتواند او را از این بزرگی به پائین بکشاند او که با جمعی از بزرگان ترانه و موسیقی این سرزمین فرزندان زیادی به یادگار گذاشته است. با این که هیچگاه عاشقانه نخواند اما جمعه و وحدت و شبانه و شهیدان شهر و هفته خاکستری و آینه و سقف و صدای بی صدا عاشقانه های زیر لب نسل من و نسلهای قبل و بعد از ما شدند.

این روزها مولا کجاست؟



برادر، چراغها را باید روشن کرد.

من از تو برای طلوع، بی تاب ترم.

بگذار این مذهب جادو، در روشنی بمیرد،

تا "مذهب وحی" را ببینم.

چهره "علی" در روشنایی، زیبا و خدائی است.

به تو و من ـ بی مذهب و مذهبی ـ هر دو،

علی را در تاریکی نشان داده اند.

 

معلم شهید دکتر علی شریعتی

 

 

این روزها به جای روشن کردن تلویزیون و گوش دادن به دروغهای چند تا یه غاز مداحهای دوزاری ترجیح میدهم سخنرانی دکتر رو در مورد "علی تنهاست" گوش بدهم. من نمیدانم چرا باید بزرگان دین ما را باید اینگونه در جفای تمام طوری نشان دهیم که علی مردی بود که فقط با ذوالفقارش شناخته میشود و فقط کارش اجرای حد و جنگ و جدل بوده است.

نمیدانم چرا بعضی ها که منتسب به حب علی هستند دوست دارند که دوران جنگیدن مولا را بازسازی کنند و طلحه و زبیر سازی در عرصه معاصر داشته باشند؟ مگر آن دوران با این دوران یکی است. مگر در این زمانه مردی همچون مولا است که الا دنبال طلحه و زبیر و خوارجش می گردیم؟ چرا محبتی را که مردم به علی دارند را در این جامعه اینگونه دارند خراب می کنند؟

از طرف دیگر در بعضی از سایتها هم از آن طرف بام افتادند و هی در بوق و کرنا می کنند که علی کی بود، او بود که ایرانی ها را قتل عام کرد، اون هیچوقت ایرانی ها را دوست نداشت و فردی متعصب بود.آیا اینان با بالایی ها همدست نیستند؟ هر دو دشمن علی نیستند؟

این روزها حالم خوب نیست، هر قدر میخواهم هیچ حرفی نزنم حالم گرفته میشود. در تلویزیون یک کشور اسلامی که خودش را کشور مولا علی می داند چنان سخیفیاتی را در سحر و افطاری در مورد مولایش علی می پراکند که مو بر تن آدمی راست می شود.

اگر از همه خصوصیات حضرت علی (ع) فقط عدالت و آزادیش در این جامعه برقرار میشد باور کنید که "یاعلی" از زبان هیچ کس نمیفتاد. اگر هر مسئولی فقط یک بار نهج البلاغه را می خواند مطمئنا هیچ ظلمی بر حق هیچ بنده ای روا داشته نمیشد.

من علی را مثل بعضی از مکاتب در حد الله نمیبرم بلکه میگویم به عنوان کسی که در اسلام با احترام زیادی از او یاد می شود و سنی و شیعی برایش احترام قائل هستند و کسی بوده است که بعد از پیامبر بیشترین نقش را در تبیین مکتبی اسلام داشته است باید در نظر گرفت و اگر خود را رهرو او و مولایش محمد (ص) میدانیم باید به مسلک او رفتار کنیم.

مکتب علی هم مکتب آزادی و عدالت است. خوارج در دوران او از بیت المال سهم میگیرند، طلحه و زبیر تا زمانی که دست به سلاح نبرده بودند در امنیت کامل در قلمرو حکومت علی (ع) زندگی میکردند، علی، شخص اول مملکت در یک دعوی حقوقی برابر با یک یهودی در دادگاه می نشیند و محکوم میشود و دم نمیزند، برادرش عقیل از اون سهم بیشتری از بیت المال می خواهد اما در جوابش آهن گداخته مولا نصیبش میشود......

چرا این اخلاقیات علی در دوران امروز بازسازی و شبیه سازی نمیشود؟ خیلی دوست دارم که جواب این سوال را از مدعیان راه امروزی علی که الان در رسانه ملی بخاطر دو زار و صنار سه شاهی خودشان را می کُشند و عربده می کِشند، بشنوم.

من جواب این سوال را میدانم اما هنوز آزادی و عدالت علی در این دوران بازسازی نشده است تا من جواب این سوال را بدهم. به امید روزی که آزادی و عدالت مولا در این مُلک جاری شود.

ستاره های پولکی ژنرال پرپر شدند




امشب باز جادوی فوتبال به اوجش رسید و چقدر خرسندم که باز عدالت فوتبالی جاری شد. سال 86 و 87 که ژنرال در استقلال نبود با همه توانش به جنگ ناصر خان و فیروز خان اومده بود و با استفاده از پول و لیدرهایش شعار «دوای درد آبی، امیر قلعه نوعی» رو سر میدادند و در روزی که با مس مقابل استقلال به پیروزی و به نشانه پیروزی مشتش رو گره کرد خیلی دلم میخواست روزی برسه که جلوی آبیها این دوای درد تحقیر بشه که امشب این اتفاق افتاد .

امشب فقط استقلال برنده نشد بلکه این تفکر غلط لیدرهای الینه شده آقای ژنرال هم فرو ریخت و دیگر هیچ استقلالی آرزوی امیرخان را نخواهد داشت. امیرخان که اول فصل ستاره های استقلال را برخلاف قول و قرارش با خودش به سپاهان برد با همان ستارگان در مقابل جادوگران آبی پوش باخت تا یادش بماند که استقلال مدیون کسی نیست و اگر امروز او کسی شده است از سر صدقه استقلال بوده است.

استقلال مظلومی فوتبال بازی میکند و چقدر خوشحالم که به جای یک بر صفر، 4 بر 3 می برد که نشان از فوتبال را دارد. امروز فقط قلعه نوعی نباخت بلکه کسان دیگری نیز باختند امروز فوتبال پاک برنده شد و من میدانم که این اصفهانی ها دوست دارند در دیدار برگشت هزار و یک بامبول سوار کنند تا انتقام این شکست تلخ رو بچشند. آری ژنرال بی ستاره باز نشان داد بی ستاره است. شاید بتواند 3 بر 0 را 3 – 3 بکند اما نمیتواند جلوی گل چهارم و تعویض هوشمندانه پرویزخان را بگیرد. خیلی خوشحالم که بازی اینگونه تموم شد چون پرویز خان هم نشان داد که میداند چگونه بازی خوانی کند. سه مهاجم کردن تیمی که سه گل خورده و چیزی از دست نداده است نشان از بازیخوانی ندارد بلکه نشان از تفکرات غلط مربی دارد که تیمش را بد ارنج کرده و مجبور شده است اینگونه دست به خودکشی بزند راستی این عنایتی فسیل شده میخواست نتیجه را عوض کند؟ البته عوض کرد و چه خوب هم این کار رو کرد.

الان استقلالیها خوشحال هستند چون شماره ده را که سال گذشته اکبرپور در عین بی لیاقتی تنش کرده بود برازنده میلا میداوودی است و بس. الان سوپر ستاره استقلال فرهاد مجیدی است که حتی قطبی و منصوریان هم چشم دیدنش رو ندارند. راستی چه بازی می کند این فرزاد آشوبی، کسی جای خالی حسین کاظمی رو دید. من که جای خالی خسرو حیدری رو امروز ندیدم راستی حیدری در این بازی کجا بود مثل اینکه بازی میکرد اما من که چیزی ندیدم. رحمتی هم که تو اشتباه کردن کم از محمدی نداشت اما با این تفاوت که از 6 موقعیت گل رو دروازه اش 4 تاش گل شد و از 11 موقعیت سپاهان فقط 3 تا رو محمدی خورد.

آقای ژنرال بازی فرهاد خان رو دیدی تحقیر شدن خط دفاع میلیاردیت رو دیدی؟ آری امروز استقلال فقط برنده نشد بلکه دوای درد مزخرف آبی ها هم هیبتش فرو ریخت و ازش چیزی نموند.

این بازی خیلی چیزها رو ثابت کرد مهمترینش این بود که استقلالیها نشان دادند که اسبشان را بر قهرمانی زین کردند استقالا تیمی که دیرتر از همه بسته شده بود و خیلی از عناصر موثر قبلیش رو از دست داده بود این بازی نشان داد که به سمت تیم شدن در حال حرکت است و اگر بتواند به نقاط ضعف دفاعیش بپردازد شاید کمتر تیمی در برابرش توانائی مقابله را داشته باشد.

بهرحال امشب ژنرال نشان داد با همه ستاره هایش هنوز هم شانه هایش بی ستاره است و یک ژنرال پوشالی است که با استفاده از رانتها و روشهای علی اصغری توانسته است به این عناوین به اصطلاح قهرمانی رسیده است. چقدر جالب مزدک میرزائی گفت که :«هنوز قلعه نوعی حرفهای زیادی برای گفتن به شاگردانش در بین دو نیمه دارد» و چقدر این حرفها شنیدن دارد. امیدواریم که عاید عقیلی گوشه ای از این شنیدنیها رو نقل کند.

ژنرال بی ستاره شد چون ستاره هاش پوشالی و پولکی بودند و در مقابل اصالت ستاره های آبی توانائی مقابله نداشتند. ستاره های پولکی نظیر حیدری و بیگ زاده و عنایتی اصالتشان را از پسران آبی گرفته بودند و بدون پیراهن آبی چیزی جز مجسمه های زرد نبودند.

لایحه خانواده، مخلصتیم!!!

یه زمانی قرار بود با یه دوستی که به اسم مستعار داش قیصر برام می نوشت اینجا رو از سوت کوری در بیاریم اما خب در دسترس نبودن این عزیزم باعث شده بود که نتونم زیاد در کنارش باشم الان این چند روزه این دوست عزیزم مهمون خانه کوچکم شده و بهتر است از این موقعیت استفاده کنم و این نوشته زیبایش را در اینجا برای استفاده دوستان قرار دهم. امیدوارم این داش قیصر دست از تنبلی ورداره و بازم برامون بنویسه.

 

 

 

دِ لامروت یه کاری نکنین که بازم من دوباره بیام و باز یه لیچاری بار این و اون بکنم خب خجالت هم خوب چیزیه. مخلص کلوم اینکه من با این خانومایی که داد و قال می کونن و هی می گن مرد باس یه زن داشته باشه و لاغیر خوشم نمیاد.

زیر این گذر که میام زنای محل همشون به چشم برادری بهم نگاه می کنن تا ببین از این نگاه لاکردار ما توفیری واسشون حاصل میشه یا نه؟ اما خب دیگه ما به خان دائی قول دادیم که دیگه از این کارا نکنیم تازه این کریم آب منگول هم به گوشش بشنفه که قیصر زیر سرش بلند شده و تنبونش دو تا شده حرف در میارن و نمیشه سری بالای سرا بولند کرد. حالیته که آبجی. این کارا خوبیت نداره. دِ بابا مردونگی به این حرفا نیس که دشنه رو تو روز روشن تا دسته تو شیکم نامرد بکونی و بگی اوس کریمو عشقه.

حالا مگه چی شده؟ عیبی داره طبق شریعت دینمون مرد چار تا زن بستونه و یه سر و سامونی به این دخترای دم بختی که له له شوعر رو می زنن بده؟ دِ نه دیگه این نمایندگان مجلس شورا به فکر دخترای دم بختن و بد کاری می کنن؟ نه به مولا

حالا این داش فرمون ما یه خبطی کرده و خاطر خواه شده دلیل نداره که این همه لولو و ممه و ممه کنین. خب زن داشته که داشته از قدیم الایام گوفتن زن یکیش کمه دو تاش غمه سه تاش خاطر جمه. تازه با این قانونی که داره میاد مام باس یه فکری به حال خودمون بکنیم. حالا خب درسته که ما خاطر خواه اعظمیم اما خب دیگه. همش که نمیشه یه نوع میوه رو خورد یه روز هلو یه روز انار یه روز هم طالبی حال میده.

حالا از اینا بگذریم چه دلیلی داره یه فوتبالیست روزه بخوره، فوتبالیست باس فحش بخوره تا تو زمین گل نخوره. بازیکن باید جربزه داشته باشه یا توپ ازش رد بشه یا بازیکن حریف والا این فوتبالیست باس بذاری دم دروازه و به توپ بیست میلیمتری بستش. چه معنی داره این علی کریمی بخواد رو حرف آق آجرلو حرف بزنه. بهرحال عزتی و احترامی و حالا که سبزی که سبزی، خب قورمه سبزی هم سبزه.

باس از این داش علی یاد بگیره که چطوری یه روز با داش محمود فالوده میخوره بعد یه روز دیگه اش میره پیش این میرکوپن و سکه یه پولش میکنه و آخر هم باز دس تو دس حاج حبیب میذاره و تیمش رو جم و جور میکنه. البته این آخریا با حاج ممد مایلی خوب حرف نزد یادم باشه بدیم دست این بروبچ تا یه گوشمالی بهش بدن بهرحال حاج مایلی گفتن و بزرگتری گفتن.

از این بگذریم من تو کار این جوونا موندم یا مث این صاحب وبلاگ دخمه (منظورم این اهبر خونه بدوش هستش) میشه مث ممل آمریکایی و عشق یو اس آ چشاش رو کور کرده و این تهرون خودمون رو ول کرده و چسبیده به این نیوجرسی مادر مرده یا میشن مث آق سید گوزنها که نعشه کراک و شیشه و میشه هستند. دِ خجالت بکشین برین دانشگاه و انقلاب علمی بکنین نذارین این اساتید غرب زده مفلک جاسوس سیا دچار رکود علمی بشن. دِ مذبتو شکر بذارین سرمون به کارمون گرم باشه.

من موندم تو کار این روشنفیکرهای یک قرونی (قیمت دو زاری برای یه شکر دیگه است که تو فیلم آق مارمولک می گفت زیاد جدی نگیرین) که خودشون رو جدی میگیرن و خیال می کنن که فقط اینان که باس در مورد ملت فکر کنن. ملت همیشه در صحنه الان در اضطراب سالوادور هستند که ببین باز می خواد سر و ته کی رو هم بیاره، خب کم کاری نیست که طرف از اون دنیا نیومده که راس بگرده و بگه خیالی نیست باس یه کار مفیدی انجام بده.

صب کن بینم انگار موقع بررسی لایحه خانواده دعوا سر اینه که زودتر این لایحه تصویب بشه تا با شرایط اسلامی سالوادور از سیمای حاج عزت پخش بشه تا کسانی که امکانات سیم انداختن به در و همسایه ندارن به طور عملی کارکرد این لایحه بسیار وزین و گوهر بار رو ببین.

برم از این خان  دائی بپرسم که لایحه خانواده چه کارکردهای دیگه ای داره تا من میرم و برمیگردم  در پناه اوس کریم سبز و آبی و سرخ و سفید و عنابی باشید.

مخلص همگی/ داش قیصر