زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

لحظه دیدار


لحظه دیدار نزدیک است
باز من دیوانه ام، مستم 

باز می لرزد، دلم، دستم
باز گویی در جهان دیگری هستم

لحظه دیدار نزدیک است

های ! نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ !
های ! نپریشی صفای زلفم را، دست!

آبرویم را نریزی، دل !
- ای نخورده مست -

لحظه دیدار نزدیک است.



پی نوشت: نمیدانم دیدار کی نزدیک است اما خوب میدانم که الان با این حال زارم دلتنگ یک نفر و یک چیزم که بیاید و با نگاهش به جای جام شراب مست و خراباتی کند. منی که حتی با مستی شراب به عالم خرابات راهی نمیدن چقد دلتنگ اویم که مرا از این غمسرا برهاند. هر کی آدرسی از "او" داره خبرش رو برام مسیج کنه(اگه موبایلم آنتن داد). نمیدانم کیست ولی هر کی هست امیدوارم برای یه بار هم که شده منو خراباتی کنه. لعنت به قلبی که بی موقع بتپه. لعنت به دلی که ناغافل سُر بخوره و تو نتونی جلوش رو بگیره. دلم اون حال و هوا رو میخواد. لعنت به خودم که هنوز عاشقم و عاشق پیشه نشدم.

هزینه چاپ

یه رفیقی دارم که رمانی نوشته است ازش می پرسم چرا چاپ نمیکنی، میگه هزینه اش سه تا انقلابه،‌ دو فصلش رو برامون میخونه یکی دیگه از دوستان میگه: فکر نمیکنی سه انقلاب واسه این کم باشه؟



شنبه بد، بی چلچراغ



یه جمله بود و بس: چلچراغ توقیف شد.

به همین سادگی اینگونه چلچراغ خاموش شد. یعنی میشه؟ یعنی امکان داره اینطوری شده باشه؟ نه سال با چلچراغ بودیم و باهاش روزهای خوب شنبه مون رو ساختیم. شماها که یادتون نمیاد روزهای اول امیر ژوله کودک فهیم بود ابراهیم رها با شب نشینی در جهنم و محرمانه مهمان دلمان بود. شماها که یادتون نمیاد ساندویچهای بزرگمهر حسین پور رو، نه شماها اصلا از سرگیجه های شرف الدین چیزی حالیتون میشد؟ شماها از عشق و مرگ شرمین نادری چیزی یادتون مونده؟ شماها از برخورد از نوع سومهای علی میرمیرانی تو خاطرتون مونده؟ اصلا چقدر روزی روزگار ایران و دیوونه خونه منصور خان ضابطیان رو یادتون مونده؟ راستی کسی خبری از لیلی نکونظر، سحر طلوعی، نگار مفید، پریچهر باقری، عرفان نظر آهاری خبری داره؟

شماها که چله اول چلچراغ یاتون نیست ولی ماها ده تا چله رو با چلچراغ سر کردیم.

گیریم که چلچراغ رو بستین با این نسل چلجراغی میخوائین چیکار کنید.

عموزاده نازنین، پدر خوب چلچراغیها، غصور نخور چلچراغ هیچوقت خاموش نمیشه. چلچراغ خودش یه مکتب بود. چقدر خوشبختم که یه عمری خودم رو چلچراغی میدونم و هستم و خواهم موند.

راستی مرتضی ناعمه چرا دیگه فوتبالی نویس نیست؟ خیلیا به چلچراغ اومدن و رفتن و باز چلچراغ موند و موند.

نمیدونم الان هانیه بختیار با شنیدن این خبر چه حالی میشه؟ کسی خبری از احوال معصومه ناصری داره یا نه؟ راستی یاد آقای قیچی (وحید پوراستاد)بخیر.

مگه میشه دعوای متال بازها با آقای موسیقی جهان (علیرضا میر اسدالله ) رو فراموش کرد؟ مگه میشه راننده تاکسی های افشین صادقی زاده رو فراموش کرد؟ شهرزاد همتی یادته مه یه زمونی نامه نویس بودی و حالا یه چلچراغی؟

چیا فوادی یادته که تو دانشگاه میگفتی یه روز به چلچراغ میشی و آخرش هم شدی دبیر ورزشی، مگه میشه از مقالات عدنان دانشیار گذشت.

راستی نیوشا صارمی کی میخوای آسهای ناب خبرنگاری رو رو کنی؟ دلم برای جلدهای مجید صالحی لک زده.

دلم خیلی چیزها میخواد اما میشه هشت سال معتاد شنبه های خوب باشی و بگن که از این هفته دیگه شنبه خوبی در کار نیست.

آره برای چلجراغ نازنینم غمگینم و عزادار. چلچراغ یه مجله نبود یه کالت بود. یه موج خوب بود. هر چی بود سبز سبز بود تو دل ما، همیشه سبز بود و زردی بهش نیومد.

گیرم که چلچراغ رو خاموش میکنید با این همه چلچراغی میخواهید چیکار کنید؟

من چقدر خوشبخت بودم که جوونی و عاشقی و همه چیزم با چلچراغ گره خورده است. این روزهای بد هم میدونم یه روز تموم میشه و شرمندگی روزهای سرد زمستون واسه دستهای قلم شکن خواهد موند.

عجب شماره های خاصی داشتی، پرونده عبدل اسمیت، ویژه نامه جام جهانی 2010، مصاحبه با میر سبزمان، شماره 400 آخ که با یاد همه اینا اشکام امونم رو نمیده.

حالم خوب نیست که بیشتر از این بنویسم. اما تا زنده ام افتخارم این خواهد بود که یه چلچراغی خواهم موند.

چلچراغ نازنین همیشه دوستت دارم و خواهم داشت.

ای دل


گیتارم میگه: بسه بابا چقد داری «اگه یه روز» و «Love story» می زنی اینا رو بذار کنار و یه کم هم «ای دل» لیلا فروهر رو بزن تا یه کم دلمون وا بشه.

ای دل تو خریداری نداری
افسون شدی و یاری نداری
نفرین به تو ای دل دل غافل


عشق مثل کبوتر میاد یه روز رو بامت
تن میده به دامت میشه اسیر و رامت
روزی صد هزار بار زنده میشی میمیری
با گوشه چشمی دوباره جون میگیری
با گوشه چشمی دوباره جون میگیری

دل ای دل دل ای دل
دل ای دل دل ای دل

تو که از عاشقی خیری ندیدی
یه عمری در پی عشقی دویدی
ندیدی ندیدی یه روز خوش ندیدی
به حرفم رسیدی به عشقت نرسیدی

دل ای دل دل ای دل
دل ای دل دل ای دل

ندیدی ندیدی یه روز خوش ندیدی

به حرفم رسیدی به عشقت نرسیدی


پی نوشت: اگر عاشق کشی رسم و مرامه خوب رویان است/بکش مارا بکش مارا که دایم عید قربان است

جای تو خالی



بعد از مدتها بالاخره فرصتی دست داد تا با ارس باهم باشیم و یه شب نشینی باحال با همدیگه داشته باشیم و ترانه بگیم و بخونیم و ساز بزنیم و یه حال اساسی ببریم.

من یه بیتی نوشته بودم که زمزمه لبم بود و ارس هم یه ترانه ای رو شروع کرد و با هم نشستیم و یه ترانه ساختیم و زدیم و خوندیم و ارس هم از دادن ترانه به خواننده خودداری کرد و پیش خودمون نگهش داشتیم تا شاید یه زمونی من بخونمش. این "جای تو خالی" از اون شعرهایی هست که خیلی دوسش دارم. یه لحظه های خوبی توش داره که من دوسش دارم. شاید اگه خودم میخواستم بنویسم بهتر از این نمیشد. تازه دیوونگی های ارس رو هم خیلی دوس دارم. ارس واقعا پسر دوست داشتنی است اما حیف که زیاد اهل اینترنت و این حرفا نیست... تازه یه طنز خوبی هم داره که من دوسش دارم. تو این ترانه هم یه لحظه های نابی از آهنگهایی که باهم دوست داشتیم رو آوردیم. بخصوص که نقطه مشترک هر دومون "سللر آپاردی سارانی" بود.

ارس یادت میاد چقد با "اگر مانده بودی" حال کردیم و زیر زیرکی اشک ریختیم؟

 

جای تو خالی

 

وقتی که شب رو تنم دس می کشه

خوابِ تو، رو چشام قفس می کشه

تو رقص واژه های غریب آشنا

لبام با اسم تو نفس می کشه

 

تو ریتم تند گیتار کولیا

می میرم مث یه آکورد تنها

تو هنوز یه آرپژ دلنشینی

رو تن این گیتار دل سیا

 

"تو جمعه های من جای تو خالیست

نفسهایم از هوای تو خالیست"1

مرا بخاطر بسپار که بدون

ایل مغان از سارای تو خالیست

 

جای تو خالی، اگه مونده بودی

این شعرُ جای من سوزونده بودی

تو رو به بوسه نگام می بردم

اگه مستی منو خونده بودی

 

یه عمری با خیالت مستی کردم

نیستی ببین چه با هستی کردم

خیالمو خواب ترانه کردم

باز توبه شکستم و مستی کردم

 

ارس آزادی

 

1.     این بیت کار منه داشتم خودم رو برای یه ترانه عاشقانه ناب آماده می کردم که ارس این بیت رو اینطوری کرد. دوسش دارم.

راستی این عکس بالایی هم شاهکار خودم است.

 

 

Backgammon is life


سالها پیش خاطره مصادره شدن تخته نرد دائیم در دوران بچگی همیشه در خاطرم مانده بود و همیشه این بازی عجیب رو دوست داشتم و هر وقت بابا با دائیهام بازی می کردند می نشستم و نگاه میکردم و بالاخره یاد گرفتمش و همیشه عاشق بازی کردنش بودم. تخته نرد رو از بازیهای دیگر بیشتر دوست داشتم و دارم. این داستان عجیبش هم که توسط یکی از دوستان برام ایمیل شده بود اینقدر لذت بخش است که دلم نیومد دوستان هم نخونند. بهرحال تخته نرد بهم یاد داده که همیشه جفت شش هم خوب است و بعضا بازی با یه یک و دو هم برنده میشه. زندگی هم مثل تخته نرد است باید خوب بلد باشی که چگونه از تاسها استفاده کنی.

مشهورترین صحنه تخته نرد بازی رو تو فیلم ماه عسل دیدم که چگونه زنده یاد کرم رضایی بهروز وثوقی رو مجبور می کرد که تاسها رو تو لیوان بندازه و بعد رو تخته بریزه آخه حرفه ایها به اصطلاح تاس رو می گیرند و باید خیلی مواظب بود که سرت کلاه بذاره. آخه تخته خود زندگیه.

 

 

آیا می دانید تخته نرد چگونه و توسط چه کسی ابداع شد و چه فلسفه زیبا و عبرت آموزی در پس آن نهان است؟ تخته نرد توسط بزرگمهر ابداع شد و اما داستان پیدایشش: در زمان پادشاهی انوشیروان خسرو پسر قباد، پادشاه هند «دیورسام بزرگ» برای سنجش خرد و دانایی ایرانیان و اثبات برتری خود شطرنجی را که مهره های آن از زمرد و یاقوت سرخ بود، به همراه هدایایی نفیس به دربار ایران فرستاد و «تخت ریتوس» دانا را نیز گماردهء انجام این کار ساخت. او در نامه‌ای به پادشاه ایران نوشت: «از آنجا که شما شاهنشاه ما هستید، دانایان شما نیز باید از دانایان ما برتر باشند. پس یا روش و شیوهء آنچه را که به نزد شما فرستاده‌ایم (شطرنج) بازگویید و یا پس از این ساو و باج برای ما بفرستید». شاه ایران پس از خواندن نامه چهل روز زمان خواست و هیچ یک از دانایان در این چند روز چاره و روش آن را نیافت، تا اینکه روز چهلم بزرگمهر که جوانترین وزیر انوشیروان بود به پا خاست و گفت: «این شطرنج را چون میدان جنگ ساخته‌اند که دو طرف با مهره های خود با هم می‌جنگند و هر کدام خرد و دوراندیشی بیشتری داشته باشد، پیروز می‌شود.» و رازهای کامل بازی شطرنج و روش چیدن مهره ها را گفت. شاهنشاه سه بار بر او درود فرستاد و دوازده هزار سکه به او پاداش داد. پس از آن «تخت ریتوس» با بزرگمهر به بازی پرداخت. بزرگمهر سه بار بر تخت ریتوس پیروز شد. روز بعد بزرگمهر تخت ریتوس را به نزد خود خواند و وسیلهء بازی دیگری را نشان داد و گفت: اگر شما این را پاسخ دادید ما باجگزار شما می شویم و اگر نتوانستید باید باجگزار ما باشید.» دیورسام چهل روز زمان خواست، اما هیچ یک از دانایان آن سرزمین نتوانستند «وین اردشیر» را چاره گشایی کنند و به این ترتیب شاه هندوستان پذیرفت که باجگزار ایران باشد.

 

فلسفه پیدایش

سی مهره : نشانگر سی شبانه روز یک ماه

بیست و چهار خانه : نشانگر بیست و چهار ساعت شبانه روز

چهار قسمت زمین : چهار فصل سال

پنج دست بازی : پنج وقت یک شبانه روز

دو رنگ سیاه و سپید : شب و روز

هر طرف زمین دوازده خانه دارد : دوازده ماه سال

تخته نرد : کره زمین

زمین بازی : آسمان

تاس : ستاره بخت و اقبال

گردش تاس ها : گردش ایام

مهره ها: انسان ها

گردش مهره در زمین: حرکت انسان ها (زندگی )

برداشتن مهره در پایان هر بازی : مرگ انسان ها

 

اعداد تاس :

 

1 : یکتایی و خداپرستی

2 : اسمان و زمین

3 : پندار نیک ؛ گفتار نیک ، کردار نیک

4 : شمال ، جنوب، شرق، غرب

5 : خورشید ؛ ماه ، ستاره ، آتش ، رعد

6 : شش روز آفرینش

 

 

سه سال بی قیصر


 

سبزترین فصل

ز جاده­ های خطر بوی یال می­ آید

کسی از آن سوی مرز محال می­آ ید

صدای کیست؟ خدایا درست می شنوم؟

دوباره بوی صدای بلال می­ آید

ز بس فرشته به تشییع لاله آمد و رفت

صدای مبهم برخورد بال می­ آید

مپرس از دل خود «لاله ها چرا رفتند»

که بوی کافری از این سوال می ­آید

بیا و راست بگو؟ چیست مذهبت ای عشق

که خون لاله به چشمت حلال می­ آید

به لحظه لحظه­ ی این روزهای سرخ قسم

که بوی سبزترین فصل سال می­ آید

زنده یاد قیصر امین­ پور

امسال سومین سال بدون قیصر است. چقدر زود این سه سال گذشت. چه خوب که «روزهای سرخ» را ندید اما مطمئم که به همان روزهایی که قسم دادی «سبزترین فصل سال» هم خواهد رسید. شاعرا هیچوقت دروغ نمی­گویند.

صبح هشتم آبان 86، اصلا صبح خوبی نبود. کاش هیچوقت زیرنویس شبکه خبر نمی­نوشت «قیصر امین­پور درگذشت»

روحش شاد و یادش گرامی باد همیشه ایام

هنوز در پی اونم

گیتار جان می فرمایند بگم گه:

هنوز در پی اونم که بگم غلط کردم گفتم دوستت دارم عوضی.



هنوز هم که هنوزه و با گذشت ده روز از دیدن ایمیل ترانه سرای بزرگ کشورمان جناب اردلان سرفراز ذوق زده و کیفورم. چه حال خوبی داره که یهویی و بدون هیچ ارتباط و مقدمه ای چنین عزیز احوالی از آدم بپرسه.

خیلی خنده داره وقتی که .......

هر کاری کردم بقیه شو بنویسم نتونستم.



خط سوم با فرامرز اصلانی


درود جناب فرامرز اصلانی

بسیار خوشحالم که بعد از نزدیک نه سال از آخرین آلبومتان به نام روزهای ترانه و اندوه هم اینک آلبوم خط سوم پیش روی ماست. چقدر از شنیدن این آلبوم خرسندم. وقتی سال گذشته شما را همچون گوگوش و داریوش و امید و سایر هنرمندان سبزمان در کنار مردمان دیدم بسیار دلشاد شدم.

امروز بعد از مدتها از شما آلبومی شنیدم که به شعورمان احترام میگذارد. با موسیقیها و تنظیمهای فوق العاده حرفه­ای و ترانه­ها و شعرهایی بجا و زیبا هدیه­ای بود که شما با خط سوم به ما عرضه کردید.

من همیشه شما رو با اگه یه روز و دیوار دوست داشتم و با نوای دلنشین گیتارتان خاطره­های خوبی برایم رقم زده است. چقدر پرستوها را با صدای شما و جناب فرامرز آصف عزیز برایم دلنشین بوده است و خرسندم که اینبار خودتان به تنهایی این آهنگ زیبا را اجرا کردید.

سال 81 وقتی که در برنامه حمید شب خیز با بابک امینی گیتار زدید و خواندید چقدر دلشاد شدم و وقتی تو این البوم ترانه قدیم را شنیدم دلم یه جورایی هوایی شد.

راستی چقدر ترانه خسته تان حال و هوای این روزهای من و میهنم است. از بنمای رخ که چیزی نمیگویم که بسیار زیبا اجرا کردید. آهنگ «تا کی؟» هم بسیار دلنشین و حرفه ای ساخته و پرداخته اید.

جناب اصلانی عزیز چه خوب است که بیشتر بسازید و بخوانید که سرزمینم به صدای شما و هنر شما بسیار نیازمند است. من جوانی هستم که در داخل ایران زندگی می­کنم اما موسیقی دلم ترانه­ها و آهنگ­های شما است که سالهاست خارج از ایران زندگی می­کنید.

آرزویم این است که روزی در ایران عزیز شما را ببینیم و از دیدن و شنیدن گیتارتان لذت ببریم.

جناب اصلانی از شما بابت آلبوم بسیار فخیم خط سوم بسیار سپاسگذارم که به ما فرصت این را دادید که دوباره لذت شنیدن موسیقی خوب را از یک هموطن ایرانی را تجربه کنیم.

هنرمند سبزم همیشه سبز و سرفراز باشی.



دانلود ترانه پرستوها با صدای فرامرز اصلانی و فرامرز آصف

دانلود ترانه پرستوها با صدای فرامرز اصلانی

خورشید خاتون

خورشید خاتون، غروبت رو بیشتر از طلوعت دوس دارم واسه اینکه بعد از غروب تموم شب دلخوشم به اینکه کی طلوع می کنی؟ اما بعد از طلوع همه روز  دلهره اینو دارم که کی وقت غروبت  میشه؟

(خب اینم از افاضات خود خودم هستش، چیکار کنم که مجبورم از خودم جملات قصار در کنم)

yoruldum

 

 

Yoruldum

خسته شدم

 

Bu hayatın yokuşunu tırnaklarımda kazıdım

سختی های زندگی را با ناخن هایم کندم

 

Geçen yıllar yordu beni dönüp de hiç bakmadım

 سالهایی که گذراندم منو خسته کردحتی برنگشتم که نگاهشون کنم

 

Dostlarımı sevdiğimi hayatımda satmadım

دوستانم و کسی را که دوست داشتم در عمرم هرگز نفروختم

 

Yoruldum yoruldum yoruldum artık

خسته شدم خسته شدم دیگه خسته شدم

 

Çok karınca göِrdüm ama üzerine hiç basmadım

مورچه های زیادی دیدم اما هرگز لهشون نکردم

 

Namusumu Şerefimi beş paraya hiç satmadım

 ناموس وشرفم را به پنج قرون پول هرگز نفروختم

 

Allahımdan başkasına Allah diye tapmadım

کسی رو مثل خدای خودم پیدا نکردم

 

Yoruldum yoruldum yoruldaum artık

خسته شدم خسته شدم دیگه خسته شدم

 

Yoruldum yalanlardan yoruldum sevdalardan

خسته شدم از دروغها از عشقها

 

İki yüzlü Nankörlereden (Namertlerdan) yoruldum

از مردم دورو و نمک نشناس ( نامرد) خسته شدم

 

Çok insan gördüm üstünde elbisesi yok

انسانهای زیادی دیدم که لباس ندارند

 

Çok elbise Gördüm içinde insan yok

و لباسهای زیادی دیدم که درونش انسان نبود

 

İnsanların dost veya düşman Olduklarını nerden bilesin ha

دوست یا دشمن بودن آدمهارو از کجا میفهمی؟

 

İnsanların alınlarında kahpe mi yazılı Ki kahpe olduklarını bilesin ha

 آیا بدی در سرنوشت آدمها نوشته شده که تو بدی اونهارو بفهمی؟

 

Ezilmişten yana oldum sen solcusun dediler

 از زشتی ها و بدیها به دور ماندم، گفتند تو خرابکار هستی

 

Ülkemi çok Sevdim diye sen sağcısın dediler

با اینکه به مملکتم عشق می ورزیدم، گفتند تو خائن هستی

 

Namaz kıldım, oruç tuttum Sen yobazsın dediler

نماز خوندم ، روزه گرفتم گفتند تو کافری

 

Yoruldum yoruldum yoruldum artık

 خسته شدم خسته شدم، دیگه خسته شدم


ماهسون رو از جنس دیگه ای دوست دارم. اکثر آهنگاش دارای مضامین انسانی و اجتماعی هستند.این ترانه اش رو خیلی وقت بود که دیگه نشنیده بودم تا اینکه دوباره یه جایی دیشب کم آوردم و این واژه  Yoruldum بر لبم جاری شد.

این آهنگ رو برای دانلود دوستان هم اینجا قرار دادم.

این روزها ترانه های ترکی لذت خاصی برام دارند. اما توصیه من به همه دوستان اینه حتما احمد کایا و باریش مانجو و الاخصوص Rafet El Roman رو از یادتون نره.

ماهسون و ابرو و تارکان و سردار رو متاسفانه در سایه دوستان خز شده و کاراشون هم قدیمی شده البته من به شخصه کارهای جدید ترکی رو دوست ندارم بیشترشون مثل حدیثه کاراشون شبیه همین موسیقی ترنسهای خودمون شده که بنیامین و محسن یگانه اجرا میکنند شده است.

Anti-coup

برگی از تاریخ ....

چرچیل طی نامه محرمانه ای به تاریخ 30 سپتامبر 1953 از شاه می‌خواهد حال که مصدق در کودتا کشته نشده است از اعدام او صرف نظر کند، اما در باره دکتر فاطمی چنین می‌نویسد: برای فاطمی بهترین جواب اعدام است تا زمانی که این افراد زنده و در ایران هستند امکان ضد کودتا وجود دارد...



پی نوشت: چرا دکتر فاطمی ها در دوران ما نیستند؟ خواهشا همین جا جواب دهید.

جهانگیر شاه دولو


جهانگیر شاه دولو: این کلاه رو خودُم از بازار سید اسمال سن پترزبوغ گرفتُم.


من بدجوری دلبسته این مرد شدُم بخصوص وقتی که میگه:ها !! مو جهانگیر شاه دو لو ، قبله عالمُم ...!!


توصیه میکنم قهوه تلخ رو از دست ندهید. باز هم میگویم از دستش ندهید که غفلت موجب پشیمانی است. این قهوه تلخ که به کام ما شیرین است و به کام رسانه میلی و طرفدارانش بسیار تلخ. آی لذت میبرم وقتی می بینم که رسانه میلی با اون همه دک و پوزش قافیه رو به سوپر مارکتها باخته است. آی دلم خنک شد.

راستی عکسهای مانور اقتدار   از دست ندهید که اونم دست کمی از قهوه تلخ نداره.