-
مرض مسری ...
11 تیر 1391 14:56
یه زمونی تو وبلاگستان وبلاگهای خانوما در سایه الطاف غفیه مردان دلسوز و مهربان پر کامنت و پر لینک بودند العان همین مرض مسری به شبکه های اجتماعی سرایت کرده و حتی سرفه کردن خانوما هم از سخنان دکتر شریعتی و کوروش کبیر و دکتر حسابی بیشتر لایک میخوره :)
-
دیوانگی ...
11 تیر 1391 14:39
هر بار که میرم و یه جایی غذا میخورم، وقت بیرون اومدن، حس وینست و جولز را دارم وقتی آخر «پالپ فیکشن» دارن از رستوران بیرون میزنن و لعنت به تو تارانتینو دوست داشتنیم، لعنت به تو که سکانس آخر فیلمت را دو نفری به پایان بردی و حالا من هر بار باید دنبال نفر دومی باشم که مثل من هفت تیرش را زیر تی شرت گل و گشادش پنهان کند....
-
قرار ...
11 تیر 1391 14:30
قیصر: وقتی تاس آدم بد نِشست، بد نِشست. اما من فرار نمیکنم. فرار آدمو کوچیک میکنه. ولی من تا آخرشو میرم.
-
زیر آب ...
11 تیر 1391 13:55
در این سرزمین مبادا عاشق شوید آخه حسودا زیر آبتون رو میزنند :)
-
مردا ...
11 تیر 1391 11:40
مردا وقتی عاشق میشن از زندگی میفتن تپش قلبشون بالا میزنه حواسشون یه جای دیگه است عقلشون تعطیل و کسب و کار احساس سکه میشه مردا وقتی عاشق میشن نونشون آجر میشه در کل مردایی که عاشق میشن به زندگی عادی برنمیگردن در ضمن مردایی که موهاشون همین جوری بلند میشه و ته ریش میذارن هم از یه شکست عشقی برگشتند و زیر بارون هم راحت میرن...
-
دو راهی ...
10 تیر 1391 22:17
لحظاتی پیش دچار یک دو گانگی شدید شدم اما به شکر خدا رفع و رجوع شد خدایا دیگه هیچوقت منو تو دوراهی دلمه برگ مو و فسنجون قرار نده :)
-
چشمای تو ...
6 تیر 1391 13:12
این ترانه رو یه ساعت پیش در حین استراحت پشت میز کارم نوشتم میدونم نیاز به ادیت داره و کلن یه طرح ناقصی از یه شعر یا ترانه است اینم مث هزاران بند و بیتی که ناقص نوشتم و ولشون کردم هست اما اینو اینجا میذارم شاید یه روز بیام دوباره سر وقتش : ... به چشمای تو قول داده ام یه روز ام ترانه خون میشم واسه اون نگاه گرم و گیرات...
-
مرهم ...
3 تیر 1391 16:11
تو کی بودی ... من کی بودم ... اصن کجا بودیم بی خیال رفیق بیا فقط باشیم عمری مرهم دردای هم ....
-
اعتیاد ...
3 تیر 1391 16:10
به نوشتن معتادم امان از قلم خوب و دل پاره و مخ معیوب ...
-
حسودی ...
3 تیر 1391 16:06
مدتی است با تنهائیم رابطه نامشروع دارم ... این وسط خون دماغم حسودیش میشه و خلوتمون رو بهم میزنه
-
ته ...
3 تیر 1391 16:05
میدونم تهش به این میرسم که نباشیم اما به این امیدوارم که تهش این نیست اصن تهش رو نمیبندم تا یه روز پشیمون نشم آره یاد گرفتم ته چیزی رو نبندم ... تو هم باش منم هستم تا تهش هم هستم
-
ریلشین شیپ ...
3 تیر 1391 14:40
تو فیسبوق میزنم در حال حاضر تو ریلیشین شیب هستم یعنی در رابطه هستم ولی هر چی فکر میکنم غیر از اینکه با تنهائیم رابطه نامشروع دارم با هیچ چیز دیگه ای رابطه ای ندارم اصن رابطه یعنی چه ...
-
خوبم ؟ ...
17 خرداد 1391 16:12
خوبم خوبی؟ چه خبر؟ نیستی؟ ای بابا چه ایرادی داره یه بار هم در مقابل اینکه میپرسند خوبی؟ با صداقت بگیم نه نیستم از اینجاست که دروغ ریشه میگیرد صداقت اعتراف به راستی نیست باید در عمل گفت و در عمل صداقت رو صرف کرد
-
یکسال از رفتنت گذشت ...
3 خرداد 1391 12:01
باور نمیشه که یک سال از رفتنت گذشته است برای همین واسه یه برنامه رادیویی اینترنتی این ویژه برنامه رو در یکمین سال درگذشت ناصرخان تهیه کردم روحت شاد برای دانلود از اینجا
-
نگاه آخر ...
22 اردیبهشت 1391 03:42
وقتی که رفت نه سیگار کشیدم نه مشروب نوشیدم نه گریه کردم نه شعر نوشتم وقتی که رفت به رفتنش نگاه کردم و نگاه کردم و نگاه کردم
-
آخرین دروغ ...
20 اردیبهشت 1391 23:14
سلام من خوبم باشه قول میدم این آخرین دروغم باشه ...
-
عباس قراضه ...
19 اردیبهشت 1391 14:38
معتقدم هر کس باید تو زندگیش یه "عباس قراضه" داشته باشه تا دم آخر تو آغوش یکی بهش بگه : به عباس قراضه بگین رضا موتوری مرد!
-
سه شنبه نحس ...
19 اردیبهشت 1391 13:55
تو تقویم سال گذشته سه شنبه منحوس بود گفتم تولدم دعوتی گفت نمیام گفتم دوستت دارم گفت من که ندارم روز تولدت تبریک همه رو دیدی الا من روز سه شنبه بود بهم تهمت زدند و دیگه نرفتم سرکار سه شنبه سال گذشته برام نحس بود
-
بالاتر ...
19 اردیبهشت 1391 13:48
اون روز به جمله بالاتر از سیاهی رنگی نیست شک کردم که موهای سفید بابا رو دیدم
-
طالب ...
19 اردیبهشت 1391 13:47
بی سر و پا نیستم که وقتی خاطرت تنها شد ازم طلب عشق کنی
-
نوشتن ...
19 اردیبهشت 1391 13:43
همیشه نوشتم اما چند وقتیه که زیاد حرف میزنم از نوشتم کم شده واسه همینم دیگه خستگیامو اینجا میارم و متاسفانه چند نفر هم اینجا هستند تا من یه حرفی بزنم تا بیان فوش بدن منم این کامنتها رو تائید نمیکنم اما از رو نمیرن من اینجا رو دوس دارم و از این به بعد بیشتر مینویسم کوتاه یا بلند یا شعر و یا حتی اراجیف پریشانم رو به کسی...
-
اشک ...
13 اردیبهشت 1391 03:42
کسی جا تو نگرفته کسی جا تو نمیگیره که دل خونه خرابم پیش چشمهای تو گیره چقد این بیت با خودش اشک داره ...
-
آرامش ...
13 اردیبهشت 1391 02:58
نمیدونم چرا به این زودی عادت کردم به آرامش خود خواسته ای که ازم دور بود... دلم تنگه برای اون همه تپیدنهای گاه و بیگاه قلبم که یادش تو بودی دلتنگ نگاهی میشم که میدونم هیچگاه نخواست تو قابش بشینم الان این آرامش رو دارم که در ازای از دست دادن تو بدست آوردم ...
-
تاجر ...
12 اردیبهشت 1391 05:21
تاجری اره ی برقی آورد پای یک منظره را امضا کرد و تاجری نعش گلی پرپر دید یاد پروانه ی کسبش افتاد سید حسن حسینی این شعر زنده یاد حسینی یه طنز تلخی داره که تا عمق وجود آدم میسوزونه پ ن: چند پست قبلی رو کامنت گذاری رو قفل کرده بودم واقعیتش حال و حوصله چرندیات بعضی از افراد مغرض رو ندارم واسه اینکه اعصابم راحت باشه هم...
-
نسبیت ...
12 اردیبهشت 1391 01:11
وقتی شما به مدت دو ساعت با دختر زیبایی می نشینید به نظر می رسد که دو دقیقه بر شما گذشته،ولی وقتی روی یک اجاق داغ برای دو دقیقه می نشینید گویی به نظر می رسد که دو ساعت بر روی آن نشسته اید.((این نسبیت است)). آلبرت انیشتین پ ن: همیشه پای یک زن در میان است حتی در نسبیت :))))))
-
سوراخ ناف ...
12 اردیبهشت 1391 00:50
آقای مجری : اگه بری مهمونی...از در که وارد شدی یکی دستشو آورد جلو ینی چیکار میخواد بکنه؟ پسرعمه زا : ینی میخواد دسشو بکنه تو نافم. ... آقای مجری : نه! ینی میخواد باهات دست بده. ..پس اگه بری مهمونی دستتو ببری طرف کسی ینی میخوای. .....؟ پسر عمه زا :میخوام دستمو بکنم تو نافش!
-
ایرانی جماعت ...
9 اردیبهشت 1391 02:56
ایرانی جماعت بهترین تماشاگران دنیا رو دارند به طوری که اگه یه روز تو استادیومها فوش خوار و مادر به کسی ندن از آسمون بلا نازل میشه ایرانی جماعت هنر در نزدشان است و بس از بس که فیلمهای روز دنیا و حتی سینماهای خودش رو چنان کپی میکنند که آب از آب تکون نخورده ایرانی جماعت سینما میره چون مکان و خونه خالی نداره ایرانی جماعت...
-
آقای خاص ...
9 اردیبهشت 1391 02:18
کمتر به این فکر کرده بودم چطور مورینیو، آقای خاص میشه اما بقیه نه آقای خاص، یه شخص نیست یک تفکر و شخصیت هستش متفاوت از بقیه نیست بلکه فقط خاص تر از بقیه است همین چند روز پیش یکی دوس بهم گفت : اکبر تو همه چیزت خاصه تو خودت آقای خاص هستی
-
به من نشون بده ...
8 اردیبهشت 1391 18:07
بابک وار مرا سرخ به یاد آور از شرم عشقت لئورنارد کوهن گوش میکنم و به این می اندیشم: Show me the place, I've forgotten, I don't know
-
حال من و بابا ...
8 اردیبهشت 1391 04:03
وقتی بابا سی ساله بود سه تا بچه داشت و خونه و ماشین داشت و تازه دو تا از پسراش مدرسه هم میرفتند و هر شب خونه که میومد دختر کوچولوی دوس داشتنیش رو بغل میکرد و تازه به نمرات پسرا رسیدگی میکرد ... کارمند بود اما زندگیش رو به خوبی و آبرومندانه به کمک همسر مهربان و دلسوز و عاشقش اداره میکرد . . . . . . . من اما تو سی سالگی...