-
یه روز معمولی خوب ...
7 اردیبهشت 1391 13:18
میشود هر روز نوشت از زندگی از بودنها از آدمهایی که برایمان عزیز هستند اینکه اینقد خوب بوده این روزا برام قابل باور نیست دوستانم از روز سه شنبه تو گوگل پلاس شروع به تبریک گفتن کردند دیروز خانواده ام و بعضی از دوستان فیسبوکی و امروز هم باز دوستان فیسبوکی ام منو شرمنده خودشون کردند این چند وقته به دلیل حضور در گودر و...
-
سی سال ...
7 اردیبهشت 1391 00:51
امروز که تموم شد یعنی سی سال تموم شد ... نمیدونم غمگین باشم یا شاد اما خوب میدونم که از این سی سال پشیمون نیستم شاید یه مقطعی رو برگردم و دوباره برم اما مطمئنم باز اگه این سی سال تکرار بشه فقط اونجایی رو عوض میکنم که باید بیشتر تلاش می کردم برای یادگیری بیشتر والا از باقیش راضیم هنوزم سعی میکنم یاد بگیرم از همه و همه...
-
مدیریت عاشقیت
28 فروردین 1391 05:49
روزای آخر دهه سوم زندگیم رو طی میکنم اما از این سه دهه یک دهه اش به همراهی با گیتاری گذشت که این روزا از دست من و از اینجا و اونجا بردنش خسته شده است و دلم نمیاد از ور دلم بردارمش و از دیوار آویزونش کنم اما شاید این بهترین کار برای این عزیزم است اینجا این زخمه عزیزم هم از دستم دلخوره بیشتر نوشته های کوتاهم رو تو پلاس...
-
صدای بهار
1 فروردین 1391 01:40
از آمدن بهار و از رفتن دی اوراق وجود ما همی گردد طی می خورد مخور اندوه که فرمود حکیم غمهای جهان چو زهر و تریاقش می خیام بزرگ نود رو با همه بدیها و خوبیهایش به حساب گذشته میگذارم و به قول گفتنی مخور غم گذشته، گذشته ها گذشته... نود برام زیاد خوب نبود اما اومد و رفت تا یاد بگیرم که زندگی بی رحمتر از این حرفهاست ... یه...
-
مرد آزادی
14 اسفند 1390 07:12
امروز چهارده اسفند، چهل و پنج سال است که دکت رمحمد مصدق از میان ایرانیان رفته است اما هنوز یاد و خاطره و میراث جاویدانش که همانا آزادی و حریت ایران و ایرانی بود از یادها نرفته تعدادی از سخنان این بزرگمرد برای گرامیداشتش امروز در وبلاگم میارم ... سخنانی نیک و پرنغز که امیدوارم روزی در ایران این سخنان الگوی هر ایرانی...
-
اذان میگویند
9 اسفند 1390 05:40
اذان میگویند عاشقان پنجره باز است اذان می گویند قبله هم سمت نماز است اذان می گویند عاشقان هرچه بخواهید بخواهید خجالت نکشید یار ما بنده نوازاست اذان می گویند عاشقان وقت وضو شد میل دریا می کنیم آسمان را در کف سجاده پیدا می کنیم امت عشقیم و در محراب مولامان علی است سمت ساقی مجلسی مستانه بر پا می کنیم ما همه تکبیر گویان...
-
بازگشت
7 اسفند 1390 17:57
سه چهار ماه پیش این شعر رو از اردلان سرفراز اینجا گذاشتم اما چند شب پیش سر یه پیشنهاد کاری که باید تست گویندگی میدادم این شعر رو با صدای خودم ضیط کردم اول تو پلاس گذاشتم و وقتی فیدبک خوبی از این اتفاق دیدم گفتم بهتره که در وبلاگ هم بذارم تا باقی دوستان از این کار استفاده کنند دوباره باز خواهم گشت درِ گُلخانهها را...
-
طرح یه عشق
13 بهمن 1390 02:51
طرحی واسه عشقهای دهه شصتی دارم اما فقط تا یه جایی رو رسیدم بنویسم نمیدونم چرا نمیتونم ادامه اش رو بنویسم سه بند اول رو خوب اومده بودم اما هر کاری کردم باز همه مث بند چهارم تلخ از آب در میاد نمیدونم چرا امیدوارم بتونم تا یه جایی اینو برسونم که بشه روش آهنگ گذاشت ... فعلن که دارم طرح اولیه میزنم براش روبروم یه آینه اس...
-
ندا بمون...
3 بهمن 1390 10:16
نترس ... نداجون نترس ... نترس ندا ... ندا نترس ... ندا نترس ... وااای .... واااای ... ندا بمون ... ندا بمون .... ندا بمون ...بمون ...بمون ... :| یادمون نره هاااااااااااااااااااااااااااااااا :(((( به یاد مادر ندا که تو این دو سال یه تار موی سیاه براش نمونده از غم نبودن ندا امسالم هم سوم بهمن رسید و باز*ندا* نبود
-
خسته نباشی مرد
26 دی 1390 07:07
داشتم فکر می کردم که اگر جایزه را گرفتم از کی تشکر کنم از مادرم، از پدرم، از همسر مهربانم،از دوستانم ، از گروه فیلمم؟ اما حالا درست دارم از مردمم بگویم. آنها حقیقتا مردمی صلح طلب و صلح دوست هستند ... متشکرم اینان واژه هایی بود که اصغر فرهادی بعد از گرفتن جایزه گلدن گلوب از دست مدونا به زبان راند وقتی مدونا داشت نام...
-
یه مرد بود
23 دی 1390 16:33
داشتم به واژه "مرد" فکر میکردم از اون وسطای تاریخ تا حالا میخوام یه عده رو ردیف کنم اینجا که "مرد" بودند نه "نامرد" آرش آریو برزن لطفعلی خان زند سورنا بابک عباس میرزا امیر کبیر ستارخان باقرخان رئیسعلی دلواری میرزا کوچک خان میرزاده عشقی دکتر محمد مصدق دکتر حسین فاطمی دکتر علی شریعتی پوریای...
-
نامه زیبای گابریل گارسیا مارکز
11 دی 1390 04:49
گابریل گارسیامارکز به سرطان لنفاوی مبتلاست و میداند عمر زیادی برایش باقی نیست. بخوانید چگونه در این نامهٔ کوتاه از جهان و خوانندگان خود خداحافظی میکند: «اگر پروردگار لحظهای از یاد میبرد که من آدمکی مردنی بیش نیستم و فرصتی ولو کوتاه برای زنده ماندن به من میداد از این فرجه به بهترین وجه ممکن استفاده میکردم. به...
-
هیس
6 دی 1390 03:26
هیس هیس هیس چقد این واژه تو ادبیات من گم شده... الان بیش از آنکه نیازمند آب و هوا و خوردن و آزادی باشم نیازمند سکوتم مث این فیلمهای صامت اوایل قرن بیستم!!!!!
-
کدوم یلدا؟؟!!!
30 آذر 1390 03:17
نمیدونم چرا یادیلدا میفتم یادم میاد که خیلی وقته که یه چله درست و حسابی نداشتم. از 5 سال پیش یه جورایی همیشه شب چله نبودم. امسال هم پائیز واقعا مزخرف ترین فصل سال بود مث زمستان سال قبل که واقعا حالم ازش بهم میخوره. نمی خوام آه و ناله کنم اما واقعا با کدامین امید باید پای دانه دان های انار نشست یا هندوانه قاچ کرد و...
-
یه جمعه آبی
18 آذر 1390 21:59
امروز از اون روزهای جمعه است که خیلی دوسش داشتم و دارم. 18 آذر 90 رو برای همیشه ثبت میکنم. اون از صبحش که برام بهترین و دلنشین ترین لحظه رو رقم زد و فهمیدم که جسارت و دیوانگیم تمامی ندارد. خدایا ازت سپاسگزارم. بعد از ظهر هم که با بروبچه های سپاس تو نمایشگاه تابلوهای نقاشی خانوم پروانه سپهری و دیدن بچه ها بعد از چند...
-
16 آذر
16 آذر 1390 08:48
سرخی دیوار آذر،رنگ شده با خون آذر آواز بیداد و ستم، نشسته در رقص خنجر زردی این پائیز سرد، سرخ شده با خون آذر میرغضب خونه به دوش، شکسته به پای قلندر یه عمریه که سکوت با لبای آذر غریبه یه عمر خواب آسودن با شبای آذر غریبه درود بر سه آذر اهورایی و درود بر همه دانشجویانی که دربند هستند فقط به جرم اینکه زیادی میدانند و...
-
کوچه
14 آذر 1390 17:47
امروز دلم میخواست سر کوچه ای بودم که داخلش مردی بود که "تسلیم این صحنه آرایی خطرناک نشد" و میزدم زیر آواز و براش میخوندم: کوچه لره سو سپمیشم یار گلنده توز اولماسین ائله گلسین بئله گئتسین آرامیزدا سؤز اولماسین ساماوارا اوت سالمیشام ایستکنه قت سالمیشام یاریم گئدیپ تک قالمیشام نه عزیزدیر یارین جانی نه شیرین دیر...
-
نام
9 آذر 1390 11:32
مرا به نام کوچکم صدا کن آنجا که "من" تمام می شوم "راه" آغاز می شود! اکبــــــــــــــــــــر
-
سطح اندیشه
9 آذر 1390 11:21
خدایا! اندیشه و احساس مرا در سطحی پایین میاور که زرنگی های حقیر و پستی های نکبت بارو پلید شبه آدمهای اندک را متوجه شوم دکتر علی شریعتی
-
حلالم کن
3 آذر 1390 06:01
قراره تو یه فعالیت فرهنگی مشارکت کنم. اولش خیلی خوب استقبال کردم با توجه به زمینه مورد علاقه ام این روزها ترانه ها و شعر های زیادی میشنوم اما بنا به دلایلی از این فعالیت منصرف شدم و تصمیم گرفتم خودم رو برای یه کار دیگه ای آماده کنم. اما این ترانه بدجوری این روزا حالم رو خوب کرده است. اونقدر که تو فیسبوک و جی پلاس هستم...
-
مرد و مسلمان واقعی
28 آبان 1390 05:07
میگویند وقتی رضا شاه تصمیم گرفت بانک ملی را تأسیس کند برای بازاری ها پیغام فرستاد که از بانک ملی اوراق قرضه بخرند. هیچکدام از تجار بازار حاضر به این کار نشد. وقتی خبر به خانم فخرالدوله، مالک بسیار ثروتمند ان روزگار، خواهر مظفر الدین شاه و مادرمرحوم دکتر امینی رسید به رضاشاه پیغام فرستاد که مگر من مرده ام که می خواهی...
-
یا علی
24 آبان 1390 01:14
حال من دریاب که من بیمار عشقم یا علی خسته ای درمانده ای در کار عشقم یا علی گوهر دل را به دستت می سپارم یا علی عاشق ناچیز و بی مقدار عشقم یا علی پس چرا باید پناه از خویشتن برده اند دگر گر چه دست رد زنی بر سینه من یا علی صد هزاران التماسم باشد و ای وای من در شب قدرم اگر پاسخ نباشد یا علی یا علی
-
آره بارون میومد
22 آبان 1390 01:53
بعضی از کارها واقعا دوست داشتنی و خوب هستند و وقتی گوش میدی ازشون لذت میبری این کار مهران مدیری رو تازه پیدا کردم برام خیلی لذت بخشه. خیلی دوسش دارم هم متنش رو اینجا میارم هم لینک دانلودش رو تا شما هم از شنیدنش لذت ببرید آره بارون میومد خوب یادمه مث آخرای قصه، که آدم می ره به رویا آره بارون میومد خوب یادم زیر لب زمزمه...
-
بازگشت
14 آبان 1390 05:29
هر جا که برم دوباره به این خاک بر خواهم گشت. این شعر اردلان سرفراز رو خیلی دوست دارم خیلی ها دوباره باز خواهم گشت درِ گُلخانهها را بازخواهم کرد تمام آسمان را آبی پرواز خواهم کرد تو را در کوچههای کودکی آوازخواهم کرد از آنجائی که ماندم ناتمام، آغاز خواهم کرد تمام قفلها را باز خواهم کرد دوباره باغمان را سبز خواهم...
-
"می روم Giderim" به یاد احمد کایا
9 آبان 1390 13:20
این روزا خیلی شعر و ترانه گوش میدم و میخوانم اما هیچ کدام امروز با این آهنگ نتونست وصف حالم باشه. خیلی عالیه. همیشه احمد کایا رو دوس داشتم و دارم. امروز این ترانه "می روم" بهانه ای شد تا یادی از احمد کایا بکنم. بهتره خودتون این ترانه را بخوانید و حالش را ببرید: می روم Giderim احمد کایا Ahmet Kaya دیگر...
-
چه سه شنبه بدی بود
8 آبان 1390 02:34
چه سه شنبه بدی بود سه شنبه 8 آبان 86. واقعا از سه شنبه ها میترسم قیصر جان. همه سه شنبه ها برای من تلخند و ناگزیر و تو چه راحت سه شنبه رفتی سه شنبه؛ چرا تلخ و بی حوصله؟ سه شنبه؛ چرا این همه فاصله؟ سه شنبه؛ چه سنگین! چه سرسخت، فرسخ به فرسخ سه شنبه خدا کوه را آفرید انگار تو هم مث معلم شهیدمان "دکتر شریعتی" از...
-
پائیز
1 مهر 1390 18:06
پائیز همیشه برای من یادآور مدرسه و دانشگاه بوده است. بدترین روزهای زندگیم در پائیز اتفاق افتاده است. جدا شدنهایم همگی در پائیز بوده است و حتی خدمت بد دوران آموزش سربازی هم در پائیز برام اتفاق افتاده است. به همین خاطر است مث بقیه پائیز را دوس ندارم اما برای کسانی که دوسش دارن احترام قائلم . دنبال یه شعر مناسب میگشتم که...
-
God is good *
26 شهریور 1390 01:55
بعضی وقتها اتفاقاتی برای آدم میفتد که تازه میفهمی خدا چقدر دوستت داره و بد جوری بغلت کرده و خودت خبر نداری. جمعه اصلا خوبی رو نداشتم یعنی از عصر پنج شنبه اش برایم خوب نبود . صبح جمعه هم سر کار بودم اما حادثه ای باعث شد که زودتر به خونه برگردم و به کارام برسم حال و حوصله داربی رو نداشتم از بس که خبرهای بد بهم میرسید و...
-
مسافر برو
13 شهریور 1390 20:25
این نوشته رو امروز ارس برام ایمیل کرد و گفت حتما در زخمه بذارم با اینکه اینو شخصی میدونم و دوس داشتم فقط ترانه اش را اینجا بذارم اما به اصرار خودش کل نوشته اش را اینجا میذارم. در مورد حالم سوال نکنید فعلا جوابی برایش ندارم.از ارس عزیزم سپاسگزارم که همیشه در همه حال به دادم رسیده است. دوستت دارم عزیز :دی مسافر برو...
-
ادعا نمیکنم
12 شهریور 1390 01:37
خیلی وقتها که به گذشته بر میگردم و نگاه میکنم میبینم میتوانستم رفتار بهتری داشته باشم و میتوانستم به خیلیا اجازه ندم که وارد زندگیم بشن. بعضی از احساسها مزخرف هستند یعنی توهم عشق هستند و هیچی نیستند. در آستانه سی سالگی تازه فهمیدم آن چیزی که نه سال پیش باهاش درگیر بودم فقط یه حماقت محض یود که میخواستم همه رو پای غرورم...