یکی بود که قرار بود من فراموشش کنم، فقط یادم نمیاد کی بود ...
سال جدید و آدمهای جدید ... خوبه ...میشه دوباره زندگی کرد دوباره عاشق شد دوباره تموم شد ...
سالی که گذشت دیگه گذشت ...
دلیلی نداره که بهش حتی فکرکنیم ...
امیدوارم تو این روزای باقیمانده تا نوروز 94 ایام خوبی برام خودم بسازم ...
خب شنیدم بسلامتی پریزاد عشقُ مه آسا کشیدی، خدا را به شور تماشا کشیدی مه بانوی من !!!
تو زندگیم چیزی کم نداشتم الا یه "الهه" یا به قول این انگلیسیا "goddess" که چشم آبی و گیسو کمند باشه ...
ولی خب اینم نبود هم ایرادی نداشت چون اونقد خواهان پیدا میکرد که ملت با دهانشان هرزه اش می کردند با این ذهن بیمارشان ...
تنهایی یعنی اینکه «کاش» تکیه کلامت بشه ...
کاش زمان به عقب برمی گشت و بازم با دیدنت دست و دلم می لرزید و موقع حرف زدن باهات زبونم میگرفت...
کاش یه بار دیگه اون حس خوب و لعنتی عاشقی در خودم پیدا میکردم...
کاش ...
گیتارم میگه : هی یو مراقب باش که با کی داری رفاقت میکنی، یادت نره که شیطان هم یه زمونی فرشته بود ...