بهش یه پیشنهاد می کنم که نتونه رد کنه
پدر خوانده خیلی وقته که مردم براحتی هر پیشنهادی رو رد میکنند حتی پیشنهادی که سراسر با عشق و محبت باشه این روزا فقط به پیشنهادهایی که پولی هستند نمیشه جواب رد داد از آدم فروشی و عشق فروشی بگیر تا هر چیزی که بشه خرید.
هشت سال از رفتن مالون براندو گذشت...
مردی که با بارانداز و پدرخوانده اسطوره شد ...
رضا قاسمی
یه زمونی تو وبلاگستان وبلاگهای خانوما در سایه الطاف غفیه مردان دلسوز و مهربان پر کامنت و پر لینک بودند العان همین مرض مسری به شبکه های اجتماعی سرایت کرده و حتی سرفه کردن خانوما هم از سخنان دکتر شریعتی و کوروش کبیر و دکتر حسابی بیشتر لایک میخوره :)
هر بار که میرم و یه جایی غذا میخورم، وقت بیرون اومدن، حس وینست و جولز را دارم وقتی آخر «پالپ فیکشن» دارن از رستوران بیرون میزنن و لعنت به تو تارانتینو دوست داشتنیم، لعنت به تو که سکانس آخر فیلمت را دو نفری به پایان بردی و حالا من هر بار باید دنبال نفر دومی باشم که مثل من هفت تیرش را زیر تی شرت گل و گشادش پنهان کند. لعنت به تو که حواست به تنهایی ازلی آدمها نبود. لعنت به تو تارانتینوی دوست داشتنی که مثل خودم دیوانه ترینی. لعنت به پالپ فیکشنی که دیوانه وار دوستش دارم.
پ ن: یه سال پیش اینو تو پلاس زدم و هنوزم بهترین نوت اونجا همین رو میدونم
قیصر: وقتی تاس آدم بد نِشست، بد نِشست. اما من فرار نمیکنم. فرار آدمو کوچیک میکنه. ولی من تا آخرشو میرم.
در این سرزمین مبادا عاشق شوید آخه حسودا زیر آبتون رو میزنند :)
مردا وقتی عاشق میشن از زندگی میفتن
تپش قلبشون بالا میزنه
حواسشون یه جای دیگه است
عقلشون تعطیل و کسب و کار احساس سکه میشه
مردا وقتی عاشق میشن نونشون آجر میشه
در کل مردایی که عاشق میشن به زندگی عادی برنمیگردن
در ضمن مردایی که موهاشون همین جوری بلند میشه و ته ریش میذارن
هم از یه شکست عشقی برگشتند و زیر بارون هم راحت میرن و اشک میریزن
این ترانه رو یه ساعت پیش در حین استراحت پشت میز کارم نوشتم میدونم نیاز به ادیت داره و کلن یه طرح ناقصی از یه شعر یا ترانه است اینم مث هزاران بند و بیتی که ناقص نوشتم و ولشون کردم هست اما اینو اینجا میذارم شاید یه روز بیام دوباره سر وقتش :
...
به چشمای تو قول داده ام
یه روز ام ترانه خون میشم
واسه اون نگاه گرم و گیرات
آبی ترین آسمون میشم
از نگاهت قصه گفته ام
واسه خواب معصومانه ات
آروم تو آغوشم بگیری
من صدا شم تو ترانه ات
دلم تنگ میشه برا نگات
وقتی تو نیستی تو خواب من
تو بیداری کنارم نیستی
به خوابم باش، تب و تاب من
...
میدونم تهش به این میرسم که نباشیم اما به این امیدوارم که تهش این نیست
اصن تهش رو نمیبندم تا یه روز پشیمون نشم
آره یاد گرفتم ته چیزی رو نبندم ...
تو هم باش
منم هستم
تا تهش هم هستم