-
ترانه بازی
5 اسفند 1386 17:58
امروز از اون روزهایی بود که خیلی وقته که می خواستم بنویسم هم تولد خواهر کوچیکم هست و هم روز مهندس باور نمیکردم امروز این همه آدم بهم تبریک بگن اصلا یه جورایی از صبح غافلگیر شدم و اصلا یادم نبود که امروز چنین روزی هست. اما بهونه من واسه نوشتن یه بازی جدید هست که لیلی نکونظر راه انداخته و منم چون دوسش دارم از اینجا...
-
لحظه دلتنگی
26 بهمن 1386 02:22
تقدیم به کسی که شریک لحظه های دلتنگیم هست اما حیف که ... لحظه دلتنگی منو با چشمات از حادثه بگیر با خودت ببر تا آخر این کویر تو ساحل نگات تنهاترینم نذار بمیرم تو سکوتی دلگیر تورو می بینم تو غبار جاده با خواب نرگس دل میدم به سفر منو که زخمی ترین شقایقم با یه ترانه از شهر غم ببر بگو از راز نگفتهی چشمات از ستاره بارون...
-
چرا تو انتخابات شرکت کنم؟ واسه چی؟
19 بهمن 1386 00:43
امروز با یکی از بچه های قدیمی و هم دانشگاهی بودم و یادی از اون دوران و اینکه بچه ها چیکار می کنند، کردیم. بعد از ظهر به این فکر میکردم که گذشته چطور گذشته و چی به سرم اومده و اینکه خودم رو با بقیه مقایسه می کردم شاید از نظر خیلیا عقب افتادم از بچه های دوران دبیرستان تقریبا تنها من موندم که .... بابا بی خیال. تو گذشته...
-
عزیزم
9 بهمن 1386 17:33
از اینکه چه بلایی سر نوشته های قبلی اومده سوال نکنید که اصلا جوابم برای هیچکس قانع کننده نیست و قرار هم نیست پاسخگو باشم. در مورد انتخابات هم فعلا موضعی ندارم تا ببینم بعد از 40 روز چه اتفاقی میفته. تصمیم دارم از امروز بعضی از فایلها و کتابهایی رو که در هارد کامپیوترم هست رو در اختیار دوستان قرار دهم تا استفاده کنند....
-
عهد آدم «شعری از دکتر قیصر امین پور»
3 بهمن 1386 18:22
این روزا که بدجوری رنجوندمت با کمک قیصر عزیز تر از جان میگم «دوست دارم» این شعر تقدیم به تو که هنوز لحظه ناب ترانه های زخمی و بارانیم هستی: عهد آدم من از عهد آدم تو را دوست دارم از آغاز عالم تو را دوست دارم چه شب ها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نم نم ؛ تو را دوست دارم نه خطی ، نه خالی ! نه خواب و خیالی ! من ای حس مبهم...
-
باز محرم شد
21 دی 1386 20:55
باز محرم شد نوبت ماتم شد باز عشق... باز اشک... باز دل... انگار همه کم آوردند نمیدونم چی بگم؟ واسه این ایام هیچی ندارم همیشه موقع محرم کم میارم همیشه یه جای کار می لنگه. سال قبل تو یه حال و هوایی یه ترانه نوشتم مثل بقیه ترانههام سپردم به شورای شعر و موسیقی، خبر اومد که مجوز گرفته اما هر چی میگردم هنوز صدایی نتونستم...
-
بابابزرگ یادت به خیر
13 دی 1386 22:32
بعضی وقتها بعضی از ترانه هایی رو که نوشتم بدجوری هوائیم می کنه، قرار بود هفته قبل آپ کنم اما اونقدر سرم شلوغ بود که نتونستم. من شش سال از بهترین دوران زندگیم رو در بهترین نقطه زمین سر کردم و هنوز حسرت اون شش سال رو دارم و مطمئنم که یه روز دوباره باز به همون جا برمیگردم. «جمال آباد» برای من مترادف با بابابزرگ هست و به...
-
شعر ناگفته ...
8 دی 1386 00:37
این روزا این شعر قیصر امین پور رو خیلی دوس دارم و انگار فقط و فقط اینو برای من گفته : شعر ناگفته نه! کاری به کار عشق ندارم! من هیچ چیز و هیچ کسی را دیگر در این زمانه دوست ندارم انگار این روزگار چشم ندارد من و تو را یک روز خوشحال و بی ملال ببیند زیرا هر چیز و هر کسی را که دوستر بداری حتی اگر که یک نخ سیگار یا زهرمار...
-
«قلندر» یه ترانه برای ۱۶ آذر، روز دانشجو
16 آذر 1386 12:01
خیلی سخته که از اینترنت دور باشی و بخوای بنویسی و نتونی ولی با این حال هر روز روزنوشت هام رو تو یه سررسید می نویسم و نگه شون داشتم تا یه موقعی دوباره برام خاطراتمو زنده کنن. قصد نداشتم واسه امروز چیزی بنویسم اما یادم اومد که امروز 16 آذر هست و 16 آذر یعنی روز دانشجو یعنی روز «سه آذر اهورایی» اما تلویزیون داره به اسم...
-
دل سپرده
2 آذر 1386 23:03
فکر نکنم تو بدقولی کسی بتونه رو دست من بلند بشه. قرار بود تا سه ماه اینجا آپ نشه اما امروز دو سه تا از بچه ها که از علاقه من به شهریار خبر داشتند بابت پخش سریالش بهم تبریک فرستادم(حتما این سریال رو ببینید من که از قسمت اولش خوشم اومد) با یکیشون که تلفنی حرف می زدم ازم گله میکرد که چرا زخمه رو امون خدا رها کردم و چیزی...
-
دوباره برمیگردم
3 آبان 1386 20:35
هفت سال پیش که پشت کنکور بودم درست همین شرایط رو داشتم با این تفاوت که خوندنم برای کارشناسی ارشد نه برای مدرک و نه برای علم افزونی بلکه فقط برای رو کم کنی هست رو کم کنی از همه کسانی که خیال می کنند که من تموم شدم احساسشون این بود که لیاقتم همین بود که هستم و نباید بیشتر از این جلوتر برم. خب اینا نوشتم که بگم قراره یه...
-
هنوز به تو امیدوارم ای همیشه باورم
29 مهر 1386 00:45
از همه دوستانی که واسه نوشته قبلیم کامنت گذاشته بودند و تائید نکردم معذرت میخوام. سوگند همیشه بهم میگه وقتی عصبانی هستی چیزی تو وبلاگ ننویس و پریروز واقعا عصبانی بودم و نباید اون طوری حرف می زدم. تصمیم گرفتم ظاهر وبلاگ رو عوض کنم حس میکنم برای خواننده ها و بیننده ها خسته کننده شده بود به همین خاطر اینبار از یه ترکیب...
-
واسه دلخوشی این روزهام
23 مهر 1386 23:21
این روزا اونقدر خودم رو درگیر کردم که حدی نداره از طرفی درگیر درس شدم که بدجوری فکرم رو مشغول کرده. برای اولین بار اعتراف می کنم که بعد از شش سال میخوام جدی جدی درس بخونم تو این مدتی که تو دانشگاه بودم هیچوقت نه رشته مو جدی گرفتم و نه درس خوندن رو واسه همین الان خیلی برام سخته که بخوام مثل دوران دبیرستان درس بخونم. از...
-
دلم راضی نمیشه
13 مهر 1386 21:00
دو نفر همدیگه رو سه سال و نیم دوس داشتند اما به حکم سرنوشت الان هر دو به راه خود رفتند، این ترانه رو هم به هردو تاشون تقدیم می کنم که بعد از سه سال و نیم نفهمیدند که از همدیگه چی میخوان: دلم راضی نمیشه دلم راضی نمیشه، شکستن تورو ببینم از تو بگذرم و با یکی دیگه بشینم با اینکه گفتی برو که دیگه نبینمت دلم راضی نمیشه که...
-
«علی وار بودن» فرازی از نیایشهای دکتر شریعتی
9 مهر 1386 00:58
این شب قدری داشتم با صدای گرم و پرحرارت دکتر شریعتی این نیایش رو می شنیدم بی هیچ توضیحی اینجا برای استفاده دوستان میارم: خدایا: «مسئولیتهای شیعه بودن» را که علی وار بودن و علی وار زیستن و علی وار مردن است و علی وار پرستیدن و علی وار اندیشیدن و علی وار جهاد کردن و علی وار کار کردن و علی وار سخن گفتن و علی وار سکوت کردن...
-
من یه چاهم
7 مهر 1386 21:11
نمیدونم ولی انگار من زیادی شیعه ام و بدجوری هم روی بعضی چیزا متعصبم و یکی از اون چیزهایی که همیشه برام عجیب بوده مولا علی بوده هیچگاه آشکارا این عقایدم رو بروز نمیدم که هم می ترسم و هم خوشحالم، می ترسم که که کسی باور نکنه و متهم به خیلی موارد بشم که کسی تحمل شنیدنش رو نداره و خوشحالم که عقیده ای دارم که کسی نمی تونه...
-
این روزا سرخوشم
3 مهر 1386 16:20
همیشه طنزپردازی برام یه لذت خاصی داشت و داره و همیشه هم تو رفتارم این نکته قابل تحمل هست و با هر صحبتی که با دوستان دارم حتما یه متلکی و یا یه چیزی می پرونم که باعث مسرت بشه. خب اینا یعنی چه؟ یعنی اینکه میخواستم نوشته امروز رو یه جوری شروع کنم و اونم شروع شد والا منظور خاصی نداشتم. اوایل هفته تو خونهمون بابا به رسم...
-
تو رفتی
30 شهریور 1386 00:04
به سلامتی اینم تموم شد، امروز چهلم مامان بزرگم بود به همین راحتی این چهل روز گذشت و ما به ندیدنش عادت کردیم و باید باور کنیم که دیگه نیستش به همین سادگی. بعضی از دوستان چه با ایمیل و چه با کامنت و یا حضوری و یا با اس ام اس در مورد این دو پست آخر اعتراض داشتند که چرا اینگونه دارم می نویسم و بهتره که خودت باشی و از...
-
کمکم کن
25 شهریور 1386 23:54
این روزا چرندیات زیاد می شنوم حس و حال هیچ کاری جز درس خوندن رو ندارم. بابا عجب چیز چرندی این زبان تخصصی به خدا دیگه حتی ترکی هم دارم با تته پته حرف می زنم و تپق می زنم. تازه اصغر می گفت بیا بهت اینجا کردی هم یادت بدیم گفتم نه تورا خدا همین دو سه تا زبون رو به زور حرف می زنم انگلیسیم که پیاده هستم و حالا به زور کنکور...
-
معراج
23 شهریور 1386 00:21
این ترانه اردلان سرفراز حال و احوال امروزی من هستش به یه جایی میون آسمون و زمین نمیدونم چرا پادر هوا هستم اما این ترانه رو خیلی دوس دارم. واقعا صدای مازیار تو این ترانه یه چیز دیگه هست می تونید از اینجا این ترانه رو بشنوید و ببینید که یه ترانه زیبا رو یه آهنگ فوق العاده و یه صدای ناب تا کجا می تونه ببره. از آهنگ فرید...
-
خطی خطی های داش قیصر (۲)
18 شهریور 1386 22:13
چی؟ تعجب نکنین، بذارین همین اولی کاری تکلیفم رو باهاتون روشن کنم من داش قیصر هستم و این نوشته رو هم داش اکبر ننوشته اگه به این امید اومدین که بازم نوشته ای از این داداش ما بوخونید. عوضی اومدین. خب دیگه این داش اکبر چند وقتیه بی حوصله شده و حال سیاه کردن و نوشتن رو نداره، هر چی هم میگم چی شده میگه بی خیال بابا(این تکیه...
-
عمر ستاره
8 شهریور 1386 14:26
شب من و تو دیگه تموم شده عمر ستاره میگه حروم شده سپیده تیغ رو مهتاب کشیده خورشید خانوم لب به لب بوم شده اما هر چی سعی کردم نتونستم ادامه بدم به فکر ترانه «رویای آبی» هاتف بودم که بیقه کاغذ رو با ترانه واره زیر پر کردم میدونم زیاد مث ترانه نیست نه قافیه های خوب داره و نه وزن و آهنگ جالبی داره یه ترانه ای که حتی نمیشه...
-
یه نوستالژی غریب
6 شهریور 1386 21:52
دیشب یه پست نوشتم اما بعدا پشیمون شدم و پاکش کردم دلیلش هم این بود که زیادی خودخواهانه شده بود. واسه همین تصمیم گرفتم که نباشه و امشب که یه شب عزیز و دوس داشتنی هستش یه نوشته و مطلب خوب بذارم. دوس داشتن این شب هیچ ربطی به جایی که الان هستم ندارم من از موقعی که «بوی تنهایی» رو شنیدم عاشق تر شدم. به سهم خودم این شب و...
-
همین جوری عشقم کشید آپ کنم
3 شهریور 1386 14:00
بعضی وقتها از سر بیکاری می نشستم با فتوشاپ واسه خودم کاغذ دیواری و پوستر طراحی میکردم. امروز تو گشت و گذار تو کامپیوترم چشمم به این عکس افتاد دیدم که جالبه. واسه همین امروز اینو اینجا گذاشتم. دکتر حرف جالبی زده و من هنوز به این حرفش فکر میکنم و اینکه چقدر میتونه تو این زمونه صادق باشه.
-
مدیون
1 شهریور 1386 12:04
بعد از ده روز سخت و اعصاب خردکنی بازم اومدم. امروز خیلی دوس دارم که کمتر گله کنم اما شاید تا آخرش نتونم دووم بیارم. اول از همه دوستانی که بهم لطف داشتند و ضایعه درگذشت مامان بزرگم رو تسلیت گفتند و به نوعی دلداریم دادند تشکر کنم بخصوص که ناصر و میرهادی عزیز که در مراسم تشییع هم اومدند بسیار سپاسگزارم . بقیه دوستانی که...
-
رسم زمونه
23 مرداد 1386 00:57
عجب رسمیه رسم زمونه قصه برگ و باد خزونه میرن آدما از اونا فقط خاطره هاشون بجا می مونه طرفهای ساعت هفت بود که از اتاقم اومدم بالا ساناز بهم گفت مامان میگه بابا رو پیدا کنید و بیائید، وضع مامان بزرگ خوب نیست. خودم گوشی رو گرفتم و دو سه بار به بابا زنگ زدم ولی جوابی نیومد، زنگ زدم به مامان از شت تلفن صدای «وای مامان»...
-
وحشگیری بصری
17 مرداد 1386 23:54
دیشب با دیدن وضع مامانبزرگم دیگه طاقت موندن تو اونجا رو نداشتم اعصابم بهم ریخته بود از امروز صبح تو اداره سعی میکردم که نشون بدم هیچ اتفاقی نیفتاده ظهر هم بدون اینکه میلی به غذا داشته باشم رو تختم دراز کشیده بود و به خودم و آینده فکر میکردم عصری بابا می گفت که دکترا جواب کردند، هیچ دلم نمیخوادجای مامان باشم من حتی...
-
گلایه
14 مرداد 1386 01:08
انگار زود به زود نوشتن عادتم شده، خب چیکار کنم اینروزا شوق نوشتن دارم به هر بهونهای می خوام داد بزنم و های و هوی کنم و شادی کنم. دلم یه عروسی توپ میخواد که کلی از شادی برقصم. همین امشب هم از سر مستی دولت عشق میخواستم ترانه ای عاشقانه و رمانتیک بنویسم و اینروزا چقدر «تکیهگاه» امید رو گوش دادم و کلی لذت بردم با «غریبه...
-
سلام گتیر میشم
9 مرداد 1386 23:00
از دیروز که دندون درد امونم رو بریده تا امروز که بعد از کشیدنش کلی عذاب کشیدم، تازه خودشم دندون عقلم بود. اما تو خواب سر ظهر به یاد یه ترانه قدیمی آذری افتاده بودم که یه سال پیش تو یه عروسی شنیده بودم و خیلی دوس دارم که اگه کسی اونو داره واسم ایمیل کنه و یا اگه آدرسی هست که بشه دانلود کرد، لینکش رو برام بفرسته. بعد از...
-
«باران عشق»
7 مرداد 1386 19:17
«باران» جزو ترانه هایی هست که مجوز انتشار و آهنگسازی داره (قبلا این ترانه رو تو وبلاگ نوشته بودم اما چون خیلی خیلی دوستش میدارم بازم تکرارش میکنم )اگه اونی که میخوام یعنی «حسین زمان» این ترانه رو اجرا کنه انگار ثروت دنیا رو بهم دادند و تصمیم دارم اگه نخواست و یا نشد به دلایلی توسط آقای زمان اجرا بشه به غیر خودم به هیچ...