زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

جدید ...

وقتی یه جاهایی خسته میشم ترجیح میدم برم جاهای جدید ...

الانم اینطوریم ... خونه جدید ... کار جدید ... شغل جدید ... موقعیت شغلی جدید ... بالاخره به اون چیزی که سالها احتیاج داشتم دارم میرسم اینکه اهل فرمانبرداری نیستم قبول ... اما دیگه احساس جدید رو نمیتونم تحمل کنم ... 

من هنوز  در تو مانده ام توئی که الان میدانم در کنار یکی دیگه خوشبختی عزیزم ... 

تو زندگی سه نفر بودن که مث خودم شصت و یکی بودند و نمیتونم فراموششون کنم ... و تو چقد مه شیدوار در شام تارم تابیدی و رفتی و بدون اینکه بدونی چقد دوستت دارم بهم یادآوری کردی که میشه بعد از ده سال دوباره عاشقیت کرد ... ممنونم ازت ... 

به این خونه جدید عادت میکنم ... هم بزرگه و هم دلباز و هم کلا مث دلم بی در و پیکره :)