-
الفاتحه، 88
29 اسفند 1388 16:28
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 حافظانه در خم راهم و پایان سفر پیدا نیست همسفر نیست هر آنکس که دلش با ما نیست تا نگویی که بگو، ساز غزل خاموش است قصه بسیار مرا هست و لب گویا نیست از تو گفتند و سر دار تو را رقصیدند از تو میگویم و از دار مرا پروا نیست "در نظربازی ما بیخبران حیرانند" سهم...
-
آتیش داری؟
24 اسفند 1388 18:45
یه فندک گرفتم و گذاشتم تو جیبم تا وقتی پیرمردی ازم خواست:جوون پیر شی آتیش داری؟ اونوقت نگم دودی نیستم و سیگارش رو با لبخند روشن می کنم. زندگی به همین راحتیه. نباید زیاد سختش گرفت. آخرین فال حافظم رو چند روز پیش تو میدون هفت تیر گرفتم و حضرت حافظ هم گفت زندگی رو سخت نگیرم همه چی آرومه عزیزم نوبهارست در آن کوش که خوشدل...
-
آقا بالاسر
19 اسفند 1388 14:14
خب عزیزم باید از مردمی که هر روز تو مکالماتشان دم به ساعت می گویند «چاکرتم» و «نوکرتم» و «مخلصتم» انتظار داشته باشیم که خواهان داشتن «آقا بالاسر» و «ارباب» باشند. پی نوشت (۸۸/۱۲/۲۲): از همه دوستان معذرت میخوام که نتونستم به وبلاگها سر بزنم. فعلا در یک مسافرت کاری بسر می برم اگه جایی مستقر شدم حتما تلافی این چند وقت...
-
مسلمانم آرزوست
14 اسفند 1388 23:58
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 این نوشته پائین دلنوشته ای است برای یک کارکتر سینمائی. امشب بعد از دیدن فیلم کتاب قانون دلم بد جوری گرفت. انصافا آقای رحمانیان فیلمنامه خوبی نوشته بودند و آقای میری هم خوب ساخته بودند. بد جوری با نقش آمنه (ژولیت) احساس همدردی کردم به همین خاطر تصمیم...
-
همه چی آرومه
13 اسفند 1388 23:29
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 چند وقتی خیل دلم میخواد بنویسم اما حال و حوصله اش رو ندارم دلیلش رو هم نمیدونم چیه؟ شاید زندگی رو بیخودی و زیادی از حد جدی گرفتم تو وبلاگ بعضی از دوستان کامنتهایی گذاشتم که با این راه و روش چند وقت پیشم زیادی در تضاد بود. خیلی دوست داشتم واسه این دو...
-
رپ مثل شاهین نجفی
7 اسفند 1388 22:38
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 چند سال پیش که زمزمه موسیقی رپ تو کشورمون پیچید با خودم میگفتم یعنی تو ایران هم امی نم و 50cent ظهور میکنه؟ اولین گروهی که در ایران رپ اجرا می کرد گروه سندی به خوانندگی شهرام آذر بود. شهرام آذر که از بچه های خوزستان و خرمشهر بود و بیشتر به عنوان...
-
ضرب المثل ترکی
6 اسفند 1388 12:59
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 بعضا متهم به چیزهایی هستم که اگه از خودم دفاع نکنم میگن لال از دنیا رفت. من به زبان مادریم علاقه بسیاری دارم. تو بین کتابهای الکترونیکی که تو کامپیوترم داشتم چند تا ضرب المثل ترکی دیدم که بهتر است برای انشتر همین جا بگذارم. احتمالا اگه بتونم به یه...
-
سالهای لهجه دار
3 اسفند 1388 13:04
خوب شد که این داش قیصر این مطلب رو برام ایمیل کرد والا مونده بودم که در مورد سالهای مشروطه چی بنویسم. خودم در مسافرتم باز و نمیتونم این هنرنمائی ها رو ببینم دوستانی که دیدن و همین داش قیصر عزیز راست و دروغش پای خودش. حیف که دستم به طنز نمیره والا خودمم دلم میخواست یه چیزی می نوشتم. چه حیف شد که سالهای مشروطه از...
-
امید و معین
1 اسفند 1388 18:11
این عکس رو از فیس بوک امید عزیز کش رفتیم به سلامتی دوستان. خب چند وقتیه که در مسافرتم و وقت سر زدن به نت و وبلاگهای دوستان ندارم البته اینجور که شنیدم رفقا دارن جای بنده رو وحشتناک خالی میکنند. که ایرادی نداره. شاید تا چند وقتی اوضاع اینگونه باشه. بهرحال یه اکبر از وبلاگستان کم بشه بد نیست. اونوقت کمتر کرم میریزه و...
-
در گوشی(۳)
28 بهمن 1388 18:35
تو هواپیما که سقوط میکنیم، قطار هم از ریل خارج میشه، تو اتوبوس هم خرو پف ملت رینگ تون موبایلشون نمیذاره راحت باشه بگین ما چه جوری آسوده و راحت مسافرت کنیم؟
-
یه اشارت ...
26 بهمن 1388 11:17
اومدم با یک اشارت اومدم به زیارت اومدم حاجتم روا کن به طواف بارگاهت اومدم به پناهت اومدم دردمو دوا کن کاش میشد کفتر اون هوا باشم توی اون عطر دعا رها باشم سحر از بانگ اذون پر بگیرم زائر اون گنبد طلا باشم اومدم تا جونمو فدات کنم ببوسم ضریحتو صدات کنم کهکشونی از ستاره های اشک بریزم نثار خاک پات کنم اومدک که گریه بر غم...
-
درگوشی (2)
25 بهمن 1388 11:44
خب عزیزم این ولنتاین که میگن چی چی هست؟خوردنیه ؟ نوشیدنیه ؟ دادنیه ؟ خوشمزه است ؟ مزه ایستک انار میده ؟ من از ایستک شش میوه خوشم نمیاد ها گفته باشم. حالا چه جوریاس؟ مال خواصه ؟ چه رنگیه؟ نگو سبزه که دارم بالا میارم . عزیزم عیبی نداره این دفعه تهنا تهنا بخورش دفعه بعد با هم میریم تو فرحزاد آب زرشک میزنیم به سلامتی خواص...
-
Man & God
24 بهمن 1388 11:40
Man: God God: Yes? Man: Can I ask you something? God: Of course! Man: What is for you a million years? God: A second. Man: And a million dollars? God: A penny. Man: God, Can you give me a penny? God: Wait a second
-
درگوشی (1)
23 بهمن 1388 15:03
درگوشی یه چیزی بهت بگم به کسی نگی ها: عزیزم سر سفره عقدت از سبز و سبزی استفاده نکن آخه میگن شگون نداره.
-
روزی بر این سرزمین
22 بهمن 1388 19:07
روزی بر این سرزمین نسیمی سبز خواهد وزید نسیمی فراخ و خنک که ذرات نور در آن میغلتند و بیابان سبز خواهد شد و چشمه خشک خواهد جوشید و پرندگان سنگ شده پرواز خواهندکرد و خورشید و ستاره و ماه از جداول ناشناس رها خواهند شد. روزی بر این سرزمین بر تیزه های بی رحم هر سنگ قلبهای له شده تپیدن آغاز خواهندکرد و هر رهگذر قلبش را در...
-
برای ایران من ...
19 بهمن 1388 13:12
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است ببین که در طلبت حال مردمان چون است به یاد لعل تو و چشم مست میگونت ز جام غم می لعلی که میخورم خون است ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو اگر طلوع کند طالعم همایون است حکایت لب شیرین کلام فرهاد است شکنج طره لیلی مقام مجنون است دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است...
-
ستیز
19 بهمن 1388 00:42
ستیز من تنها با تاریکیست، من برای نبرد با تاریکی شمشیر نمی کشم، چراغ می افروزم. زرتشت بزرگ
-
مرد ایران
17 بهمن 1388 00:33
این روزها یک توفیق اجباری پیدا کردم و می نشینم سریال «سالهای مشروطه» را دنبال می کنم. کارهای قبلی محمد رضا ورزی را دنبال می کردم اما دیدن این سریال مرا به سالهای دبیرستانی پرت میکند که با خواندن داستان امیر کبیر بزرگوار اشک می ریختم و بسیار دوستش می داشتم و دارم. بازی دکتر محمد صادقی* در نقش این مرد بزرگ یاران زمین...
-
مولای سبز پوش
15 بهمن 1388 15:17
مولای سبز پوش ای اعتبار عشق شاعر تر از بهار ، ای تک سوار عشق در اشکریز باغ ، وقتی که گل شکست وقتی که آفتاب در من به شب نشست نام عزیز تو فریاد باغ بود یاد تو در کسوف ، تنها چراغ بود شب بی دریغ بود ، من تلخ و نا امید تو می رسیدی و خورشید می رسید وقتی پرنده ها دلتنگ می شدند ، دلتنگ می شدی وقتی شکوفه ها بی رنگ می شدند ،...
-
شکایت ...
13 بهمن 1388 16:58
کسی از روزگارم خبر نداره نمیدونم دارم با کی لج میکنم کجائی تو که خیلی ادعات میشد ببین راهمو از همه کج میکنم تو کار خودم و سرنوشت موندم دیگه نه راه پیش دارم نه راه پس دل شکسته مو میدم دست گیتار به خدا شکوه میکنم از این قفس به چی دلخوش بشم تو این بی بهاری تو این روزای تن سوزی و آتش بار ای خدا چقدر غریبی تو این روزا سرخی...
-
آرزوی بچگی
11 بهمن 1388 19:29
بچه که بودیم ، دخترا عاشق عروسک و پسرا عاشق مردای قوی بودن. حالا بزرگ شدیم .... دخترا عاشق مردای قوی و پسرا عاشق عروسک شدن. این اس ام اس رو سالها پیش یکی برام فرستاده بود امروز دوباره دستم رسید. خیلی حرفه. امروز این اس ام اس رو تو یه وبلاگ دیگه هم دیدم تصمیم گرفتم اینجا بیارمش یعنی میخواست خونده بشه ما هم گفتیم چشم.
-
خوشا آنان ...
10 بهمن 1388 09:21
خوشـــا آنـانکه با عـزت ز گیتـی بســـاط خویــش برچـیدند و رفتند ز کــــالاهای این آشفتـــه بــازار محـــبـت را پـســندیدند و رفــتند خـوشــا آنـانکه از پیمانه دوسـت شــراب عشق نوشیدند و رفـتند خـوشــا آنـانکـه با ایمان و اخلاص حـریـم دوسـت بوسیدند و رفتند خـوشــا آنـانکـه در راه عــدالـــت به خون خویش غلتیدند و رفتند...
-
تکیه گاه، حکایت عاشقی
5 بهمن 1388 21:37
سرت رو بذار رو شونه هام خوابت بگیره بذار تا آروم دل بی تابت بگیره بهم نگو از ما گذشته دیگه دیره حتی من از شنیدنش گریه ام می گیره بذار رو سینه ام سرت رو چشم های خیس و ترت رو بذار تا سیر نگات کنم بو بکشم پیرهنت رو بغل کن و بچسب بهم بکش دوباره دس بهم جز تو کسی رو ندارم نزدیک تر از نفس بهم سرت رو بذار رو شونه هام خوابت...
-
چرا طنز؟!
3 بهمن 1388 22:19
از بس بهم گفتن غمگین می نویسی و رو اعصابمون خط میری تصمیم گرفتم که طنز بنویسم(با خودم میگم یعنی میشه من دوباره طنز بنویسم؟ وجدانم می گه آره تو میتونی تو موفق میشی). خب از کجا شروع کنیم مامانم گفته در مورد قورمه سبزی و سبزه و سبزوار و سبزی خوردن نباید جایی حرفی بزنی از اونجایی هم که من بچه حرف گوش کنی هستم میگم چشم...
-
ساقی
2 بهمن 1388 00:18
سلام من به تو یار قدیمی منم همون هوادار قدیمی هنوز همون خراباتی و مستم ولی بی تو سبوی می شکستم همه نشسته ایم ساقی کجایی گرفتار شبیم ساقی کجایی اگه سبوی می شکست عمر تو باقی که اعتبار می تویی تو ساقی اگه میکده امروز شده خونه ی تزویر تو محراب دل ما ، تویی تو مرشد و پیر همه به جرم مستی سر دار ملامت می میریم و می جوییم سر...
-
باید برم
30 دی 1388 14:50
بعضی وقتها دلم برای خودم میسوزد برای کسی که همیشه در محاکمه بوده است و بیشتر این دادگاهها آخر شبی برگزار می شود که متهمش وکیل مدافعی ندارد و مجبور است زیر بار شماتتهای دادستان وجدانش آرام بخوابد. دلم برای این دل می سوزه دلی که همش بی قراره دلی که فقط میخواد پر بزنه اما نمیدونه کجا. همش داره فرار میکنه نمی دونه از کی و...
-
لالایی
28 دی 1388 23:18
لالا ... لای لای ... گل پونه بابات رفته نگیر بونه ستاره های می گن فردا با یه خورشید می آد خونه از تاریکی نمی ترسید تو شب رفته پی خورشید برامون داره می آره یه کوله بار نور امید ببین از تیرگی شب چه خورشیدی زده جوونه زیر خاکسترای سرد چه آتیش ها که پنهونه او مرغ حق رو شاخه ها داره واسه تو می خونه از اون روزن نظر بنداز توی...
-
قیصر؛ مانیفست ناموسپرستی
27 دی 1388 14:20
همیشه قیصر رو دوس داشتم و باز می دارمش. این مطلب رو دیروز در سایت بی بی سی خیلی ازش خوشم اومد از آنجایی که خیلیا به این مطلب دسترسی ندارند گفتم بهتر است اینجا بیاورم تا دوستان نیز استفاده کنند. دیگه حسابش از دستم در رفته که دست بار قیصر رو دیدم و هنوز هم مشتاقم که باز ببینمش عاشق دیالوگهایش هستم. هوش کردم که امشب هم...
-
زندگی یعنی ...
26 دی 1388 01:40
در هم نگریستنند اما سرشار از مهربانی. چشمهاشان هر کدام پیاله ای از شراب سرخ که در کام تشنه ی چشمان هم میریختند و کم کم بر هردو لب لبخندی آهسته باز میشد لبریز از محبت سیراب از دوست داشتن نه عشق دوست داشتن لحظاتی این چنین خوب و شیرین و نرم و خاموش گذشت. دکتر علی شریعتی خب دیدن این عکس و این شعر هیچ ربطی به هم ندارد....
-
یاشاسین تراختور
23 دی 1388 12:15
از وقتی که یادم میاید عاشق رنگ آبی بودم و به طبع طرفدار استقلال. دلیلش را نمیدانم شاید به دلیل آرامشی که آبی داشت دوستش داشتم. تا زمان 20 سالگی پر از شور و شر نوجوانی و جوانی بودم و با رفقا و اطرافیان سر سرخ و آبی کل کل داشتم و بماند که هیچ وقت از رو نمی رفتم. ناصر حجازی را دوست داشتم عابدزاده را دوست دشاتم حتی با...