زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

منو ببوس ...

خیلی وقتها شده یعنی همیشه بوده که دوستان دور و برم بدجوری عاشق پائیز بوده اند اما من همیشه از پائیز گریزان بوده ام ...

از همون سالی که تو یه روز پائیزی تو گفتی نه ... تا به امروز ده سال میگذرد ... اوه ده سال ... اصلا چرا از اون روزا هیچی یادم نمیاد ... حتی چهره ات هم یادم نمیاد تا همین امسال که باز حکایت پائیز برام جدایی است ...

اون در این دو سه ساله با گستاخی زندگی کردم که احساسم ضداحساس شده و دیگه برای کسی تب نمیکند ...

اونقد این سالها بوسیدم و بوسیدن منو که دیگه بوسیدنی آنچنانی آرزوم است ...

اینجا هم جایی شده برای دعوای خودم با خودم ...

طرح ترانه دارم اما ممنوعه است نه ایران کسی میتواند بخواند و نه اون ور ...

منو ببوس ... چرا بوسیدن اینقد بین ما ایرانی تابو شده ...؟؟؟

تو این روزای پائیزی

وقتی که از من لبریزی

نگام نکن منو ببوس

منو فرانسوی ببوس


اون همیشه عاشق، منم

طعنه به لبات میزنم 

صدام نکن منو ببوس

منو فرانسوی ببوس


هوای لبات چه خوبه 

جنس رژت چه مرغوبه

رهام نکن منو ببوس

منو فرانسوی ببوس


نظرات 1 + ارسال نظر
بهنام مهدی نزاد 29 مهر 1392 ساعت 23:20

سا لها شد رفته دمسازم ز دستم اما هنوزم در درونم زنده هست و زند گانی می کند....خوش باش که عاشقی همینه......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد