ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
چه زندگی جالبی دارم ... دیگه صبحها زود پامیشم و برخلاف سالهای قبل صبونه میخورم ... نهارم رو سر تایم میخورم و شام هم یه چیزی میخورم ...
از کاری که الان دارم راضیم ... آدم خاصی تو زندگیم نیست ... یعنی قرار نیست دیگه کسی باشه ... به همین تنهایی خوب خو گرفتم حتی دست و دلم برای یه ریلیشین شیپ درست و حسابی هم نمیره ...
موهامو باز بلند میکنم تا بعد کوتاهشون کنم و لذت میبرم از این تیپ و ظاهرم ... راس میگن بالای سی سال که برسی جذاب تر میشی و من این جذابیت رو دوس دارم ...
یادمه یه بار گفتم که مردای جذاب یا تنهان یا هرزه ... و من انگار قرار هر سه تا رو باهم داشته باشم ... دلم قبلا خونه یه نفر بود اما الان از بس اجازه دادم هر کسی بیاد و بره هرزه شده ...
اما همین جذابیت رو دوس دارم ...