ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
به خودم میگم پوشتم کلفت شده ها ... عاشقم اما نمیدونم عاشق کی و چی ... اصن نمیدونم چه حسی دارم ... هیچی آرومم نمیکنه ... این روزا دنبال خودم میگردم ... نه دوست دختر و نه روابط دیگه هیچکدومش روحم رو ارضا نمیکنه ... یه دوره ای تصمیم به ازدواج داشتم یعنی همین دو ماه پیش اما الان میبینم اونم منو به آرامش نمیرسونه ... شاید تموم شدم ... شاید تو وقت اضافه هستم ... اصلا برای چه زنده ام ... همه لذتها و گناهها رو چشیده ام ... چه انگیزه ای دارم ... انسان بودم ... گرگ شدم ... دوباره بره شدم ... دوباره خودم رو فربه میکنم تا باز یکی بیاد با تیغ نگاهش قربانیم کنه ...
آره همین است انگیزه ام برای زندگی شاید یه نگاهی است که دروغ نگوید... حرفهایم را بپذیرد ... منو احمق فرض نکند ...
وای چقدر این واژه حماقت برایم آشناست ... هر قدر عاشق تر باشی احمق تری ... دقیقا ...