پنج سال پیش به خاطر یه دوست و داستان زندگیش یه ترانه نوشتم اما هیچوقت بهش ندادم امروز داشتم یه تعداد از اون خاطرات رو پاک میکردم که چشمم خورد به این ترانه، اون روزا اصغر داداش میگفت این ترانه رو تو کُشتی و واقعا هم راس میگفت سوژه خیلی خوبی بود و نیمدونم چرا هیچوقت دست هیشکی ندادم و برای اولین بار میخوام اینجا منتشرش کنم:
سهم من
تا حالا نشده به کسی بگم
تو چه بلایی سر من آوردی
تا حالا هیشکی خبر نداره که
رفتی، به یکی دیگه دل سپردی
کاش از اول می دونستم کی بودی؟
فریب اون چشمات رو نمی خوردم
با یه دنیا دلخوشی و سادگی
واسه تو تب نکرده نمی مردم
حالا که با یکی دیگه دلخوشی
بگو جرمم چی بود جز عاشقی
یادت نره، نفرینت نمی کنم
اگر چه واسه نفرینم لایقی
تو که رفتی اما چی بگم از یارت
اونی که دیگه دستاش تو دستاته
از اون که یه زمونی رفیقم بود
حالا اسمش آهنگ صداته
هر چی کشیدم از رفیق کشیدم
اون که با خنده و دشنه به دستش
خنجر به پشتم زده و رو تنم
یه زخمی گذاشته به ناز شصتش
به چیه این زمونه دل ببندم
تو بی معرفتی لنگه نداره
سهم من از این همه برو بیا
موندن پای همین طناب داره
امیدوارم از این ترانه لذت ببرید و البته خیلی دوس دارم یه روزی این اجرا بشه شاید هم خودم این کار رو کردم ...