زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

دیوانگی ...


هر بار که می‌رم و یه جایی غذا می‌خورم، وقت بیرون اومدن، حس وینست و جولز را دارم وقتی آخر «پالپ فیکشن» دارن از رستوران بیرون میزنن  و لعنت به تو تارانتینو دوست داشتنیم، لعنت به تو که سکانس آخر فیلمت را دو نفری به پایان بردی و حالا من هر بار باید دنبال نفر دومی باشم که مثل من هفت تیرش را زیر تی شرت گل و گشادش پنهان کند. لعنت به تو که حواست به تنهایی ازلی آدم‌ها نبود. لعنت به تو تارانتینوی دوست داشتنی که مثل خودم دیوانه ترینی. لعنت به پالپ فیکشنی که دیوانه وار دوستش دارم.


پ ن: یه سال پیش اینو تو پلاس زدم و هنوزم بهترین نوت اونجا همین رو میدونم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد