ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
وقتی بابا سی ساله بود سه تا بچه داشت و خونه و ماشین داشت و تازه دو تا از پسراش مدرسه هم میرفتند و هر شب خونه که میومد دختر کوچولوی دوس داشتنیش رو بغل میکرد و تازه به نمرات پسرا رسیدگی میکرد ... کارمند بود اما زندگیش رو به خوبی و آبرومندانه به کمک همسر مهربان و دلسوز و عاشقش اداره میکرد
.
.
.
.
.
.
.
من اما تو سی سالگی هنوز درس میخوانم و با تنهاییم سر میکنم
راستی چه حکمتی است که نسل قبل از ما عاشقتر و مهربونتر و دلسوزتر بودند اما نسل من نسل حسابگری و دو دو تا چهار تا شده؟ مگه ما بچه های اون نسل نیستیم
کاش زندگیم کمی شبیه بابام بود همیشه دنبال اون همه عشق و مهربونی مامانم بودم که بابا رو خوشبخت ترین مرد عالم کرده بود