زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

مرد و مسلمان واقعی

میگویند وقتی رضا شاه تصمیم گرفت بانک ملی را تأسیس کند برای بازاری ها پیغام فرستاد که از بانک ملی اوراق قرضه بخرند. هیچکدام از تجار بازار حاضر به این کار نشد. وقتی خبر به خانم فخرالدوله، مالک بسیار ثروتمند ان روزگار، خواهر مظفر الدین شاه و مادرمرحوم دکتر امینی رسید به رضاشاه پیغام فرستاد که مگر من مرده ام که می خواهی از بازاریها پول قرض کنی ؟ من حاضرم در بانک ملی سرمایه گذاری کنم. و به این ترتیب بانک ملی با پول خانم فخرالدوله تأسیس شد.
همچنین یکی از قوانینی که در زمان رضا شاه تصویب شد قانون روزهای تعطیلی مغازه ها و ادارات بود. به این ترتیب هر کس به خواست خود و بدون دلیل موجهی نمی توانست مغازه اش را ببندد. روزی رضاشاه با اتوموبیلش از خیابانی می گذشت که متوجه شد مغازه ای بسته است. ناراحت شد و دستور داد که صاحب آن مغازه را پیدا کنند و نزد او بیاورند. کاشف به عمل آمد که صاحب مغازه یک عرق فروش ارمنی است. آن مرد را نزد رضاشاه آوردند. شاه پرسید: "پدر سوخته چرا مغازه ات را بسته ای؟" مرد ارمنی جواب داد قربانت گردم امروز روز قتل مسلم بن عقیل است و من فکر کردم صلاح نیست دراین روز عرق بفروشم. شاه دستور تحقیق داد و دیدند که حق با عرق فروش ارمنی است. آنوقت رضا شاه عرق فروش را مرخص کرد و رو به همراهانش کرد و گفت:
"در این مملکت یک مرد واقعی داریم آنهم خانم فخر الدوله است و یک مسلمان واقعی داریم آنهم قاراپط ارمنی است".
نظرات 1 + ارسال نظر
آسمان 28 آبان 1390 ساعت 05:24 http://www.ghose.blogsky.com

نایسسسسسسسسسسسسس.به منم سر بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد