زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

God is good *



بعضی وقتها اتفاقاتی برای آدم میفتد که تازه میفهمی خدا چقدر دوستت داره و بد جوری بغلت کرده و خودت خبر نداری. جمعه اصلا خوبی رو نداشتم یعنی از عصر پنج شنبه اش برایم خوب نبود . صبح جمعه هم سر کار بودم اما حادثه ای باعث شد که زودتر به خونه برگردم و به کارام برسم حال و حوصله داربی رو نداشتم از بس که خبرهای بد بهم میرسید و در همین حین هم یه حادثه ای دو سه ساعت منو از دنیا ولم کرد. بازی رو نگاه میکردم و هیچ حسی نداشتم همیشه واسه دربی استرس داشتم اما اینبار هیچی برام نبود. مجیدی گل زد اما فایده ای نداشت وسطش هی خبر بد میرسید. رفتم دوش گرفتم و اومدم که اس ام اس اومد و یه خبر خوب داده شد و در همین حین جباری هم گل دوم رو زد تلفن رو ول کردم و یه جیغ بنفش اساسی کشیدم . همسایه بغلی اومده میگه چی شده میگم شادی در شادی که میگن یعنی این. اما اینا رو گفتم که برسم به اصل کاری خودم رو آماده کردم تا به اصل ماجرا و اونم کنسرت آنسامبل مسایا بود. شک داشتم از صبح برم اما از بس خوب بودم آماده شدم و رفتم.

وای عجب کنسرتی بود. اجراهایی بی نظیر از ترانه هایی در مضمون عشق و خدا و محبت و صلح و کمک به بشریت. جناب هانیبال یوسف که از دو سال پیش به ایشون ارادت دارم واقعا رهبریشون عالی بود بعد از کنسرت که دیدمش هر دومون سرشار از انرژی بودیم هر دو پر از محبت و دوست داشتن و من که برای اولین بار این مرد نازنین رو میدیدم انگار سالهاست که میشناختم و چقدر خوب و عالی بودند. اما همه اینا به کنار و دیدن بانوی شعر ایران "سیمین بهبهانی" اونقدر بهم انرژی داد که حدی نداشت. وقتی هانیبال عزیز ایشون رو معرفی کردند مردم ده دقیقه بی وفقه تشویقش میکردند و من با دیدن این بانوی بزرگوار با اشک و بغض دست میزدم و چقدر این بانو برازنده و تاج سر شعر معاصر ماست. خدایش همیشه زنده نگه دارد.

من برای این کنسرت دو تا بلیط داشتم چون از اول به نیت اینکه دو نفری میرم به کنسرت از هفته پیش دو تا سفارش داده بودم و وقتی دستم رسید و دیدم کسی پایه نیست به پیک سپردم که برگردونه به بتهوون و رایگان به یکی بده تا از کنسرت لذت ببره و چقدر خوشحالم که به تنهایی از این کنسرت زیبا لذت بردم و جالب این بود که صندلی بغلیم خالی بود و من اونجا واقعا معنی تنهایی با عمق وجود حس کردم. ایرادی نداره این کنسرت اونقدر خوب بود که واسه دو ساعت موبایلم رو خاموش کنمو به هیچی فکر نکنم و فقط از واژه های زیبای آشوری و انگلیسی و فارسی در مدح انسانیت و خدا لذت ببرم. من امشب خدا رو دیدم و اونم در کنار دستان هانیبال عزیز بود که محبتش رو ازم دریغ نکرد. نمیشه خیلی چیزها رو عمومی گفت ولی این دو روز بدجوری خدا بغلم کرده بود و الان سرشار از این انرژی خوبم. هانیبال بزرگوار از بابت امشب ازت سپاسگزارم.

* نام یکی از قطعاتی بود که بدجوری به دل من نشست حیف که نشد ترانه اش رو حفظ کنم ولی عالی بود و محشر.

عکسهای اجرای امشب را از اینجا ببینید.

نظرات 4 + ارسال نظر
طاها 26 شهریور 1390 ساعت 08:40 http://http://taha25.blogfa.com/

الناز 26 شهریور 1390 ساعت 15:00

سلام اکبر جان

درسته که نتونستم بیام اما همیشه میگن وصف العیش نصف العیش... با خوندن این مطلب خوشحالیتو حس پاکت رو احساس کردم و خوب من هم شاد شدم
امیدوارم همیشه خوش باشی

درود الناز
حیف که نشد بیای
عیبی نداره من به تنهایی عوض همه از این کنسرت زیبا لذت بردم

نازنین 31 شهریور 1390 ساعت 16:36 http://nazanintafakhori.blogfa.com

سلام با اجازتون وبلاگتونو تو پیوندای وبلاگم گذاشتم.

[ بدون نام ] 3 آذر 1390 ساعت 08:16

یارمحمدی صبح زود
حلالم کن حلالم کن ؟
ادم دلش میگیره
تورو بخدا مگو اخه ور چچچچچچچچی حلالت کنم مگر تو چکارکردی ؟ قربونت بشم
صب زود ور دوشتی نوشتی حلالم کن حلالم کن ؟
خدا کنه صدوبیس ساله بشی اکبرجان
مگو حلالم کن ایشالله بری به مکه کربلا حج فقیرا امام رضا
قربونت بشم مگو حلالم کن
تو که تو وبلاگ نویسی پیش کسوت مایی
هف سال داری وب مینویسی که خدا کنه بشه هفصد سال
مایم پشت سرت باشیم
فکر بد نکنی هااااااا
گفتم پشت سرت باشم
یعنی اقتدا کنم به اکبراغا یارممدی
شب جمعمم هس یه فاتحه یی ور اموات بخون
الهم صل علی مممممد وال ممممد
بقای عمر شما
خدا همه رفتگونت بیامرزه
دلتم شاد دگمم مگو حلالم کن
دلم میگیره
زنده باد اکبر یار ممدی پیش کسوت وبلاگ نویسا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد