زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

من و تو


نوشتن را دوس دارم و بهش علاقه دارم. هر از گاهی یعنی هر دو سه سال یه بار برمیگردم و نوشته های قبلی وبلاگم رو نگاه میکنم برام خاطرات جالبی را تداعی میکنند. این متن پائینی را ۵ سال پیش نوشته بودم و در اسفند ۸۵ در زخمه منتشرش کردم. ۴ سال طول کشید تا این نوشته برایم تعبیر شد و بهش رسیدم. نمیدونم چرا الان دارم در زخمه این رو مینویسم اما اون موقعها ساده تر از این مینوشتم و راحت بودم. الان کمی اهل حساب کتاب شدم تا حرفام به کسی بر نخوره. اما از اونجایی که از این نوشته خیلی خوشم اومد بازم اینجا منتشر میکنم. اون موقعا ترانه هم میگفتم. ترانه هام مخاطب خاصی نداشتند فقط برای دل خودم مینوشتم و الان بعضیاشون رو براحتی میتونم تقدیم کسانی که دوسشون دارم بکنم. «من و تو» از اون ترانه هاست. الان که دوباره خوندمش به خودم امیدوار شدم که بازم میتونم بنویسم و باشم.

....با تو هستم با تویی که شاید یه روز زیر باران باید ببینمت یا چه میدونم تو یه دشت سرسبز با یه دامن گلی و چین چین بشناسمت میخوام که حرفامو بشنوی نمیدونم اهل کجایی و یا به چه زبونی باید باهات حرف بزنم و هر جایی که هستی باید خودت کلید قفل قلبمو پیدا کنی تا توش بشینی کنار آتیش و صاحب ابدیش بشی با تو هستم با تو که باید شریک صدام بشی سهامدار شرکت مروارید اشکام بشی وامدار شادیام بشی آهای با تو هستم !!!!!!!!!!!!! یعنی صدامو می شنوی یا نه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

من و تو

ای هم نفس روزای بی کسی

با من بیا با من به زیر بارون

یه سکوت بغضای نشکسته

بیا با من از غزل عشق بخون


بیا از قلندر خسته بخون

از چشمای تر و بارونی بخون

بیا تکیه کن بر شونه های من

بیا در دست مهربونم بمون


به شب ترانه و بارون قسم

منو نسپار به دست حادثه

به سرخی شرم گونه‌هات قسم

نذار لبام لب مرگُ ببوسه


من و تو مثل دو مرغ اسیریم

که به زندون تردید پا بسته ایم

سالها تو طلاق عشق و رهایی

برای ترانه‌ای دل خسته ایم


بیا با من با غزل تنهایی

تا ترانه خون شهر غم بشیم

تو این آشفته بازار کنایه

من و تو هق هق بغض هم بشیم


راستی کسی نشونی از این آدم داره یا نه؟ میخوام ببینمش میخوام نشنومش بلکه با سکوت آرامشمو از نو بنا کنه یکی رو میخوام که منو زندونی سکوت کنه من به این خفقان محتاجم.

 

زندگی را عشق استُ همراه تمامی زیباییهای آن

من به آبی عشق می ورزم و دریا رو دوست دارم

قبله گاهم آسمان هست

ستاره جانمازم هست

صحرا مسجدم

گل سرخ کعبه چشمانم هست



نظرات 2 + ارسال نظر
ناظر 4 شهریور 1390 ساعت 18:39

خاک بر سرت . خیلی برات دعا کردم بلکه سر به راه بشی ولی دریغا !
حرف جدید نداری اراجیف قدیمی رو تکرار می کنی ؟

دست گل شما درد نکنه

الناز 7 شهریور 1390 ساعت 00:01

سلام

این روزا که این وبلاگ همش حس و حال عاشقی داره و منم دیگه کامنت کم میارم .
فقط اینکه ترانه با احساسیه

با درود
مرسی از لطف همیشگیت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد