زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

آب خطرناکه


گیتارم میگه: یه وقت نری آب بازی ها خطرناکه، دین و ایمون ملت رو به باد میدی. اما رفتی چاقو کشی و تجاوز گروهی و این حرفا خیالی نیست همه جا امن و امانه .

میگم: خب یعنی چیکار کنیم؟ 
میگه: یعنی همین که شنفتی بیخیال آب بازی و این وجفنگ بازیا باش. خوبیت نداره. امنیت ملی رو به خطر ننداز. علما ناراحت میشن. خون بریز اما آب نریز. آب خطرناکه عزیزم

میگم:چشم

میگه: این سوریه هم واسه خودش یه فلسطینی ها

میگم: چطور؟
میگه: هیچی مگه ندیدی استکبار جهانی تانکهاش رو فرستاده و مردم سوریه رو قلع و قمع کرده و بشار اسد هم خیلی ناراحت بود
میگم: چرا شعر میگی؟ کدوم استکبار کدوم فتنه؟ خودشون زدن و ملت رو کشتن.
میگه: نشنوم از این حرفا بزنی ها علما ناراحت میشن. سوریه کشور برادر است

میگم:خوبه کشور خواهر نیست والا علما چی میگفتن؟
میگه:انگار کله ات بوی قرمه سبزی میده ها؟
میگم: آخ جون قورمه سبزی. منم میخوام
میگه: کوفت
میگم:من کوفته میخوام
.

.

.

.

و این مکالمه بی نتیجه من با گیتارم تا صبح ادامه داشت.

نظرات 3 + ارسال نظر
الناز 13 مرداد 1390 ساعت 15:57

سلام

1-اگه اینجا لایک داشت حتما" میزدم

2-عکس کیه خیلی عسله؟

3- از گیتارت معذرت خواهی کن یه وقت در پارک و نبندند

خب دیگه اینجا فیسبوک نیست اما به نظرم باید یه دکمه لایک بهش اضافه کنم بد نباشه
نمیدونم عکس کیه. از تو گوگل پیدا کردمش
آره واقعا

الناز 13 مرداد 1390 ساعت 23:58

اولا مودب تر بودی جواب سلام میدادی...؟؟!!

خب الان سلام
تازه خودت که ادبیات منو تو فیس بوک دیدی اینجا خیلی رعایت میکنم

طاها 25 شهریور 1390 ساعت 16:50 http://http://taha25.blogfa.com/

من نیز کوفته خواستم . کاش توو بازارچه جای دلمه کوفته میدادن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد