زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

ای آزادی


ای آزادی، تو را دوست دارم، به تو نیازمندم، به تو عشق می ورزم، بی تو زندگی دشواراست، بی تو من هم نیستم ؛ هستم ، اما من نیستم ؛ یک موجودی خواهم بود توخالی ، پوک ، سرگردان ، بی امید ، سرد ، تلخ ، بیزار ، بدبین ، کینه دار ، عقده دار ، بیتاب ، بی روح ، بی دل ، بی روشنی ، بی شیرینی ، بی انتظار ، بیهوده ، منی بی تو
یعنی هیچ! …
ای آزادی، من از ستم بیزارم، از بند بیزارم، از زنجیر بیزارم، از زندان بیزارم، از حکومت بیزارم، از باید بیزارم، از هر چه و هر که تو را در بند می کشد بیزارم.
ای آزادی، چه زندان ها برایت کشیده ام !
و چه زندان ها خواهم کشید و چه شکنجه ها تحمل کرده ام و چه شکنجه ها تحمل خواهم کرد.
اما خود را به استبداد نخواهم فروخت، من پرورده ی آزادی ام، استادم علی است، مرد بی بیم و بی ضعف و پر صبر، و پیشوایم مصدق، مرد آزاد، مرد، که هفتاد سال برای آزادی نالید.
من هرچه کنند، جز در هوای تو دم نخواهم زد. اما، من به دانستن از تو نیازمندم، دریغ مکن، بگو هر لحظه کجایی چه می کنی؟ نا بدانم آن لحظه کجا باشم، چه کنم؟ 


دکتر علی شریعتی



میدانم که نوشتن این جمله ها الان حساسیت زا است اما واقعیت امر این است که قرار بود چند روز پیش در سالگرد درگذشت زنده یاد مهندس بازرگان مطلبی را در خصوص آزادی بیان بنویسم که بنا به دلایلی فرصتش نشد و ماند برای زمانی دیگر.

اما در این چند وقت اخیر به معنای جدیدی از آزادی بیان رسیدم که از بزرگانی نظیر دکتر مصدق و دکتر شریعتی و مهندس بازرگان آموختم. در این مدت در احوال این سه بزرگ آزادمرد خیلی خواندم و همین نوشته بالا از دکتر شریعتی برایم دکترینی خواهد بود تا به آزادی دیگران احترام بگذارم و در سعی کنم که آزادی کسی را محدود نکنم. از این پس به آزادی بیانی ایمان خواهد داشت که در آن هر کس با اختیار خود میخواهد سخن بگوئد یا سکوت کند و مجبورش خواهم کرد که حتما برای سنخم پاسخی دهم و خود نیز سعی خواهم کرد که بیشتر سکوت کنم تا بی اختیار و بی تفکر سخن بگویم. این همان آزادی واقعی است که برایش ایمان دارم و ایمان دارم که حتی شعر و هنر و ادبیات نیز از این  آزادی تبعیت کند. آزادی پوشش و آزادی کردار و پندار این جرئی از این آزادی واقعی است. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم باید به آزادی احترام بگذاریم که سعادت فردی و اجتماعی جامعه در گرو آزادی است و لاغیر. از این پس به تاسی از دکتر مصدق ، دکتر شریعتی و مهندس بازرگان برای چنین آزادی تلاش خواهم کرد.

امیدوارم که روزی در سرزمینان برسد که هیچ کسی به آزادی و حریم شخصی کس دیگری تجاوز نکند. که تجاوز به آزادی برابری با دیکتاتوری و ظلم و جائریت میباشد.

پس با فریاد بی صدائی می گویم:

زنده باد آزاد و آزادگی
زنده باد زنده باد این زندگی


نظرات 6 + ارسال نظر
شیما 3 بهمن 1389 ساعت 10:45 http://shima-azar.persianblog.ir

سلام.
مطلب زیبایی از استاد نوشته بودین.
زنده باد آزادی
بدرود همشهری

درود
ممنون از نظر لطفتون همشهری

الناز 3 بهمن 1389 ساعت 10:53

گر تو آزاد نباشی نه همین غمکده

ای مرغک تنها قفس است

گر تو آزاد نباشی همه دنیا قفس است

تا پر و بال تو و راه تماشا بسته است

هر کجا هست زمین تا به ثریا قفس است

تا که نادان به جهان حکمروایی دارد

همه جا در نظر مردم دانا قفس است

{گل}

آره والا همین طوره که میگی.
مرسی از نظر لطفتون

حسین.ر 5 بهمن 1389 ساعت 13:24 http://entegham.persianblog.ir

منون که سر زدید مطلب جدید بسیار خوب است موفق باشی

حرف تازه من فوتباله /اهلش باشی یه سر میزنی

مسعود 5 بهمن 1389 ساعت 23:45 http://www.talvaneh.blogspot.com/

سلام اکبر جان
من نیز چون تو چنین آرزویی می کنم
کاش آن پیام بلند امام علی که هرچه به خود می پسندی به دیگران هم بپسند و هر چه را نمی پسندی نپسند را سرلوحه اعمالمان قرار می دادیم
که پایه ی سرزمین آرمانی بی شک همین پیام است

حسین.ر 7 بهمن 1389 ساعت 04:40 http://entegham.persianblog.ir

اکبر جان ممنونم که سر زدی /مطالبت بسیار خواندنیست/

در مورد صادق هدایت تازه حکایتی نوشتم/ سری بزن/خدا حفظت کنه

شکژوی 12 بهمن 1389 ساعت 11:46 http://shakpouy.blogfa.com/

آزادی ، خیلی کلیشه ای شده گوشم ژره از شنیدنش اما تقدیس می کنم روح آزادی خواه رو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد