زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

سه سال بی قیصر


 

سبزترین فصل

ز جاده­ های خطر بوی یال می­ آید

کسی از آن سوی مرز محال می­آ ید

صدای کیست؟ خدایا درست می شنوم؟

دوباره بوی صدای بلال می­ آید

ز بس فرشته به تشییع لاله آمد و رفت

صدای مبهم برخورد بال می­ آید

مپرس از دل خود «لاله ها چرا رفتند»

که بوی کافری از این سوال می ­آید

بیا و راست بگو؟ چیست مذهبت ای عشق

که خون لاله به چشمت حلال می­ آید

به لحظه لحظه­ ی این روزهای سرخ قسم

که بوی سبزترین فصل سال می­ آید

زنده یاد قیصر امین­ پور

امسال سومین سال بدون قیصر است. چقدر زود این سه سال گذشت. چه خوب که «روزهای سرخ» را ندید اما مطمئم که به همان روزهایی که قسم دادی «سبزترین فصل سال» هم خواهد رسید. شاعرا هیچوقت دروغ نمی­گویند.

صبح هشتم آبان 86، اصلا صبح خوبی نبود. کاش هیچوقت زیرنویس شبکه خبر نمی­نوشت «قیصر امین­پور درگذشت»

روحش شاد و یادش گرامی باد همیشه ایام

نظرات 1 + ارسال نظر
الناز 7 آبان 1389 ساعت 23:49


امضای تازه من دیگر امضای روزهای دبستان نیست
ای کاش آن نام را دوباره پیدا کنم
ای کاش آن کوچه را دوباره ببینم
آنجا که ناگهان نام کوچکم از دستم افتاد
و لای خاطره ها گم شد
آنجا که یک کودک غریبه
با چشم های کودکی من نشسته است
از دور لبخند او چقدر شبیه لبخند من است
آه ای شباهت دور!
ای چشمهای مغرور!
این روزها که جرات دیوانگی کم است
بگذار باز هم به تو برگردم
بگذار دست کم گاهی خواب تو را ببینم
بگذار در خیال تو باشم
بگذار…

بگذریم …
این روزها خیلی دلم برای گریه تنگ است

قیصر امین پور

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد