زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

درود آقا حمید


درود سردار بی نشان، آقا حمید

خوبی؟

ما؟ از حال ما که بهتر خبر داری؟ راستی خبری از احسانت داری؟ از آسیه جانت چگونه؟ از فاطمه عزیزت چی؟ سردار امروز اولین روز هفته دفاع مقدس بود، تو که بهتر از من میدانی؟ راستی این دفاع واقعا مقدس بود؟ یعنی اینقدر مقدس بود که تو برایش خون دادی و هم اینک همرزمانت، نه بابا میگن اینا سنگری نبودن همه ستادی بودن درسته؟، اسلحه رو شقیقه احسان عزیزت بذارن و بگن خلاصت می کنیم ها، درست مثل تیر خلاصهای زندانهای اوایل انقلاب.

آقا حمید تو که از حال و احوالمان بهتر خبر داری پس من چی باید بگم؟ میگن نسل ما، شماها را فراموش کردیم، اما بسیجی تو باور نکن، باور نکن

چه خبر از آقا مهدی؟ اونم در جریان احوال ما که است، خوب میدونم، سلام ما رو به ایشون برسونید، راستی از حاج همت چه خبر؟

آقا حمید چی بگم؟ می بینی که اسم بسیجی رو چطوری خراب کردند، هیچ حرمتی برای شهیدان این خاک و بوم دیگه قائل نیستند؟ خودشون تو مسجد قبا قرآن آتیش می زنن و بعد هم به بهانه حماقت یه کشیش مسیحی قشون کشی می کنند، میبینی آقا حمید چه جوری تو چشم ملت دروغ میگن و عین خیالشان نیست، آقا حمید آخه به کی بگیم؟

بیکاری تو این کشور داره بیداد می­کنه، به خاطر تحریمها ملت در فشارند و بعد هم افاضه می­کنند که تحریم نعمت است، تو رو ­خدا می­بینی چطوری دارند عوام فریبی می کنند؟ تا دیروز کوروش و تخت جمشید اخ بود و حرف زدن از آن گناه کبیره، اما الان شرم و حیا رو قورت دادند و یه آدم ...... ( باور کن زبانم شرم دارد این آدم را چی بنامم) میشه کوروش زمان.

به جوونهای این سرزمین که اکثرشون هم سن و سال منو و احسان  و آسیه تو هستند در زندانها تجاوز می کنند و شکنجه میدهند آن هم به نام دین و اسلام، آقا حمید باورت میشه؟

آقا حمید نمیخوام دیگه حرف خاصی بزنم اما کاش اگه حاج داود کریمی رو دیدی بهش بگی که حاجی این رسمش نبود، قرار نبود متجاوزگر عراقی را بیرون کنید و هم لباسها و مدعیان حفظ ارزشهای شما جای متجاوزگر را بگیرند و غاصب آزادی و شرف ایرانی گردد.

راستی دیدی که مثلا نماینده منسوب ملت ایران چطوری تو ینگه دنیا، همه جهانیان را با حرفهایش به ریش مردم ایران خندانده است، راستی تو دوره شما آقا حمید، حرف زدن واسه صندلیهای خالی افتخاری داشت؟

آقا حمید سلام ما را به همه دوستان برسانید و به محمد جهان آرا بگو که خرمشهر آزاد شد اما آباد نشد.

آقا حمید اگه ندا و سهراب و اشکان و ترانه و محسن و امیر و کیانوش و بقیه رو هم دیدی سلام ما را برسان و حرف دل ما را به آنها هم بگو، شرمنده که این روزها دلمان بدجوری گرفته است.

همیشه سبز و سرفراز باشی سردار عزیز.

نظرات 8 + ارسال نظر
الناز 1 مهر 1389 ساعت 02:35

گفتم : کجا؟ گفتا : به خون

گفتم: چرا؟ گفتا : جنون

گفتم :که کی؟ گفتا : کنون

گفتم : مرو خندید و رفت...

درود الناز خانوم
شرمنده بنا به دلایل حقوقی نمیتونم کامنت اولتون رو تائید کنم.
اما خب چون اینجا امکان ویرایش نظرات نیست
اما این قسمت از کامنتتون بسیار عالی بود
"....قطعا اگه شهیدا می دونستند که نتیجه رفتنشون این خواهد شد قدم از قدم بر نمی داشتند اونا رفتند تا دشمن خارجی رو بیرون کنند اما غافل بودند که دشمن تو همین یک قدمی ماست

به خاطر همه چیزهایی که گفتی ما هم دلتنگیم -ایران دلتنگه اما هنوز میشه به اجرای عدالت امیدوار بود

پس تو هم امیدوار باش

پایان شب سیه سپید است .... یا شاید هم سبز "

محمد 1 مهر 1389 ساعت 18:55

دوست عزیز !
چرا نیمه پر لیوان رو نگاه نمیکنید ؟
چرافقط از یک بعد به داستان نگاه میکنید ؟
چرا ؟
نکنه نیاز هست این فیلمها رو به 3dتبدیل کنیم .
کجای دنیا انقدر حال میکنی نه خداییش لطفا جنبه طنز رو در نظر بگیرید واقعا از بعضی رفتار ها خنده تان نمیگیرد خب دوستان بارها اعلام کردن هدف شاد کردن ملته و هدف وسیلهرا توجیه میکنه .

خب چی بگم

[ بدون نام ] 1 مهر 1389 ساعت 20:20

درود
راستی اهنگ داداشی شادمهر روشنیدی . درباره جنگه

درود
آره شندیم
ترانه سراش هم یغما گلروئی است

مسعود 1 مهر 1389 ساعت 20:22

سلام اکبر جان

احسنت به تو که حرف دل بیشتر ایرانیان را نگاشتی

درود مسعود جان
مرسی از لطف و محبتت عزیز

الناز 1 مهر 1389 ساعت 23:04

سلام

لطف کردی باز نوشتیش - زحمت شد

نه بابا این چه حرفیه
خب دیگه اینم یکی از ایرادات بلاگ اسکای است که نمیشه نظرات رو ادیت کرد

محسن 2 مهر 1389 ساعت 01:27

سلام اکبر. خوبی؟ بین کامنتها متوجه شدم این نوشتت با اقبال عموم هموطنا روبرو شده. تبریک میگم ولی با این حال هنوزم هیچی ....... افرین پسر خوب. می دونم که میدونی جای اون نقطه ها چیه

درود بر محسن عزیز که ناپیدا شده
خب دیگه
ببینم هیچی..... چی ...... بگم بگم بگم.............. ؟؟؟؟؟محسن مدارکش موجوده ها

کمال 2 مهر 1389 ساعت 13:04 http://baroonedeltangi.blogsky.com

سلام
به نظرم یکی از حسن های بلاگ اسکای همینه که نمیشه نظرارو ادیت کرد
وقتی لب رودخونه وایستادی و می خوای بپری
یا می رسی به اون ور جوب یا نمیرسی چیز بین اینها نیست
سانسور کلن خیلی چیز بدیه
در مورد این شهیدان گرانقدر حرفی نزنیم بهتره
اونا طبق زمان خودشون تصمیم درستی که می دونستن رو گرفتن و به نظرم حتی اگه می دونستن وضع کشور به اینجاها می کشه بازم این کارو می کردن
بالاخره بین بد و بدتر باید بد رو انتخاب کرد
صدام یه روانی بود و داستان ها و فیلم هاش گواه این حرف هستن
عدالت باید از پایین برقرار بشه
هر کس باید در درجه ی اول خودش رو اصلاح کنه تا جامعه اصلاح بشه
تو جامعه ای که هرفرد روزی کلاه 10 نفر رو بر می داره نباید انتظاری از عدالت اجتماعی باشه
این حرف من در حمایت از حکومت نیست همون طور که می دونید
و تنها از ماست که بر ماست

درود
ببین کمال با نظرت موافق نیستم چون قرار نبود به جای متجاوزگر خارجی در داخل کسی متجاوزگر باشه. در ثانی تجاوز تجاوزه چه صدام باشه چه نباشه
خب این جامعه چرا چهل سال قبل سر همدیگه کلاه نمیذاشت؟ چرا همین جامعه سی و دو سال پیش انقلاب کرد؟
همش هم از ماست بر ماست نیست.

الناز 2 مهر 1389 ساعت 23:21

راستی اکبر جان به نظرم این آقای کمال بیشتر از اینکه بخواد واسه مطلب تو کامنت بزاره -خواسته جواب کامنت منو بده نه؟

فکر کنم همین طور باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد