زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

جانش ایران بود «به یاد زنده یاد مصدق»

این نوشته را قرار بود برای سالگرد درگذشت زنده یاد دکتر مصدق بنویسم اما بنا به دلایلی موند تا حالا و امروز به مناسبت ساگرد کودتای شوم 28 مرداد اینجا میاورمش.



بدون اغراق می گویم که  در تاریخ معاصر ایران دکتر مصدق برایم بسیار محترم و عزیز بوده است و به عقاید این بزرگمرد میهنمان اعتقاد راسخ دارم و بر پایبندی بر مواضعم اصرار دارم. نوشتن از کودتای سخت برایم بسیار غمبار است. همیشه می گفتم اگر این کودتای لعنتی رقم نمی خورد چه ها که نمیشد و این سرزمین به کجاها می رسید.

من اگر بخواهم سران کاخ سفید را بازخواست کنم تنها دلیلش فقط می تواند این کودتای شوم باشد. نه آنگونه که این روزها گفته می شود که آمریکا ستیزی یک ارزش است در حالی که از خیل کسانی که شعار «مرگ بر آمریکا» بپرسی تنها دلیلشان استناد به گفته های سران جمهوری اسلامی است و اینکه آمریکا شیطان بزرگ است. آیا براستی در این کودتای شوم فقط یانگی ها دخالت داشتند؟ براستی چه کسی میتواند کتمانگر حضور انگلیس این روباه پیر در این جریان باشد؟ براستی این حزب توده فرزند نامشروع روسها چه خوش خدمتی ها برای اربابان روس خود نکردند و چگونه باعث سقوط دولت مردمی زنده یاد دکتر مصدق شدند را می شود فراموش کرد؟

آیا براستی می توان سهم خواهی احمقانه امثال کاشانی را نادیده گرفت؟ وقتی که کتابهای مختلف را ورق میکنم تا از زوایای تاریک این کودتا آگاه شوم به مظلومیت بیش از پیش جناب دکتر مصدق و یار وفادارش دکتر حسین فاطمی پی می برم.

براستی چگونه است که حضور دکتر مصدق باعث آگاه بخشی ملتهای منطقه شد و حتی جمال عبدالناصر این پان عرب ناسیونالیست از دکتر مصدق به عنوان الگوی خودش یاد میکند در حالی که این ابر مرد تاریخ ایران هیچگاه ادعای صدور نهضتش را نداشت.

براستی دکتر مصدق در کجای تاریخ ما قرار دارد؟ چرا این همه از اسم مصدق هراس دارند؟ شاید دلیلش این بیت دکتر شریعتی باشد که چه زیبا می گوید:« آن شاهباز عزّ و شرف از چه از سریر/ با های وهوی لاشخوران آمدی به زیر» آری دکتر مصدق شاهباز عزت و شرف ایرانی بود چیزی که بعد از او هیچگاه به آن دست نیافتیم یا آنچنان در دام مدرنیته مصنوعی پهلوی قرار گرفتیم یا چنان در اصول مکتبی جمهوری اسلامی غرق شدیم که همه گاه خود را فراموش کردیم. چه در زمانی که در دوران پهلوی دوم کاپیتالیسم باعث برتری اجنبی یانگی نام بر ایرانی شد و در این دوران معاصر که عرب فلسطینی و لبنانی در ایرانی ارجح پیدا کرده است.

دکتر مصدق تنها کسی بود که از تحجر دوری میکرد و اسلام را با تفسیری امروزی تر می خواست. نه اینکه بعد از کودتای 28 مرداد علمای زمانه از محمدرضا شاه به عنوان «خافظ بیضه اسلام » یاد کنند و کسی را که بر علیه شاه مملکت صحبت کند و اقدامی انجام دهد مهدورالدم حکمش دهند.

براستی مصدق کیست که حتی در این کشور یک کوچه به نامش نیست اما یار شفیقش دکتر حسین فاطمی نام یکی از میادین بزرگ تهران به نامش است؟ براستی مگر زنده یاد دکتر فاطمی یار غار دکتر مصدق نبود؟ پس چگونه که او اینقدر ارج و قرب دارد اما تا اسم دکتر مصدق را می آوری انگار به سران این مملکت فحش خواهر مادر می دهند. یادتان باشد که بنیانگذار این انقلاب در اوایل انقلاب با یاد کردن اینکه «ول کنید این استخوان پوسیده را» میزان نفرت خودشان را از این ابر مرد تاریخ ایران نشان دادند.

اما از همه اینها گذشته بهترین توصیف را می توان در مورد دکتر مصدق از زبان رهرو پاک اندیشش دکتر شریعتی  شنید:

 

مرد شیرگیر

در حیرتم ز چرخ که آن مرد شیرگیر

با دست روبهان دغل شد چرا اسیر

آن شاهباز عزّ و شرف از چه از سریر

با های وهوی لاشخوران آمدی به زیر

این آتشی که در دل این مُلک شعله زد

با نیروی جوان بُد و با فکر بکر پیر

با عزم همچو آهن آن مرد سال بود

با جویهای خون شهیدان سی تیر

با مشت رنجبر بُد و فریاد کارگر

با ناله های مردم زحمتکش و فقیر

با خشم ملتی که به چنگال دشمنان

بودند با زبونی یک قرن و نیم اسیر

با آن که خفته است به یک خانه از حلب

با آن که ساخته است یکی لانه از حصیر

با مردمی که آمده از زندگی به تنگ

با ملتی که گشته است از روزگار سیر

افسوس شیخ و نظامی و مست و دزد

چاقوکشان حرفه ای و مفتی اجیر ... 

 

دکتر علی شریعتی

 

بهرحال امیدوارم روزی برسد که در این سرزمین برای آزادمردانش ارزشی مضاعف قائل شویم و غیر ایرانی را هیچگاه به ایرانی ترجیح ندهیم. دکتر مصدق ایرانی است و جانش برای ایران در می رفت و هر کاری که کرده است برای ایرانی بوده است. امیدوارم روزی فرا برسد که به آرزوی دیرین این بزرگمرد جامه عمل بپوشانیم که آرزویش این بود که ایرانی با سری بلند در دنیا خودش را ایرانی بداند و به ایرانی بودنش افتخار کند و دنیا به ایرانی و ایران احترام بگذارد و بزرگش بدارد.

به امید چنین روزگار سبز و سرفرازی

نظرات 3 + ارسال نظر
ن.عبدی 28 مرداد 1389 ساعت 01:10 http://nedaiefarda.blogsky.com

سلام
راه آنهایی که برای ایران و پایداری و زنده مانی آن از جان و دل مایه گذاشتند هرگز از خاطر ایران و ایرانی محو نخواهد شد.
چه باشند و چه نباشند...

آره همیشه همین گونه بوده است

baran 28 مرداد 1389 ساعت 16:25

سلام.آهنگ قاصدک، احسان کارآموز رو شنیدى..
به نظرم صداش خیلى قشنگه.

نه متاسفانه نشنیدم و تو نت هم نتونستم پیداش کنم

با سلام دوست عزیز

دکتر محمد مصدق مرد بسیار بزرگی بود . تاریخ از او به نیکی یاد خواهد کرد .

ذکر کرده بودید که << چه در زمانی که در دوران پهلوی دوم کاپیتالیسم باعث برتری اجنبی یانگی نام بر ایرانی شد و در این دوران معاصر که عرب فلسطینی و لبنانی در ایرانی ارجح پیدا کرده است.>>

دوست عزیز برایت متاسفم که تفاوت برتری جویی یانگی و حس همدردی با مظلومیت یک ملت را یکسان فرض کرده اید.

درود
برادر عزیز این حس همدردی با مظلومیت یک ملت باعث مظلومیت ملت ایران شده است.
در ثانی این که چه حسی است که این ملت مظلوم از پذیرفتن خون ایرانی خودداری می کنند و میگویند خون ایرانی نجس است. این ملت مظلوم صدام حسین را که هزاران جوانان ایرانی را به کام مرگ کشاند به عنوان سردار شهید یاد می کنند. برادر عزیز چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام اندر حرام است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد