زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

بازم رسم زمونه

عجب رسمیه رسم زمونه

قصه برگ و باد خزونه

میرن آدما از اونا فقط

خاطره هاشون بجا می مونه


یه مادربزرگم این موقع رفت و اون عزیز دیگه ام هم امروز پر کشید. از غم نمیتونم چیزی بگم فقط خیلی دوسش داشتیم خدایش بیامرزد.

نظرات 11 + ارسال نظر
ندا 25 فروردین 1389 ساعت 10:20 http://nedaiefarda.blogfa.com

سلام. اکبر جان متاسفم نمی دونم کدوم عزیزت پر کشیده از برت اما واقعا متاسفم و می دونم از دست دادن عزیزان چقدر سخته چون در اوایل ۸۷ دو تا از عزیزترین بستگانمو از دست دادم.
برات از خدا صبر می خوام. تا می تونی گریه کن.

سلام اکبرجان
تسلیت
خدارحمتش کنه

فریاد بی صدا 25 فروردین 1389 ساعت 14:57 http://fateme31.blogfa.com

زبونم غاصره فقط خدا صبرتون بده روحشون شاد درود

کمال 25 فروردین 1389 ساعت 16:12 http://baroonedeltangi.blogsky.com

تسلیت عرض می کنم
منم هر دوتا مادربزرگامو از دست دادم
مارو هم تو غمت شریک بدون

[ بدون نام ] 25 فروردین 1389 ساعت 16:44

نازنین دوست ما به خاطر آور اون سروده مولوی را
:به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
گمان مبر که مرا درد این جهان باشد
جنازه ام چو ببینی مگو دریغ دریغ...
میدونم تحمل مرگ عزیزان برای جوان ترد و حساسی چون تو نمی تواند قابل تحمل باشد ولی این دنیا اگر مرگ و میر نداشت امروز جای من و تو باز نشده بود هر کس جای خود را به دیگری واگذار می کند ما نیز به آنها خواهیم پیوست راهی است که رفتنی است دور و زود داره سوخت وسوز نداره تا این شتر در خونه کی بخوابه
با من زمزمه کن
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ من از او جانی ستانم جاودان او زمن دلقی ستاند رنگ رنگ
نمی دانم با کدامین واژه ها میتوانم اشک از مژگانت بزدایم از من قبول فرما

الناز 25 فروردین 1389 ساعت 20:04


زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

همیشه گذشت زمان التیام بخشه هر چند میدونم که هیچ وقت نمیتونه جای خالی آدماروپر کنه اما تسکین میده...
همه رفتنیم اما کاش خوب بریم
خدا رحمتشون کنه
.
.
.
{گل}

فرهاد 26 فروردین 1389 ساعت 08:53

سلام
میدونم که خیلی خوب نیستی .خواستم که بهت تسلیت بگم.اینو یادت باشه که اونهایی که میرند از یک پل گذشتند و ما باید مراقب رد شدن خودمون باشیم و بدانیم که همه رفتنی هستند.رسم زمونه اگه این نبود دیگه اومدن لطفی نداشت این رفتنه که اومدن رو توجیه میکنه.رفتن خیلی مهمترهُ .ما باید بدونیم که چطوری بریم و به چی برسیم.خدا عاقبت مارا به خیر کنه.آمین
یا علی

اکبر یارمحمدی 26 فروردین 1389 ساعت 20:05

درود بر همه دوستان
از همه دوستانی که بهم تسلیت گفتند بسیار سپاسگزارم.
شرمنده که نتوانستم زودتر به خدمت دوستان برسم.

[ بدون نام ] 26 فروردین 1389 ساعت 21:47

خدایش بیامرزاد.....زندگی هنوز ادامه داره و هر عزیزی که الان از نزد ما میره جایی بهتر دور یا نزدیک منتظر ما می مونه...او هم به اندازه تو دلتنگ میشه...

الناز 27 فروردین 1389 ساعت 16:11

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم
کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم
که از خاک گلویم سوتکی سازد
گلویم سوتکی باشد
به دست کودکی شیطان و بازیگوش
و او یک روز پی در پی
دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد
بدین سان بشکند دائم
سکوت مرگبارم را!!!

(دکتر علی شریعتی مزینانی)

داود 28 فروردین 1389 ساعت 07:58

سلام اکبرجان
بهت تسلیت میگم امیدوارم خداوند صبر بده بهت
یاعلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد