اهورا
بوی نفرت، عطر خیانت
به تن این شهر کرده عادت
گم شدن ترانه های سبز
تو این کوچه های بی طاقت
زنجیر غم و بند غربت
بوسه زده به دست شاعر
کبوتر سفید حرم
جون سپرده تو دست زائر
آهای شماها که عاشقین
بگین خونه تون کدوم وره
بوی خوش مریم تو شبا
با چلچله ها همسفره
میخوام یه شب بیام خونه تون
تا که بهم بگین عشق کجاست
به کنار گلای مریم
بخونم که خدا همین جاست
میشه که یه شب خدا رو صدا کرد؟
یه دل آواز بخونیم و بخندیم
بی واهمه از صدای کلاغها
دل به دل ترانه ساز ببندیم؟
ای خدا چقدر غریبیم بخدا
به کی قسمت بدم آی خداجون
ما که غیر تو کسی رو نداریم
دیگه نذار دلامون بشه دلخون
به این شهر شب زده سری بزن
تو دل مردمش امیدُ بکار
نذار صبرمون جیره بندی بشه
رو لبامون غزل عشقُ بذار
الهی که مرداب غم خشک بشه
یه کاری کن که همه دریایی شیم
ستاره های شیشه ای بشکنن
همخاک این خاک اهورائی شیم
«اکبر یارمحمدی»
حس خاصی به این ترانه دارم تو دو وزن مختلف نوشتم قرار بود از هم جدا باشند اما نتونستم جداشون کنم. اولین ترانه ام در سال جدید بود. قرار بود برای یک آهنگی ترانه بنویسم اما هر کاری کردم نشد تا اینکه امروز سر کار وسط هیاهوی این و اون ترانه متولد شد اولش می خواستم عاشقانه بنویسم اما انگار نمیتونم عاشقانه بنویسم.
یه مطلب طنز واسه وبلاگ نوشتم اما فعلا حال گذاشتن تو این رو ندارم شاید سر فرصت گذاشتم.
باور کنید به اینترنت دسترسی ندارم والا به همه دوستان سر می زدم. امیدوارم هر چی زودتر این اینترنت هم برام مهیا بشه تا بیشتر اینجا و تو وبلاگهای دوستان باشم. وبلاگ دوستان رو رو فلش سیو کرده میخونم.
سلام اکبر جان
سال نوتون مبارک
شرمنده از این که خیلی وقته بهت سر نزدم
ترانه ت خوب بود
خوب تر از شعر های قدیمت
اما این که همش بشینیم و انتظار بکشیم یه فرجی بشه مشکلی رو حل نمی کنه
ما مازندرانی ها می گیم :«کجه خشه؟ اونجه که دل خشه»
یعنی کجا جای خوشیه؟ اونجا که دلت خوشه
و این دل خوش بودن همچین تأثیری هم نباید از بیرون بگیره
یا حق
سلام
کاش میشد ترانه هاتونو با آهنگاش شنید
سبز باشید