زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

چرا طنز؟!

از بس بهم گفتن غمگین می نویسی و رو اعصابمون خط میری تصمیم گرفتم که طنز بنویسم(با خودم میگم یعنی میشه من دوباره طنز بنویسم؟ وجدانم می گه آره تو میتونی تو موفق میشی).

خب از کجا شروع کنیم مامانم گفته در مورد قورمه سبزی و سبزه و سبزوار و سبزی خوردن نباید جایی حرفی بزنی از اونجایی هم که من بچه حرف گوش کنی هستم میگم چشم مامان جونم.

بابام هم نصیحتم میکنه میگه حق نداری بنویسی که برادرت متولد 63 است یا در مورد 13 بدر یا سبزه گره زدن چیزی بنویسی.

یکی از دوستانم هم گفته حق نداری در مورد .... و .....و.... و ..... چیزی بگی والا باعث میشه کارت رو از دست بدی.

تازه دختر خاله ام اس ام اس زده میگه یه روز یکی از همشهری های علیرضا افتخاری (آخه خودم تو فیس بوک یه گروهی درست کردم به نام «گفتن جوک قومیتی موقوف» خب بده من از این جوکها تعریف کنم) در قسمت تحتانی بدنش که برای تزریق آمپول عضلانی مناسب است یک میخی فرو می رود پیش یه پزشکی می رود و آقای دکتر هم بهشون میگن اگه 6300 تومن بدی می تونم برات درش بیارم. خب این همشهری آقای علیرضا افتخاری در جوابش برمیگرده میگه: خب آ دکتر 1300 تومن بهت میدم آ یه خورده خمش کن تا بیشتر تو نره. (خب این چه ربطی داشت؟) همین جوری نوشتم تا بگم بلدم جوک از این و اون کش برم.

اما بریم سر طنز فاخرمان که قرار است به کسی توهین ننمائیم و فقط نیشتر بزنیم.

نمیدونم چرا باید طنزی بنویسیم که نمیشه حرف زد.

در مورد سیاست اصلا حرفش رو نزن که بوی قورمه سبزی و کو کو سبزی های خوشمزه مامان جونم بلند میشه و بیا و ببین که چه خوردن داره.

قدیما پسرا می رفتن دانشگاه یا سربازی که زود زن بگیرن اما تو این دوره زمونه زن میگیرن تا زود دانشگاه برن و راحت سربازی بکنن. عجب دوره زمونه ای شده. اینا رو گفتم که مجردی رو در هر صورت عشقه.

آهان بالاخره پیدا کردم سوژه مورد نظر رو، در مورد مجردی حرف می زنیم:

مزایای مجردی

1. ..... (سانسور شد غیر قابل گفتنه)

2. تا دلت بخاد ........ (اِ این چه حرفیه که میزنی)

3. ..... ( اصلا به کسی که ربطی داره که تو مجردی چیکار میکنیم)

4. اووووف تا دلت بخاد میتونی ....... ( اوا خدا مرگم بده این چه حرفیه عزیزم)

5. ..... (وای نگو که داغ دلم رو تازه کردی کجایی جوانی که قدرت رو ندونستیم)

6. وای یه شیشه ...... با یه کیس هلو برو تو گلو باهم تو یه شب فقط بشینی PC3  بازی کنی آی چه حالی میده (آخه یکی نیست بگه بلد نیستی بنویسی مجبوری منکراتی بنویسی)

7.

8.

9.

10.

11.

12.

13. بقیه مزایا رو باید تجربه کرد گفتنی نیستند.

دیدین مجردی 13 تا مزیت داره اما معایب مجردی دقیقا 2+61 تا است که اصولا گفتن فساد و فسج و فجور از گناهان است و نباید این کارها رو رواج داد  آقا جان تو برو زنت رو بگیر چرا دنبال بهونه میگردی. (من به ریش باجناقم که میخوام سر به تنش نباشه خندیدم اگه بخوام به فکر ازدواج باشم)

اه بابا اینم شد سوژه فرتی تموم شد.

خب از چی بنویسیم

سر به سر دخترا بذارم؟ (بچه خوبیت نداره بشین سرجات تو کی میخوای آدم بشی)

اما در اینجا بهتر است این مطلب را با تعریف کردن یک جوک بالای هیجده سال که برای افراد زیر هیجده سال قابل درک باشد به اتمام می رسانیم:

خب یه روز یه نفری میخواست به یه شهری بره که ....

اه ول کنید بابا هر کی میخواد جوک بالای هیجده سال بخونه تو گوگل سرچ کنه خوباش گیرش میاد مثلا

یه روز یه زنه میخواست حال شوهرش رو بگیره (البته اصلا نمیگم تو کدوم شهر بودن) هیچی دیگه حالش رو میگیره و بهش شام نمیده. 

نظرات 14 + ارسال نظر
فرناز 3 بهمن 1388 ساعت 22:36

فکر کنم برای اولین بار یکی رو دیدم که خوب نوشته است و چقدر جالب برای طنز نوشتن دلیل آوردی.
بنویس خوب می نویسی مطمئنا در آینده ازت بیشتر خواهیم شنید.
مطالب دیگر وبلاگت رو دیدم خیلی قلمت خوبه. هم خوب عاشقانه می نویسی و هم خوب از دلتنگی گفتی.
دست به طنزت به نظرم واقعا عالیه و نوشته ات خوبه.
سعی کن بیشتر بنویسی.

مرسی از لطفتون
منتظر عکس العمل بقیه هستم اگه این طوری باشه اینگونه ادامه میدم.
میخوام بدونم بقیه چه نظری دارند.

ندا 3 بهمن 1388 ساعت 22:41 http://nedaiefarda.blogfa.com

فکر نمی کردم تو هم بلدی یه چیز خنده دار بنویسی!! ولی در کل باهات موافقم چون اگه متاهل باشی همسرتون حتماً خواهند پرسید این همه تو اینترنتی چیکار داری می کنی! این هم از مزایای مجردی که عالمی داره!!!

اتفاقا طنز رو خوب بلدم اما تنبلیم باعث شده تا کم در مورد طنز بنویسم.
این یه تیکه هم واسه آزمایش بود شاید بعدا بهتر بشه.
مطمئنا وقتی طنز می نویسم میخوام حرفی باشه شاید با نوشته های من کسی قاه قاه نخنده اما میخوام اون نیشم رو بزنم.
اول از همه هم از خودمون شروع میکنم و به طنز رفتارهای زشتمون می پردازم.

[ بدون نام ] 3 بهمن 1388 ساعت 22:55

بدون سانسور بنویس که مردم چیزی حالیشون شه پسرم.....

راستی خالم گفته طوری بنویسم که فقط چیزی حالیشون نشه آخه چیزه یعنی چیزه دیگه که آدم چیزی حالیش بشه. خب یادت نره.

[ بدون نام ] 3 بهمن 1388 ساعت 23:01

البته من همینجوریشم مالیم شد

آخی
پس خوبه

کمال 3 بهمن 1388 ساعت 23:25 http://baroonedeltangi.blogsky.com

آخ که اگر من می دونستم اون 13 تا چی بود

برادر جان برو تجربه کن حتما میفهمی
تازه اینجا خانوما هم میان نمیشه که هر حرفی رو زد.

حسن 3 بهمن 1388 ساعت 23:41

اسم این اراجیف رو گذاشتی طنز؟
بی خیال داداش
خیلی مونده تا بزرگ بشی.
راستی از اون میر کوپنتون چه خبر؟
شنیدم در رفته. راس میگن؟
آخه تخم سگ فکر کردی کی هستی که این اراجیف رو سر هم کردی.
22 بهمن دهن همه تون رو آسفالت میکنیم.
خامنه ای کوثر است
دشمنش ابتر است
اینو گفتم تا یادت نره.

شما درست میگین !!!

علی 4 بهمن 1388 ساعت 01:47

به بابا اینجا چه خبره؟
جناب حسن من در این نوشته اراجیفی ندیدم که شما ازش یاد میکنید.
اتفاقا به نظرم یه طنز خوب و عالی بود که تو این زمانه که همه بهم توهین می کنند این نوشته را من متین و زیبا دیدم که با طنزی زیبا هم لبخند به لبات میاره و هم به فکرت وادارت میکند.
جناب یارمحمدی امیدوارم با این قلم خوبت بازم ادامه بدی.

سلام
خبر خاصی نیست برادر علی.
فقط بنده بعد از مدتها هوس کردم یه نیشی بزنم که اسمش طنز شد.
از لطف شما هم بسیار سپاسگزارم.
امیدوارم که بتونم محبت دوستان رو پاسخ بدم.
سبز و سرفراز باشید.

ناصر 4 بهمن 1388 ساعت 10:30 http://shahireshab.blogsky.com

با سلام
این ۴مین دفعه هست که سعی میکنم کامن بزارم
هی پسر
تو خودت طنزی
رفتارت حرکاتت و .....
هر کی تو این موارد مشکلی داشت به من خبر بده تا حرف دل اکبر رو بگم.....
راستی
عکسهای ابتدای سال ۸۶ که از تو دارم قراره تو نمایشگاه طنز به نمایش بزارم
باور کن فوق العاده هستش.....!!!!

سلام
ناصر خودت میدونی که تو ضایع کردن یه ملت پشت سرم نماز میخونن
آقا قبوله منتشر کن
منم پشت صحنه تورو افشا میکنم در حد جام جهانی.
حال کردی؟

بهشت بانو 4 بهمن 1388 ساعت 10:41

بنویس

حتما ادامه خواهم داد

سعید 4 بهمن 1388 ساعت 10:42 http://www.naniha.blogfa.com

سلام خوبی؟؟؟؟؟؟
خیلی دلم برای شما تنگ شده.
راستی اگه دعوت کنید چراکه نمی آیم.

سلام سعید جان
مرسی
اگه بتونیم برو بچ رو جمع کنیم حتما تو باید باشی.

من 4 بهمن 1388 ساعت 14:34

با ناصر موافقم!خودت طنزی

خسته نباشی

مهرداد جمال الدینی 4 بهمن 1388 ساعت 16:16

سلام اکبرجان وداود جان
کلا بیخیال وبلاگ شدم چون نه استعدادش رو دارم نه سلیقه نه حوصله الان هم درگیر کار و ثبت نام دانشگاه هستم .برای وبلاگ نویسی باید وقت و کار کرد
راستی اکبر دیشب voa اردلان سرفراز رو اورده بود خیلی برنامه جالب و خوبی بود نمیدونم تونستی ببینی یا نه
طنزت هم جالب بود
موفق باشی.
راستی داود جان اگه این کامنت رو میخونه من سیم کارت گوشیم سوخت شمارت رو ندارم .به موبایلم شکارت رو مسیج کن.اکبر هم که شمارشو به احدی نمیده از بس که کلاسش در حد تیم ملیه!!
موفق باشی.

سلام مهرداد جان
امیدوارم که دوباره وبلاگ نویس بشی
در مورد شماره تلفنم هم فعلا نمیشه حرف زد.
متاسفانه اون برنامه رو ندیدم سعی میکنم ضبط شده اش رو پیدا کنم.
موفق و پاینده باشی.

داود 4 بهمن 1388 ساعت 22:30

سلام به همه
طنز قشنگی بود بماند که بعضیا تخم نفاق می کارند توی کامنت ها
موفق و موید باشی
راستی منتظر دانلودها هستم ها اکبر جان
یاحق

سلام داود جان
چشم دانلودها رو هم سعی میکنم به زودی تو وبلاگ بذارم.

مهرداد جمال الدینی 5 بهمن 1388 ساعت 17:51

سلام اکبرجان
ترانه انتظار علی لهراسبی رسید؟
اون 5تا موزیک ودئوی بک استریت بویز رو هم برات میفرستم فقط باید حجمشون رو کم کنم
نمیتونی دانلود وصل و هجران وخورشید خونه و یا علی و ابادی عشق رو قبل از قصه نگفته بزاری؟
از اقای زمان خبری نداری
مصاحبه ای کنسرتی عکس جدیدی وبلاگ و...
موفق باشی.

سلام مهرداد جان
متاسفانه آهنگ گلچین مهندس هنوز به دستم نرسیده و احتمالا قصه نگفته رو زودتر برای دانلود میذارم.
انتظار لهراسبی هم دستم نرسیده است.
نه از مهندس خبر خاصی ندارم و فعلا هم خبر خاصی از ایشون نیست.
موفق باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد