زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زندگی یعنی ...


در هم نگریستنند اما سرشار از مهربانی.
چشمهاشان هر کدام پیاله ای از شراب سرخ
که در کام تشنه ی چشمان هم میریختند
و کم کم بر هردو لب
لبخندی آهسته باز میشد
لبریز از محبت
سیراب از دوست داشتن
نه عشق
دوست داشتن
لحظاتی این چنین
خوب و شیرین و نرم و خاموش گذشت.

دکتر علی شریعتی


خب دیدن این عکس و این شعر هیچ ربطی به هم ندارد. درست است ربطی ندارد. اما چرا ما در زندگی باید طوری باشیم که باید همه چیزمان به هر چیز دیگرمان ربط داشته باشد. از ورزش و سیاست گرفته تا دین و علایق شخصیمان.

امروز فرصتی دست داد تا به دل طبیعت بروم با اینکه کاری طوری است که تو طبیعت هستم اما این بار از منظری دیگر به این آبشار بلند نگریستم و لب پرتگاه نشستم بر روی چمنهای تر دراز کشیدم و به ریش صاحب کاپشن تازه از خشکشویی در آمده ام خندیدم که گلی شد. چرا باید از لذتهای زندگی دل بکنیم مبادا متهم شویم که طرف دیوانه و خل است. چه ایرادی داره یه پسر بیست هفت و هشت ساله مثل بچه ها سرسربازی کنه؟

تنها این نیست همیشه این گونه است. امروز جمعه بود و واقعا همه چیز رو تعطیل کرده بودم از درس و اینترنت و حتی اس ام اس را. رفتیم به دامان طبیعت و به بارون خوردیم و اومدیم تا می تونستیم خوردیم بعدش هم نشستم بازی استقلال با تراختور رو دیدم و برای اولین بار هر تیمی که گل میزد جیغ میزدم و خوشحال بودم.

زندگی همین است. تازه این شعر دکتر رو امروز جور دیگری دیدم این بار زندگی بهم لبخند زد و شادی کردم.

آروم آروم میخوام نوشتن رو شروع کنم کاری که چند سالی است تعطیلش کردم نمیدونم از کجا؟ اما بیشتر شاید مثل داستان کوتاه و داستانک بنویسم اینجا هم منتشر خواهم کرد. ترانه رو هم دوباره جدی میگیرم منتظرم تا به زودی پیانو و گیتار زدن رو هم دوباره شروع کنم.

در کنار اینها برنامه های دیگه ای دارم که آروم آروم پیش می برم.

راستی این پلیور سبز چقدر بهم میاد.

نظرات 9 + ارسال نظر

سلام اکبر جان . دوست داشتم تراکتور ببره اما نشد.همیشه زندگی به میل آدما نیست . پلیور سبز هم خیلی بهت میاد ... پلیور منم سبزه ... و پلیور خیلی ها ... خیلی خوشحال شدم که می خواهید که بنویسد اما در مورد انتشارشون تو وبلاگتون به نظر من اگه کمی صبر کنین تا به صورت کتاب بیرون بدید خیلی بهتره آخه خودتون که بهتر می دونین که حق کپی رایت و ... البته خیلی خوشحال میشم اگه کار هاتو ببینم . راستی به گمانم صدای خوبی داشته باشی . چون اهنگ سازها صدای خوبی دارن . راستی اون شعر پرواز رو که از نظر وزن آزاد هم هست رو میشه به خوند با آواز..؟

سلام محسن جان
در مورد کتاب دارم فکر میکنم اما تا سوژه خوبی نداشته باشم نمیتونم منتشرش کنم.
در ضمن خوبی وبلاگ اینه که فقط خودم سانسورش میکنم در مورد کپی رایت هم ما شا الله کتاب هم باشه نمیشه هیچ کاری کرد.
در مورد صدام هم دوستان دیگه ام میگن جدی بگیر اما بی خیال رفیق.
در مورد شعرت میشه مضمونش رو حفظ کرد و با کمی ویرایش در قالب ترانه ازش استفاده کرد. البته ممکنه کمی تغییر در واژه ها باعث بشه حسش از بین بره اما اینجوری نمیشه روش آهنگسازی کرد.
همیشه سبز و سرفراز باشی.

یاس 26 دی 1388 ساعت 20:27 http://www.shabnam.blogfa.com/

سلام...
به این میگن تولدی دوباره ... هر فصلی از فصلهای زندگی انسان با قبل فرق می کنه تازه گذشته هم یه فصلی بود که گذشت ... فصل جدید زندگی می تونه تحول تازه باشه... خوشحالم که تحول جدید درونی پیدا کردید و می خواهید از نو شروع کنید...
تصویر آبشار هم زیبا بود...
برای مدتی کمرنگ تر میشم .... حضور کمرنگم رو به حساب بی معرفتی نذارید.....

امیدوارم ایام به کام تون باشه و دلتان همیشه شاد...

در پناه حق....

سلام
امیدوارم که بازم دوباره شما رو بیشتر در نت ببینیم.
همیشه سبز و سرفراز باشید.

سلام اکبرجان
من از طریق گوگل وارد وب سایت اقای زمان شدم بعضی لینکای وب سایت کار میکنه مثله گالری که عکسهای سفر حج و جزیره کیش در اون قرار داره یا البومها وبیوگرافی
موفق باشی.

سلام مهرداد جان
اون چیزی که تو واردش شدی cash صفحات سایت است که یه بار رو سایت بار شده است.
البته ایمدوارم که مهندس سایتشون رو آپ کنند ولی بنا به دلایلی فعلا مقدور نیست که آپ بشه.
همیشه موفق و پایدار باشی.

محسن 27 دی 1388 ساعت 18:05 http://mohsendinarvand.blogfa.com

سلام اکبر جان.
به جه دلایلی استاد سایتشون رو آپ نمی کنن؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام محسن جان
به همان دلایلی که نمیشه گفتش.
نمیتونم بیشتر از این بگم.
امیدوارم بزودی این مشکلات رفع بشه تا ایشون هم سایتشون آپ بشه تا صداشون بهتر به گوش دوستدارانش برسه.

ندا 28 دی 1388 ساعت 14:26 http://nedaiefarda.blogfa.com

من باز هم به قول شما اسباب کشی کردم
اینجا به مرور همه مطالبی رو که در طی 3 سال نوشتم قرار می دم به من سر بزنید خوشحال خواهم شد
راستی من هم با هر 4 گل شادی کردم دلم برای صمد می سوخت که گرفتار توطئه شده اما بیشتر طرفدار تراختور بودم

سلام
خوشحال شدم که دیدم مستقر شدین.
حتما بهتون سر می زنم.

فرهاد 28 دی 1388 ساعت 16:39

بیست و هفت-هشت ساله و درس؟؟؟؟؟ حتماً دکترا دیگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نه بابا. منظورم بیشتر زبان بود والا بی خیال کنکورم. اونم اگه حالش باشه چند سال بعد بهش می رسم.

یه نفر 28 دی 1388 ساعت 19:22

می گم ها این دره از کت شما خوشگلتره اینجا کجاست بریم فیض ببریم

می گم این کت نبود و پلیور بود اگه هم میخواستم بگم کجاست حتما تو متنش می گفتم تا برین فیضش رو ببرین.

یه نفر 29 دی 1388 ساعت 10:34

اینجا شبیه دره ایه که کنار کوه سیر (که کلیسا هم داره) دیدم فکر می کنم اونجا باشه چون من هم دقیقاً تو همونجا عکس گرفتم
می گم هااااااااا این مهم نیست که پلیوره یا کت مهم اینه که سبزه

شما درست میگین!!!

ایمان 8 بهمن 1388 ساعت 21:30 http://kheradmand.mihanblog.com

کاملا موافقم که ما بعضی وقتها عجیب دچار روزمرگی میشیم و اون قدر در پیچیدگیهای زندگی غرق میشیم که یادمون میره خودمون چقدر ژیچیده ایم. بعضی وقتها فکر میکنم بعضی کارها رو بخاطر ترس از مذمت شدن از دیگران انجام نمی دیم و به قولی خودمون نیستیم و این هم برمیگرده به بافت جامعه ای که توش بزرگ شدیم که همش سعی کردیم نقاب به چهره بزنیم. هرچند پاسخ این نوشته یه ذره اون ور تر هست ولی باید بهت بگم که کار خیلی قشنگی کردی که زدی به دامن دشت و کوه . طبیعت ارومیه تو هیچ جای ایران تکرار نمیشه. نه اینکه بگم زیباترینه بلکه منحصر به خودشه. پلیور سبزت هم قشنگه ولی اگر میخوای به اون سبز بزنی باید بگم که رنگ روشن ترش رو باید بپوشی. از پلیور قشنگتر اون دره مملو از سبز است.

ایمان جان مرسی از لطف همیشگیت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد