زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

شبهای گلوبندک «رسول نجفیان»



شبهای گلوبندک چه ناتمومه

همه کنار هم تو قهوه خونه
یه استکان چایی از دست صادق
خستگی کارو از تن می رونه
گپ زدنای تلخ با کل محمد
از بی وفایی دوره زمونه
آه غم مشتی تو دود سیگار
از اون ته های دل به آسمونه
شهرا می شه آباد با دستای ما
چه جاده ها می سازیم چه قدرا خونه
نصیب مون اما از این همه هیچ
نه خونه ای داریم و نه آشیونه
غریب و تو غربت دور از ولایت
شعریه که صادق همش می خونه
واسه زن و فرزند دلا شده تنگ
از دوری شون پنهون اشکها روونه
به زیر لب پرسید یکی با حسرت
از ماها چی بعدها می خواد بمونه
جواب دادش یاور کی گفته دنیا
به کام ما این جور تلخ باید بمونه
این شبای سرد چله بزرگه
با همه یلداییش باز بی دوومه
شبهای گلوبندک چه ناتمومه
همه کنار هم تو قهوه خونه
یه استکان چایی از دست صادق

خستگی کار رو از تن می رونه


رسول نجفیان



نمیدونم زیر آسمون شهر یادتون است یا نه؟خشایار مستوفی که یادتون است؟ زیر لبش همیشه این ترانه رو زمزمه می کرد. الان چند وقتیه که این ترانه رو زیر لب زمزمه میکنم به نظرم یکی از آهنگهایی است که خیلی مظلوم واقع شده است و بیشتر از اینها می توانست مورد توجه قرار بگیره ترانه ها و آهنگهای رسول نجفیان ساده و بی غل و غش هستند و اینا رو خیلی دوس دارم. این ترانه کلی حرف داره امید و انرژی توش موج میزنه.

برای دانلود این ترانه به این صفحه برید (+)

هر از چند گاهی با بعضی از آهنگهای نایاب اینجا میام البته این سایتی که ازش برای آپلود استفاده میکنم امکان پخش در وبلاگ رو هم میده به شرطی که رو سیستمتون فلش پلیر نصب شده باشه.


نظرات 2 + ارسال نظر
داود 19 دی 1388 ساعت 08:28

سلام
وقتت بخیر اکبرجان
آره منم این البومو دوست دارم خیلی ساده و بی غل و غشه! و قتی گوش میدم یاد کار مشترک خسروشکیبایی و مهرداد کاظمی می افتم.
یا علی

سلام اکبر جان
آسمان شهر یادم هست و کم پیش اومده مثل اون ساخته بشه. در مورد قیصر هم من که خیلی دوسشون دارم و البته من هم گاها به قیصر تفال می زنم .... در در مورد وبلاگ هواداران با نظر شما موافقم به هر حال ما کاری با وب سایت استاد نداریم و رسالت ما در این وبلاگ چیز دیگریست غیر از آن چیزی که استاد در ساتشون دارن . هینجا هم به اقا مهرداد سلام می کنم و بهشون می گم که در مورد راه اندازی وبلاگ من نظر مساعد و مافق استاد زمان رو گرفتم و خد استاد در این مورد موافق بودن . در مورد ارتباط دائم با استاد هم بگم که اقا مهرداد نگران اون موضوع نباشن من ترم آینده وقت آزادم بیشتره ویشتر می تونم با استاد ارتباط داشته باشم و فکر میکنم که بتونیم ارتباطی که بتونیم باهاش وبلاگ رو اداره کنیم با ایشون برقرار کنیم و مشکلی به اون لحاظ نیست . آقا مهرداد اگه هستی بسم الله...منتظرم

سلام محسن جان
امیدوارم که اوضاع خوب پیش بره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد