بعد از انتشار آلبوم قرار عاشقی آقای زمان خیلی از دوستان ازم خواستند که نقدی بر این کار بنویسم اما دو سه بار که با خود مهندس صحبت کردم و نظرات خودم رو گفتم و آ[رش به این نتیجه رسیدم که نقد هر آلبومی بیشتر مبتنی بر نظرات شخصی هر فرد است و علایقش به آن اثر هنری. در مورد حسین زمان هم من به دلیل علاقه وافر شخصیم نمیتوانم بر اساس منطق تحلیلی خوبی انجام دهم در ثانی به دلیل اینکه از بعضی از افرادی که در این آلبوم با مهندس زمان کار کردند خوشم نمیاد و رفتارشون رو نمی پسندم می ترسم در ورطه حب و بغض بیفتم و به همین خاطر چیزی ننوشتم اما نظرات خودم را در صحبتهایم با خود مهندس در میان گذاشتم. اما دوست خوب و نازنینم مسعود قربانی عزیز نوشته نقد گونه بر این آلبوم نگارشته است که به تلافی ننوشتن من اینجا میارمش.
نیمنگاهی به قرار عاشقی حسین زمان
مهندسحسینزمان از معدود هنرمندانی است در این ملک، که میداند برایچه و کجا از ابزاری که خداوند به ودیعه به او داده است استفاده نماید. آنگونه که استاد مسلم آوازمان (محمد رضا شجریان) بعد از آنکه هجوم بر بیدفاعان دیارش را دید نتوانست آرام بنشیند؛ و «زبان آتش» را خواند. حسینزمان نیز از همان آغاز فعالت هنریش، آنگونه که بارها گفته و نوشته است، هنر را نه برای هنر، که برای آرمانهای والای انسانی و الهی میخواسته و همواره در مسیر فعالیتهایش سعی به انتخاب چنین راهی نموده است. «زمان» دردکشیده است، و میفهمد آنچه را بر مردمان ملکش میرفته و میرود را باید چگونه با زبان هنر فریاد کشد. و همانگونه که «مرحومقیصرامینپور» به هنرمندان توصیه میکرد، هیچگاه به قصد هنرفروشی پا به این عرصه نگذاشت:
« این حنجره این باغ صدا را نفروشید
این پنجره این خاطرهها را نفروشید... » قیصرامینپور – دستور زبان عشق
همین نوع دید به هنر بود که باعث شد، با «زمان» زمانه نسازد و هر روز عرصه براو تنگ و تنگتر شود. تا ایناواخر که کار به بند کشدنش نیز کشید! اما میدانیم که ممکن است؛ امروز بر هنر و هنرمندان بستیزند و با هر حربهیی که بهدستشان میرسد بخواهند که منزویشان نمایند! ولی آنچه به ما تاریخ و روزگار آموخته است؛ رفتن و پوسیدن و خریدن لعن است برای حاکمان، و ماندگاری است برای هنر و هنرمند. کاش میفهمیدند این را!
در این اوضاع، آلبومی بهنام «قرارعاشقی» که کاری بود برای چهارسال پیش، باصدای حسینزمان به بازار عرضه شد. هرچند فضای حاکم بر این اثر «محوریت عشق» را به یدک میکشد، اما صدای محزون و غمگین مهندس، ناخودآگاه حس «دلگیری» و «نارضیاتی» او از اوضاع، را در شنونده القا میکند. این مجموعه دارای هشت اثر است که با تیمی حرفهیی و آگاه که پیشینهیی روشن در عرصهی موسیقی پاپ دارند ساخته شده است. یغماگلرویی، عبدالجبارکاکایی، افشینیدالهی و مرحوم رهیمعیری ترانهسرایان آن و محمدرضاچراغعلی، میثممروستی، امیرقدیانی، بهروزصفاریان، تورجشعبانخانی، بهرام دهقانیار، تیم پرقدرت آهنگ و تنظیم آن را به عهده داشتهاند.
قطعهی «یکی لیلی؛ یکی مجنون» از یغما، با آهنگ و تنظیم دکترچراغعلی؛ در قالبی نو «تکنو» از حسینزمان ارایه شده است. رویهیی که در کارهای گذشتهی زمان کمتر شنیده بودیم. شاید این کار میتوانست بهتر از این ارایه شود. هدف گیری ترانه که گویا آشفتگی وادی عشق را نشانه رفته است در این قالب قابل دفاع است ولی حرکت آهنگ، به خصوص در ابتدا و پس از پایان یافتن ریتم تند و آغاز خوانش، چندان جذابیتی در شنونده برای پیگیری آن ایجاد نمیکند. به نظر میرسید اگر شروع آن در قالبی،که همان قدرت ترجیع بند ترانه: "یکی لیلی یکی مجنون، یکی خوشحال یکی داغون ..." را میداشت، میتوانست ضعف مورد اشاره را برطرف سازد. ضمن آنکه باتوجه به حزن ذاتی در صدای زمان، لازم است در استفاده از این نوع کارها دقت بیشتری نمود. به هر روی این قطعه از معدود قطعات این آلبوم است که نسبت به کلیت حاکم بر آن دارای تفاوتهای اساسی است که میتوان تجربهیی نو برای حسینزمان به حساب آورد.
آنچه به عنوان «کلیت حاکم بر آلبوم» نام برده شد، «آرامش» و «آزار ندیدن» شنونده است؛ که در هنگام شنیدن این اثر در او القا میشود. البته که این میتواند موافق یا مخالفانی با خود همراه داشته باشد. افتادن در وادی تکرار یکی از آسیبهای چنین قالبی است و از سوی دیگر نرفتن در ورطهی ابتذال شاید قوتش باشد. به هر روی اگر چنین اصلی را برای این آلبوم در نظر بگیریم به نظرم، قلهی آن را در دو قطعهی «لالایی» و «وقتی تنها تو را دارم» میتوان یافت.
قطعهی «لالایی» با ترانهی عبدالجبار و ملودی و تنظیم امیرقدیانی، شروع و پایانی عالی دارد. کلام و ملودی کاملن به هم میآیند و عدمتجانسی در آن دیده نمیشود. محوریت گیتار و استفاده بهجا از سازهای الکترونیکی از نکتههای قابل توجهی این قطعه است. ضمنن حرکت آهنگ کاملن حساب شده و در یک روند منطقی اوج مییابدو سپس فرو مینشیند. این روند به هنگام شنیدن این دوگوشه از ترانه: «1- نمیشه باغ بیشبنم بخوابه ...» و «2- تو بیداری و شب از غصه بیدار...» کاملن محسوس است؛ به طوری که با آنکه این دو در یک روند صعودی قرار دارند ولی خواننده با ظرافت، گویی از پیش هریک را در طبقهیی خاص گذاشته است، به خوانش آنها میپردازد. تنها آسیبی که ممکن است بر این نوع قطعات وارد شود طولانی شدن آنهاست که شاید بر این قطعه نیز محتمل باشد که البته، اگر این را ضعف بنامیم، در قطعهی «وقتی تنها تو را دارم» کاملن مرتفع گردیده است. نکتهی دیگری که در خصوص این آهنگ میتوان اضافه نمود: ابتکاری بود که بعضی از شنوندگان ـ هرچند از لحاظ فاصلهی زمانی قرابتی با مسایل دهشتناک امروز میهنمان نداشت ـ ولی «لالایی» را به مادران داغدیدهی وقایع اخیر تقدیم نمودند؛ که به نظر میرسد انتخاب بهجا و با مسمایی نیز بوده است.
آتش حسرت از مرحوم رهیمعیری و آهنگ و تنظیم دکترچراغعلی، شروع غافلگیر کنندهیی دارد و آنگاه که چاشنی تار را نیز به خود میبیند زیبایی آن دو چندان میشود. در ضمن به نظرم گذاشتن ترانهی رهی در چنین فضای آهنگینی شجاعتی میطلبیده همراه با ترس! که به نظر میرسد تاحدودی زمان از پس اجرای آن برآمده باشد و مجموعن این قطعه با محوریت آکاردیون و تار فضایی لطیف و نویی را در شنونده ایجاد نموده است و جزو قطعات بسیار خوب این مجموعه است.
اما «وقتی تنها تو را دارم» یکی از موفقترین کارهای این آلبوم است که در آن ترانهی زیبای کاکایی، ملودی و تنظیم خوب صفاریان و صدای مخملین زمان، دست در دست هم میدهند تا کاری با محوریت وطن که به نظر یکی از متفاوتترین کارهای ارایه شده در این چند سالهی اخیر باشد را عرضه کنند. این قطعه با نوای زیبای ویلون آغاز میشود که به درستی صدای آوازین خواننده به آن اضافه میشود: «وقتی تنها تو را دارم/تو را تنها نمیگذارم...» سپس همراه با کوبش بهجا، ترانه ادامه مییابد: «... اسم تو ترانهی ما- زیر گنبد کبوده/قصهی کودکیامون- یکیبودیکی نبوده...» حرکت این قطعه: شروع، اوج و فرود به درستی پیاده شده است. به نظرم این ترانه یکی از زیباترین ترانههای این مجموعه است؛ از آن نوع کارهای عبدالجبار که گویی تنها و تنها به صدای حسین زمان میآید و این ویژگی به درستی از سوی بهروزصفاریان درک شده و چنین کار زیبایی را عرضه گشته است. آنگونه که قبلا نیز متذکر شدم و اینجا نیز تاکید میکنم فراز و فرود عالی این قطعه است که برای مثال میتوان به آن قسمت از ترانه اشاره کرد که زمان به زیبایی از نخلهای جوان وطن میگوید: «اسم تو نفس کشیدن زیر خاک خیس خونه/ گریه کردم گریه کردم واسه نخلای جونت ...» به هر حال این کار موفقیت در همراهی زمان و صفاریان را نیز گویاست که امید داریم ادامه یابد.
قرارعاشقی که نام آلبوم نیز از آن گرفته شده است، ترانهیی از دکتریدالهی دارد و آهنگ و تنظیم آن رامیثم مروستی به عهده گرفته است. ملودی این اثر زیباست ولی در جاهایی حس تکرار و دِمده شدن این ملودیها در شنونده ایجاد میشود، و آدمی را یاد کارهای احسان خواجهنوری میاندازد. شروع عالی است و اضافه شدن سازها بهجاست. همچنین به نظرم طولانی شدن آهنگ در ابتدا و دیر اضافه شدن صدای خواننده خود یک حسن برای این اثر است. شاید بتوان این قطعه را به سه قسمت تقسیم نمود:
اول شروعی عالی که قبلن درموردش گفتیم. دوم اوج گرفتن آن است که اینگونه شروع میشود: «آخه بی عشق دنیا سوت و کوره...» به نظرم اوج تا آنجایی خوب است که به این بیت میرسد: «درسته عشق و چشم انتظاری/ولی بی عشق بازم بیقراری ...» که میشد اینجای ترانه را با مکثی خواننده ارایه میداد نه اینکه بعد از دوبار تکرار: «دلت دنبال یک سنگ صبوره» پی میگرفت. فکر میکنم اینجای کار به روند مطلوب اثر لطمه وارد کرده است؛ مخصوصن که چنین ضعفی بعد از خوانش بیت «همه دنیا اگه مال تو باشه...» دوچندان به نظر میرسد. اما قسمت سوم که با «خدا با ما قرار عاشقی بست... » آغاز میشود، پایان خوبی را برای اثر رقم میزند و باز اینکه پایان را تم ابتدایی باعث شده یک ویژهگی خاص به آن بخشیده است.
در قطعهی ششم «تو تنها ماندی» که با تمی افغانی و محوریت طبلا و کمانچه پیش میرود کاری بینقص از سوی حسین زمان، چراغعلی و البته عبدالجبار ارایه میشود. این هم نمونهی جدیدی است که زمان با اینگونه ملودیها تجربه میکند که به نظرم موفق هم از آن بیرون میآید. به نظرم آمیختگی لطافت صدای زمان و موسیقی افغانی نتیجهی قابل قبولی ارایه داده است.
دو قطعهی آخرین این اثر مرا به یاد اولین کارهای حسین زمان که در کاستی همراه با افشار ،اعتمادی، شادمهر و عصار ارایه شده بود میاندازد، دقیق یادم نیست ولی کاری بود که ترانهی آن را گویا علی معلم گفته بود. به هرحال در این دو قطعه باید نمره بالا را به ترانههای عبدالجبار داد، که آنها از سوی زمان سرراست ارایه شده است و در آن نوآواری دیده نمیشود.در این دو کار آخری شاید بهتر باشد از زبان ترانه سرای آن یعنی عبدالجبار بشنویم:
« آلبوم جدید حسین زمان منتشر شد پنج ترانه به حسین دادم حاصل کار خوب درامد صدای سنتی حسین رو می پسندم حزن حماسی همون احساسیه که باهاش زندگی می کنم و یه جورایی تو صدای حسین هست ترانه" کاشکی "از کارای خاص منه که رفتار تدریجی و نزول عشق رو در زندگی های غیر واقعی نشون می ده با استفاده از کهن الگوی داستان آدم و حوا . بخوانید زمزمه عاشقانه آدم برای حوا:
کاشکی چشمای قشنگی که داری
منُ از قصهها بیرون نمیکرد
دست دنیا رو تو دستم نمیذاشت
دلمُ مثل دلت خون نمیکرد...
یکی دیگه از ترانه هایی که به حسین زمان دادم یه اسم سادهست تلاش ناکامی برای اثبات عشقی متفاوت ما در مقدرات و قابلیتهای وجودمان توان عرضه احساسات عاشقانه داریم هر کدام در تصرف اسمی هستیم و رنگ صدا هایمان به هم نزدیک است اما توهم داشتن عشقی متفاوت وا میداردمان تا قلبمونو دستمون بگیریم تازه با چشمهای خجالت زده تا باورمان کنند عاشقیم از ته ته ته دل .جرئت گریز از خودمان را نداریم یه اسم ساده ایم مثل اسمهای همدیگه این تلاش ناکام رو به ترانه گفتم:
یه اسم ساده ام مث اسم تموم آدما
یه دل بریده از همه یه دل شکسته ی شما... » +
به هرحال آن چه عنوان شد، جسارتی بود از یکی از کوچکترین دوستاران حسین زمان که از او بسیار آموخته است و می داند چه تفاوتهای اساسی با دیگر همصنفانش در عرصهی موسیقی دارد. زمان در این روزها حتمن به یاد مردمانش است و میدانم باید منتظر بمانیم تا همراهی و همآوایی او را با مردمش ببینیم و بشنویم.
مسعود قربانی 88/09/28
سلام دست هر دوی شماها درد نکنه
با اینکه در مورد ترانه نقد شما در مورد ترانه اتش حسرت به شدت مخالفم...ولی نظرات شما جالب بود....موفق باشید
یادش به خیر
سلام اکبرجان و سلام مسعود جان
نقد البوم قرار عاشقی که اقای قربانب زحمتش رو کشیدن کامل و جامع بود
من هم در مورد اتش حسرت با اق محسن موافقم
باتوجه به اینکه اقای زمان این شعر رو سنتی خوندن نه پاپ باید از اهنگسازی بهره میبردند که متخصص اهنگسازی موسیقی سنتی است ودر ضمن متن شعر اتش حسرت بیش ازانداره کوتاه است وهمین باعث شده یک بار کامل شعر تکرار شود
اهنگ قرا عاشقی هم به نظر من نکته خاصی نداره یه اهنگ معمولیه که مدت زمانش هم خیلی طولانیه
درست برعکس وقتی تنها تو رو دارم حرفه ای اهنگسازی شده صفاریان تو سه دقیقه کار رو جمع کرده وانصافا بهترین ترانه البوم قرارعاشقی است
در مورد شباهت کاشکی و اسم ساده با وصل وهجران و ایین همدردی من شباهتی نمی بینم
در کل البوم قرار عاشقی البوم قابل دفاعی است
ولی یک نکته رو کاملا مشخص میکنه
امیدوارم این البوم اخرین همکاری اقای زمان با دکتر چراغعلی باشه
از هر دوی شما عزیزان ممنونم
موفق باشید
سلام...
گاهی وقتها آدم به دلیل علاقه وافر به شخصی نمی تواند کارها و رفتارهای او را نقد کند...
نوشته نقد گونه یا تعریف گونه آقای مسعود قربانی رو از قرار عاشقی حسین زمان هم خوندم ...
جالب و خواندنی بود...
اونقدر خوب از کارهای حسین زمان تعریف کردید که حس کنجکاوی ما بالا گرفت ... علاقمند شدیم بشنویم ... سرچ کردم از آلبوم قرار عاشقی حسین زمان رو دانلود کنم که فایلهای دانلود مشکل داشت اگه برای دانلود تو زخمه بذارید ممنون میشم...
در ضمن از دعوتنامه گوگل ویو هم ممنونم محبت کردید ولی دریافت نکردم نمی دونم چرا؟... حتی بخش اسپم رو هم دیدم چیزی نبود...
اگه ممکنه به این آدرس برام ارسال کنید می دونم زحمت میشه ... ممنون از لطفتون...
امیدوارم ایام مسرت بخشی رو سپری کنید...
همیشه مانا همیشه پایا...
سلام
ممنون از لطفتون
من لینکهایی که درست کار میکنند رو براتون کامنت می کنم.
چشم گوگل ویو رو هم براتون دوباره می فرستم.
سلام .
در مورد آتش حسرت من نظرم با آقا مهردادو مآقا محسن متفاوت است . اون رو می سندم و لذت می برم . در مورد ای که آقا مهرداد گفتن که استاد اینو پاپ نخونده باید ژرسید استاد کدوم کارشو پاپ خونده؟ بهتر ه بگیم استاد موسیقی نو کار می کنن که این نظر خوشون هم هست ....
سلام
اکبر جان ممنون که نوشته من را قابل دونستی و در وبلاگت آوردی
به هر حال جسارتی بود از همه ممنون که نظر دادند و از تو بیشتر که جایی برای آن باز کردی
سپاس
تا بعد
سلام مسعود جان
بابا ما که کاری نکردیم
دست تو درد نکنه که زیبا نوشتی
همیشه سبز و سرفراز باشی