وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...
وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...
یه صنوبر لب یک آب
قد کشیده قد آفتاب
روی پاهاش بوسه ماه
روی شونش سر مهتاب
چند تا قمری هراسون
بودن از طوفان گریزون
توی قلبش خونه کردن
شد صنوبر جون پناشون
باد نامرد بی امون بود
قمریا هم تشنشون بود
برای چیکه آبی
به صنوبر چشمشون بود
دید که برکه رفته تو خواب
شاخه اش و زد به دل آب
چند تا قطره روی یک برگ
واسه قمری آی بی تاب
یهو پیچید باد ولگرد
دور شاخه مثل یک درد
شاخه می شکست و انگار
از تن افتاد دست یک مرد
همه شاخه ها شدند خرد
قامتش هم تاب نیاورد
رو زمین شکست و طوفان
قمری ها رو با خودش برد
یکی داد و یکی بیداد
قصه شونم نرفته از یاد
بوده مردی از صنوبر
بود نامردی ام از باد
داود ناقور
پ.ن: دیروز به دلیل عدم دسترسی به اینترنت نتونستم مطلبی بذارم این ترانه زیبا هم به خاطر روز تاسوعا تقدیم به خدای احساس، حضرت عباس.
اکبر
5 دی 1388 ساعت 11:16
سلام اکبرجان
از اقای زمان خبری نداری؟
من سه روزه به ایشون ایمیل دادم جواب ندادن
موفق باشی
سلام مهرداد جان
نه بنده متاسفانه چند روزیه که با ایشون تماس نگرفتم و خبری از ایشون ندارم.
موفق باشی
سلام
اکبرجان یه زحمتی واست داشتم می تونی دانلود آلبومهای murat gogebakan بذاری
خیلی توی نت گشتم اما اینکها خرابه و کار نمی کنه
ممنونم
سلام داود جان
متاسفانه من خودم هم به این آلبومها دسترسی ندارم
اگه پیدا کردم حتما میذارم.
من خودم ارومیه نیستم واسه همین به کارهای ترکی دسترسی خاصی ندارم اگه تو وبلاگهای ترکیه بگردی حتما میتونی پیدا کنی.
موفق باشی.