زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

ریچارد گر یا من ؟!


شباهت ظاهری چقدر رو قضاوت افراد تاثیر می گذارد؟ این سوال را تابحال خودتون پرسیدید؟ هیچوقت چنین دغدغه ای نداشتم که شبیه کسی ممکن است باشم یا نه. اما حوادثی رخ داد که احساس میکنم رفتار دور و بری هایم بیشتر از این شباهت ظاهری نشات می گیرد. این دو تا عکس را مقایسه کنید. سمت راست  ریچارد گر است و سمت چپی خودم هستم.

هیچگاه متوجه این شباهت عجیب نشده بودم تا اینکه اردیبهشت برای اولین بار که خانم حکمت را دیدم ایشان چنین مطلبی را اشاره کردند دو هفته بعد نیز تو یک جلسه ای آقای کیانیان را دیدم و ایشان هم همین مطلب را گفتند تا اینکه باز یکی از دوستان خوش ذوق اصفهانیم چنین نکته ای را برایم یادآور شد و حتی فیلم باهم برقصیم؟ را برایم گذاشت و دیدم و خودم هم تعجب کردم تا اینکه دوباره یکی از دوستان فیلم Unfaithful را بهم داد و دیدم یک خبرهایی است این ماجرا باز ادامه داشت تا اینکه دو تا از دوستان جدیدم باز به این مساله اشاره داشتند. الان دیگر طوری شده که لقب آکتور هم بهم اضافه شده است.

خدا را شکر نه گذرمان به هالیوود افتاده است و نه به سرمان  زده است هنرپیشه شویم البته با داشتن دوستان هنرمندم برایم چنین چیزی امکان دارد اما در لیست دیوانگیهایم هنوز این مساله در اولویت نیست. اما دروغ چرا خیلی دوست دارم آقای ریچارد گر را یک بار از نزدیک ببینم و بابت این تشابه ازش تشکر کنم. ولی خودمونیم هر چقدر دقیق تر می شوم می بینم ریچارد گیر به من شبیه است تا من به اون (رو که نیست سنگ پای قزوین جلوم لنگ دراز می کنه) خب خیلی خوبه که چنین شباهتهایی است. اتفاقا همین ده روز پیش بود که اولین شوالیه رو از با بازی آقای گر و شون کانری دیدم و بسی لذت فراوان بردم. الان موهام بلندتر شده و خاکستری تر و تا حدودی هم چاقتر شدم و سعی میکنم حتما این چهره رو بشکنم. دروغ چرا وقتی ملت اینجوری ازم تعریف می کنن کیفور می شوم. اما زیاد تعریف کنند شرمنده میشوم ولی خیلی دوس دارم که تیکه بارم کنند تا استعدادم رو در زمینه حاضر جوابی به رخشون بکشم. وقتی ازم تعریف می کنند خجالت میکشم آخه نمیدونم تو جوابشون تعارف تیکه پاره کنم. از اونجایی هم که بی نهایت رک و بی پرده و پررو هستم و جواب طرف رو میدهم در مقابل تعریف کردن دیگران عملا خلع سلاح میشم. خوشبختانه و بدبختانه از تعارف کردن بدم میاد و وقتی به یکی میگم که بیا بریم فلان جا یا نهار باهم باشیم واقعا دعوتش میکنم و تعارف نمیکنم.

داستان Unfaithful رو خیلی دوس دارم یکی از بهترین فیلمهایی است که دیدم و بازی ریچارد گر رو اینجا خیلی دوس دارم برای نجات زندگیش از خیانت همسرش گذشت و برای ادامه هر کاری که از دستش برمیومد انجام داد با این همه خانواده اش رو نگه داشت خیلی وقتها میشه از خیانت و بی وفایی گذشت تا زندگی ادامه پیدا بکنه آدمها اشتباه میکنند باید ساده از اشتباهشون گذشت کاری که خودم کردم و از اشتباه دیگران گذشت کردم و خوشحالم که کینه و نفرت کسی رو به دل ندارم و یه روزی هم اگه ببینمشون حتما سراغشون میرم و باهاشون صحبت میکنم. زندگی همین است آئین دوست داشتن هیچوقت تعطیل نمیشه چون تنها دینی است که خدا در نهاد همه انسانها قرار داده است مهم این است که ازش استفاده کنیم مهم این نیست که چگونه و کجا ازش استفاده کنیم چون همین که بروزش دادیم خودش راهش رو پیدا میکنه و تو رو با خودش همراه میکنه مهم فقط دوست داشتن است و بس.

Shall We Dance رو هم دوس دارم چون معتقدم که عشق در هر صورتی تو خونه دل آدمها است اما مهم اینه که ما چگونه این انرژی پاک و مقدس رو بکار ببریم قرار نیست به هر کی دوستت دارم گفتیم ازش همین رو بشنویم مهم همین است که ما دوست داریم و باید هم تا آخرش بریم. رقصیدن هم یک نیروی انرژی زاست. خودم به عنوان یه پسر ایرونی اعتراف میکنم که عاشق رقصیدن هستم و رقص آذری رو هم از همه رقصها بیشتر دوس دارم و بهتر از بقیه میتونم انجامش بدهم.

عجب حکایتی شد این عکس، قرار بود از یه شباهتی بنویسم که قولش رو خیلی وقت پیش داده بودم اما ببین تا کجاها رفتیم. زندگی یعنی همین لذت جاری شدن و رفتن. این روزها سرشار از انرژیم نمیدونم از کجا اومده ولی خوب میدونم که خوبه و باید همین طور با انرژی برم جلو.

 

نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 13 آذر 1388 ساعت 14:41

آقای گر باید از شما تشکر کنن بابت این شباهت....منبع انرژیتو کشف کردی خبرشو به ما هم بده

حتما خبرش رو بهت میدم البته اگه بتونم کشفش کنم که اونم بعیده.
حالا اگه ایشون تشکر هم نکردند ایرادی نداری بنده به بزرگواری خودم گذشت می کنم.

یاس 14 آذر 1388 ساعت 22:44 http://www.shabnam.blogfa.com/

سلام ...!

ممنون از لطفتون...

ان شا الله همیشه همینطور پر انرژی باشید...

آقای گر هم باید دوستانی مثل دوستان شما داشته باشند که شباهت شان به شما رو براشون کشف کنند...

و از شما به خاطر شباهت شون تشکر کنند...

ُلام
مرسی از این همه لطفتان.

حسنی نالوسی 15 آذر 1388 ساعت 02:48 http://aarad.blogfa.com

سلام برادر عیز
کم پیدایید؟! یه وقتی دوست بودیم و سبز
هر جا که هستید یر بلند و جاوید باشید

سلام آقای دکتر
خب دیگه
هنوز همونی بودم که می شناسید حالا کمی کم پیدا تر.
شما هم همیشه سبز و سرفراز باشید.

داود 15 آذر 1388 ساعت 23:55

سلام
اصولا ترک ها خوشتیپن دیگه
همیشه شاد و سرزنده باشی.
یا علی

سلام
مرسی از لطفت

الناز 20 شهریور 1389 ساعت 21:40

سلااااااااااااااااااااااااااااااام

اون موقع ها انگار بهتر می نوشتی !
جدا بینیتون چشماتون و فرم صورتتون عین همه فقط لباتون فرق داره - میگم ایمیلشو گیر بیار عکس خودتو واسش بفرست افتخار کنه که شبیه تو ااا؟ جان؟ چی گفتم الان من دچار دیگرشیفتگی شدم الان
فیلم بی وفا پرداخت خوبی داشت ولی فوق العاده رو اعصاب بود اما خداییش اگه مرد ایرانی بود از همچین چیزی می گذشت؟ قطعا نه ایرانیا ازارتباط تلفنی اش هم نمی گذردن چه برسه...
ولی فیلم بیا با هم برقصیم رو فوق العاده دوست دارم چون به قول خودت پیام محبت و دوستی میده اینکه میشه دوست داشت اما به خانواده هم در عین حال وفادار موند میشه حتی به چیزای ساده مثل رقصیدن هم عشق ورزید و بازتاب اون عشق و انرژی مثبت رو تو زندگی دید میتونم بگم یکی از عاطفی ترین فیلمهاییه که دیدم
و اما چه جالب آذر ۸۸ رفتن و استفاده از این تشابه جز اولویتهات نبود و الان... بهت حق میدم اتفاقات این یک ساله به خیلی ها این ایده رو داد که ایران جای موندن نیست
ایشالا هر جا بری خوب و خوش باشی اکبر گر جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد