زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

قصه شب

 




این روزها دوباره می شود این آهنگ حسین زمان را گوش داد و لذت برد من این ترانه را که سروده آقای محمد علی چاووشی است را بی نهایت دوست دارم امیدوارم که روزی دیگه کسی از شب قصه ای نگوید. به خاطر این آهنگ و این ترانه ها بود که دلبسته حسین زمان شدم و متاسفم برای امثال احسان خواجه امیری، مجید اخشابی، قاسم افشار، علی لهراسبی امیر تاجیک یا محمد رضا شریفی نیا یا مجید مجیدی و سید جواد هاشمی (چه زود این دو تا دستشان را رو کردند و اینان بدتر از بقیه هستند که خنجر از پشت زدند) که هنرشان را ارزان فروختند. بهرحال این روزها هنرفروشی رسم بدی شده است. چند وقت پیش آقای محمد علی نجفی یک عمل جراحی داشت به ملاقاتشان رفته بودم  با ایشان در اواخر خرداد و تو یک مجلسی آشنا شدم خوشحالم که واقعا  چنین مردی هنوز وجود دارد و هنوز هنرش را ارزان نمی فروشد خوشحالم فرزند چنین پدری سارا نجفی می شود یا خانم منیژه حکمت که باهاش بسیار صمیمی هستم و خوشحالم که از مصاحبتش لذت می برم و چنین مادری دختری به نام پگاه آهنگرانی دارد که هنرمندی واقعیست و یا میشود از رخشان بنی اعتماد و باران کوثری آسان گذشت؟که نه نمیشود. کاش جناب شریفی نیا کمی از دخترش مهراوه یاد می گرفت که منفعت طلبی همیشه هم به نفع آدم نیست اما چه سود که این روزها هنر فروشان جایی در دل مردم ندارند. این روزها روزهایی است که محمد رضا شجریان و هوشنگ ابتهاج نشان دادند هنرمند یعنی چه. من هنرمند را می ستایم فقط بابت بودن و حس کردن مردمش پس در برابر گوگوش و داریوش و فرامرز اصلانی و امید و اردلان سرفراز و ایرج جنتی عطایی و شهیار قنبری و ابی و اندی و معین و شهرزاد سپانلو و محسن نامجو سر تعظیم فرود می آورم و برایشان درود می فرستم.

امیدوارم که از شنیدن قصه شب لذت ببرید:


قصه شب


وقتی که شب تو کوچه هاست
پنجره قاب غصه هاست
چشم زمین منتظره
مرگ تموم لحظه هاست

وقتی رو پلک سایه ظلمت رد میشه
آینه قلبش میگیره، زندونیه ابد میشه

اگه بازم شب بباره
آینه طاقت نداره
حسرت فردا رو لبش
مهر سکوتُ میذاره

قصه شب بی انتهاست
قصه گرگ و بره هاست
سیاهای و سکوت شب
مرگ صداست مرگ صداست

غربت ما شروع میشه
مرگ دلا شروع میشه
گم میشه راه آسمون
قهر خدا شروع میشه

پنجره ها بسته چرا
حنجره ها خسته چرا
وقت نماز عاشقی
سکوت گلدسته چرا

اگه بازم شب بباره
آینه طاقت نداره
حسرت فردا رو لبش
مهر سکوتُ میذاره

قصه شب بی انتهاست
قصه گرگ و بره هاست
سیاهی و سکوت شب
مرگ صداست مرگ صداست

چشمای تو فانوس شب
پر از ستاره لب به لب
دست تو با موج نسیم
می شکنه التهاب شب

خزون خزون بی کسی پر
شبهای دلواپسی پر
وقت اذون توی سحر
داغ دل اطلسی پر

نظرات 6 + ارسال نظر

سلام اکبر جان
خوشحالم که بعد از مدتها وبلاگ اقای زمان هرچند نصفه و نیمه فعال شد.
موفق باشی.

علی 28 شهریور 1388 ساعت 13:27 http://sahargaheomid.blogsky.com

درود بر آزاد مردی چون حسین زمان

کمال 28 شهریور 1388 ساعت 15:04 http://baroonedeltangi.blogsky.com

سلام اکبر جان
چی شده که اینایی که نام بردی هنر فروشی کردن؟
سر تعظیم برای اندی؟ آخه واسه چی؟
در مورد دیروز
من نمی دونم این جماعت پی چی هستن
پی مرگ بر آمریکا و آن سو بر روسیه
مثل یه بچه ی ناتوانی که جز فحش دادن کاری ازش بر نمیاد
این تفرقه بین مردم اصلا خوب نیست
جنبش سبز هم دقیقا راهی رو میره که سران حکومتی می رن
امسال روز قدس تمام اذهان جهان به جای اسرائیل معطوف به ایران بود به خاطر درگیری های داخلی
و این دقیقا همون چیزیه که غربیا می خوان
نتیجه ی اون همه تلاش خمینی برای انقلاب شده این
قدرت وقتی دست کسی بیافته دیگه همه چی از یادش میره
ته همین جنبش سبز هم اگه پیروز بشن چیزی بهتر از اینی که هست نمیشه
حالا هنرمند جماعت باید چی کار کنه؟
باید تو یه جبهه ی سیاسی باشه؟
البته من هنوز نمی دونم شما چرا به اونا هنر فروش گفتی
یا حق

سلام کمال جان
بله درست شنیدی من برای اندی سر تعظیم فرود می آورم چون همراه با مردمش است و برای اونها خوند.
به نظر تو سر تعظیم فرود آوردن در برابر قدرتمندان و سیاستمداران یعنی هنر فروشی نیست؟ اینا از نظر من هنر فروشن چون دارن از رانت حکومتی استفاده میکنند و رسانه ملی که باید در اختیار همه هنرمندان باشه فقط در اختیار اینان است. یا حتی بودجه های دولتی فیلم سازی در اختیار این افراد قلیل قرار میگیره.
من کلا با شعار مرگ بر فلانی و بهمانی مخالفم. ولی در برابر های حتمی هوی هم به گوش خواهد رسید.
در کمال جان چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است ما اول تکلیف خودمون رو روشن کنیم بعد به فکر غزه و لبنان باشیم.
انگار تو به حکایت بد رفت و بدتر اومد بدجوری اعتقاد داری؟
نتیجه تلاش آقای خمینی برای انقلاب این شده که اجازه نمیدهند در حرم خودش مراسم شب قدر برگزار کنند نه چیز دیگه.
در مورد هنرمند جماعت هم معتقدم که هنرمند باید همگام با مردم باشه نه با سیاستمداران و قدرتمندان و زورمداران کاری که در دوران شاهنشاهی هم فرهاد و فریدون فروغی و داریوش و مسعود کیمیایی و ناصر تقوایی میکردند.
دلیل هنرفروشی هم کاملا مشخصه گزارش جلسه بعد از خبر را میدیدی تا متوجه میشدی.
همین ده نمکی سال 77 سینما آزادی را به آتش کشیدن اونم به خاطر فیلم آدم برفی اما الان خودش از پاپ هم کاتولیک تر شده و پدری دلسوز برای سینمای این مملکت شده. آدمی که به غیر از زبان چوب و چماق زبان دیگری بلد نیست و حیف واژه هنرمند که به اینا اطلاق بشه.
کمال جان زود قضاوت نکن.
اصل قصه شب است بقیه هم فرع هستند یک بار دیگه بخون و گوش بده.
موفق پاینده باشی

soli 28 شهریور 1388 ساعت 22:36 http://www.rahaeeee.blogfa.com

سلام خوبین خوشحال میشم به عنوان یه همشهری به وبلاگ منم سری بزنید

کمال 30 شهریور 1388 ساعت 14:50 http://baroonedeltangi.blogsky.com

سلام
این قصه ی شبی که اینجا گذاشتین واسم پخش نمیشه
با شما موافقم که هنر فروشی می کنن
ولی نامجو جبهه ی سرسختی گرفته و هیچ راه برگشتی برای خودش نذاشته
داریوش هم همین
من می گم تا کی
آخه اون چیزی که اونا می خوان نمیشه
داریوش اولش با انقلاب بود ولی دید که نشد
حالا هم همینه
بازم نمیشه که اون جوری بشه که اینا می خوان
لا اقل تو این مملکت که همه تو خصوصی ترین جاهای زندگی هم سرک می کشن نمیشه
آدم باید راه خودشو بره
همون حرفی که نامجو زد و بهش عمل نکرد
گفت من تو موسیقی راه خودمو می رم
اما رو یه چیزایی چشم پوشیده تا رو چیزای دیگه زوم کنه
یا مثلا شکیلا و شهیاد یه آهنگی جدیدا خوندن
که می گن وقتی مملکت دست اجنبی و نا اهلش افتاد وضع این طوری میشه
یکی نیست بهشون بگه اونی که اهلشه کیه
شما بگین
شما بگین اون که اهل حکومت داریه کیه
امروزه هر کی تو سیاسته به معنای واقعی کلمه یه بیمار روانیه
چه خارجیش چه داخلیش
به کی میشه اعتماد کرد
نتیجه ی اعتمادمون تا حالا چی بوده؟
بازم دارم بحث می کنم و گوش نسپردیم به توصیه ی شما که زندگیمونو بکنیم
بیخیال
بهتره همون چاییمونو بخوریم
یا حق

سلام سید جان
عیدت تو هم مبارک
برای پخش قصه شب باید برنامه فلش پلیر داشته باشی.
در مورد حرفات هم نمیخوام زیاد وارد بشم.
از نظر من هنر برای هنر یه حرف مزخرفیه هنر باید تعهد داشته باشد و به هیچ قدرتمند و سیاستمداری وابسته نباشد هنرمند باید آزادی داشته باشد.
نمیخوام زیاد بحث داشته باشد.
فعلا

حسین 6 مهر 1388 ساعت 13:26 http://www.sangar.blogsky.com

سلام دوست عزیز
خیلی وبلاگ شلوغ پلوغی داری


راستی معلوم نشد که شما چه جبهه ای داری؟

سلام دوست گرامی
جبهه من کاملا مشخص است
من طرفدار آزادی و‌آزادگی هستم و با زور و زر و تزویر در جنگم.
فکر نکنم با شما در یک سنگر باشیم.
چون عدالت شرط اول ولایت است که فعلا نایاب شده است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد