زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

داغونم

این روزها با خودم بد شدم. اخلاقم سگ شده به کوچکترین بهونه جر و بحث میکنم. وسط بحث با دیگران با تیکه پرانی خودم رو آروم میکنم. شدیدا دوست دارم یکی حالم رو بگیره، اما نه انگار حالم گرفته‌تر از اونه که بشه بازم بگیرنش. من آدم سیاست نیستم اما نمیدانم چرا دارم کارهایی رو میکنم که نباید انجام بدم. خیلی وقته که احساس و ترانه دور شدم خیلی وقته که دیگه آهنگی زمزمه نمیکنم. از این بزرگتر شدن متنفرم. از همه بیشتر از بحث ازدواج متنفرم. دیگه به این واژه آلرژی پیدا کردم.  

 

این تیکه رو هم نه ماه پیش نوشتم اما حال و روز امروزم شده. دارم شبیه ترانه‌هام میشم. سرد و بی‌خیال میشم. تحمل شنیدن حرفهای دیگران را ندارم و نمیخوام یه مدتی صدای کسی رو بشنوم.

  

از چشات شعر بارونُ می‌خوندم
ولی نشد به موندن دل ببندم
رفتم و زخمامو ترانه کردم
نشد که به سادگیام بخندم

میدونم   ترانه هام تکراریه
نخوندش برای تو سنگین تره
نگاه نکن که دیگه رفتنیم
بدون که موندنم ختم خطره

بی تو باز مسافر شب شدم
تو کوله بارم یه دنیا رفتنه
تو باش که موندن، قسمت نگاته
بمون تا بغضت با شبم نشکنه

خدا حافظ برای آخرین بار
این شب بارونی ختم قراره
پایان گناهی نابخشودنی
ختم بی صدایی این گیتاره