زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

قهر گیتار

 قهر گیتار

 

 خیلی وقت بود که ترانه‌ای یا شعری در اینجا منتشر نکرده بودم این ترانه را همین گونه دوست دارم به دلیل اینکه با او زندگی کردم. گیتارم خیلی وقتها تحمل کرده اما چند وقتی است که با من قهر است و دلیلش هم خودخواهی خودم است. این روزها از احساس خالی هستم و همین است که این ترانه متولد میشود. 

البته قرار بود برای یک گروه موسیقی یک ترانه‌ای بنویسم که بعد از مدتها این ترانه شد و بعد از دو روز از دوستان معذرت خواهی کردم و گفتم که به هیچ رقم بلد نیستم ترانه سفارشی یا مناسبتی بگویم اصولا من ترانه سرا نیستم. همین را ناقابل بدانید که فقط احساس بوده و بس.

 

به دلتنگی‌های گیتار

با این ترانه گم میشم

به خاطر ندیدنت

هیاهوی مردم میشم 

به نفرین این سرنوشت

که ساده از سرم گذشت

یکی با همین ترانه

بی مهریتُ واسم نوشت 

نه حقیرم نه کوچیکم

نه بی‌صدا نه تاریکم

فقط گمشده ای در 

همین کوچه‌های باریکم 

برای یک نگاه، حروم 

شدم و تو نفهمیدی

پیش چشمات پرپر زدم

ولی اشکامو ندیدی 

واسه فراموش کردنت

کاش این ترانه تموم شه

با این ترانه‌ی زخمی

دلم میتونه آروم شه 

دارم به آخر میرسم

به غربت عادت میکنم

ترانه‌هامو بی‌هوا

با بارون قسمت میکنم 

خیلی وقته که میتونم

باز به گریه‌هام بخندم

کسی سر راهم نمونده که

در روی نگاش ببندم 

دیگه گیتارمم باهام

قهره و ترانه‌ساز نیست

صداش  تو بغضم گرفته

با زخمه‌هام هم‌آواز نیست