زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

محکمه الهی

این شعر آقای خلیل جوادی رو چند وقت پیش یکی از دوستان برام بلوتوث کرده بود و از اونجایی که دیدم خیلی شنیدنی و خوندنی هست برای استفاده دوستان هم اینجا گذاشتم.


محکمه الهی

یه شب که من حسابی خسته بودم، همین‌جوری چشامو بسته بودم
سیاهی چشام یه لحظه سُر خورد، یه دفعه مثل مرده‌ها خوابم برد
تو خواب دیدم محشر کبری شده، محکمه الهی برپا شده
خدا نشسته، مردم از مرد و زن، ردیف ردیف مقابلش واستادن
چرتکه گذاشته حساب کتاب میکنه، به بنده‌هاش عتاب خطاب میکنه
میگه: چرا اینهمه لج میکنید؟ راهتونو بیخودی کج میکنید؟
آیه فرستادم که آدم بشید، با دلخوشی کنار هم جم بشید
دلای غم گرفته رو شاد کنید، با فکرتون دنیا رو آباد کنید
عقل دادم برید تدبر کنید، نه اینکه جای عقلو کاه پر کنید
من بهتون چقدر ماشاالله گفتم؟ نیافریده باریک الله گفتم!
من که هواتونو همیشه داشتم، حتی یه لحظه گشنتون نذاشتم
اما شما بازی نکرده باختید، نشستید و خدای جعلی ساختید
هر کدوم از شما خودش خدا شد، از ما و آیه‌های ما جدا شد
یه جو زمین و این همه شلوغی؟ این همه دین و مذهبه دروغی؟
حقیقتا شماها خیلی پستید، خر نباشید گاو نمی‌پرستید
از توی جمع یکی بلند شد ایستاد، بلند بلند هی صلوات فرستاد
از اون قیافه‌های حق به جانب، هم از خودی شاکی، هم از اجانب
گفت چرا هیچکی روسری سرش نیست؟ پس چرا هیچکی پیش همسرش نیست؟
چرا زن‌ها اینجوری بد لباسن؟ مردای غیرتی کجا پلاسن؟
خدا بهش گفت بتمرگ، حرف نزن، اینجا که فرقی ندارن مرد و زن
یارو کِنِف شد ولی از رو نرفت، حرف خدا از تو گوشاش تو نرفت
چشاش می‌چرخن، نمیدونم چشه؟ آهان، میخواد یواشکی جیم بشه!
دید یکمی سرش شلوغه خدا، یواش یواش شد از جماعت جدا
با شکمی شبیه بشکه نفت، یهو سرش رو پایین انداخت و رفت
قراولا چند تا بهش ایست دادن، یارو وانستاد، تا جلوش واستادن
فوری درآورد واسشون چک کشید، گفت ببرید وصول کنید خوش بشید
دلم برای حوریا لک زده، دیر برسم یکی دیگه تک زده!
اگه نرم حوری دلگیر میشه، تورو خدا بزار برم دیر میشه
قراول حضرت حق دمش گرم، با رشوه خیلی کلون نشد نرم
گوشای یارو رو گرفت تو دستش، کشون کشون برد و یه جایی بستش
رشوه حاجی رو ضمیمه کردن، توی جهنم اونو بیمه کردن
حاجیه داشت بلند بلند غر می‌زد، داشت روی اعصابا تلنگر می‌زد
خدا بهش گفت: دیگه بس کن حاجی، یه خورده هم حبس نفس کن حاجی
اینهمه آدم رو معطل نکن، بگیر بشین اینقده کل‌کل نکن
یه عالمه نامه داریم نخونده، تازه، هنوز کرات دیگه مونده
نامه  تو پر از کارای زشته! کی به تو گفته جات توی بهشته؟
بهشت جای آدمای باحاله! ولت کنم بری بهشت؟ محاله!
یادته که چقدر ریا میکردی؟ بنده‌های مارو سیا میکردی
تا یه نفر دورو برت میدیدی، چقدر والضالینو میکشیدی!
اینهمه که روضه و نوحه خوندی، یه لقمه نون دست کسی روسوندی؟
خیال میکردی ما حواسمون نیست؟ نظم و نظام هستی کشکی کشکیست؟
هر کاری کردی بچه‌ها نوشتن، می‌خوای خودت برو ببین تو زونکن
خلاصه وقتی یارو فهمید اینه، بازم درست نمیتونست بشینه
کاسه صبرش یه دفعه سر می‌رفت، تا فرصتی گیر میاورد در می‌رفت
قیامته اینجا، عجب جائیه! جون شما خیلی تماشائیه!
از یه طرف کلی کشیش آوردن، کشون کشون همه رو پیش آوردن
گفتم اینا رو که قطار کردن، بیچاره‌ها مگه چکار کردن؟
مأموره گفت: میگم بهت من الان، مفسد فی‌الارض که میگن همین هان
گفت: اینا بهشت‌فروشی کردن، بی‌پدرا خدارو جوشی کردن
به نام دین حسابی خوردن اینها، کفر خدارو درآوردن اینها
بدجوری ژاندارکو اینا چزوندن، زنده توی آتیش انو سوزوندن
روی زمین خدایی پیشه کردن، خون گالیله رو توی شیشه کردن
اگه بهش بگی کُلاتو صاف کن، بهت میگه بشینو اعتراف کن!
همیشه در حال نظاره بودن، شما بگو؛ اینا چه کاره بودن؟
خیام اومد یه بطری هم تو دستش، رفتو یه گوشه‌ای گرفت نشستش
حاجی بلند شد با صدای محکم، گفت: این آقا باید بره جهنم
خدا بهش گفت تو دخالت نکن، به اهل معرفت جسارت نکن
بگو چرا به خون این هلاکی؟ این که نه مدعی داره نه شاکی
نه گرد و خاک کرد و نه هیاهو، نه عربده کشیده و نه چاقو
نه مال این نه مال اونو برده، فقط عرق خریده، رفته خورده
آدم خوبیه، هواشو داشتم، اینجا خودم براش شراب گذاشتم
یهو شنیدن ایست خبردار دادن، نشسته‌ها بلند شدن واستادن
حضرت اسرافیل از اون ور اومد، رفت روی چارپایه و چند تا صور زد
دیدن دارن تخت روون میارن، فرشته‌ها رو دوششون میارن
مونده بودن که این کیه خدایا؟ تو محشر این کارا چیه خدایا؟
فکر می‌کنید داخل اون تخت کی بود؟ الان میگم، یه لحظه اسمش چی بود؟
اون که تو دنیا مثل توپ صدا کرد، همون که این لامپا رو اختراع کرد
همون که کارش عالی بود؛ اون دیگه، بگید بابا؛ توماس ادیسون دیگه
خدا بهش گفت دیگه پایین نیا، یه راست برو بهشت پیش انبیاء
وقتو تلف نکن توماس؛ زود برو، به هر وسیله‌ای اگر بود برو
از روی پل نری یه وقت میفتی، میگم هوایی ببرند و مفتی
باز حاجی ساکت نتونست بشینه، گفت که مفهوم عدالت اینه؟
توماس ادیسون که مسلمون نبود، این بابا اهل دین و ایمون نبود
نه روضه رفته بود؛ نه پای منبر، نه شمر می‌دونست چیه، نه خنجر
یه رکعت‌ام نماز شب نخونده، با سیم میماش شب رو به صبح رسونده
حرفای یارو که به اینجا رسید، خدا یه آهی از ته دل کشید
حضرت حق خودش رو جا به جا کرد، یه کم به این حاجی نگانگا کرد
از اون نگاههای عاقل اندر، سفیه شو باید بیارم اینور
با اینکه خیلی خیلی خسته هم بود، خطاب به بنده‌هاش دوباره فرمود
شما عجب کله‌خرایی هستید، بابا عجب جونورایی هستید
شمر اگه بود آدولف هیتلرم بود، خنجر اگر بود رولورم بود
حیفه آدم خودشو پیر کنه، و سوزنش فقط یه جا گیر کنه
میگید توماس من مسلمون نبود! اهل نماز و دین و ایمون نبود
اولا ً از کجا میگید این حرفو؟ در بیارید کله زیر برفو!
اون منو بهتر از شما شناخته، دلیلشم این چیزایی که ساخته
درسته گفته‌ام عبادت کنید، نگفته‌ام به خلق خدمت کنید؟
توماس نه بمب ساخته نه جنگ کرده، دنیا رو هم کلی قشنگ کرده
من یه چراغ که بیشتر نداشتم، اونم تو آسمونا کار گذاشتم
توماس تو هر اطاق چراغ روشن کرد، نمی‌دونید چقدر کمک به من کرد
تو دنیا هیچکی بی‌چراغ نبوده، یا اگرم بوده تو باغ نبوده
خدا برای حاجی آتش افروخت، دروغ چرا؛ یه کم براش دلم سوخت
طفلی تو باورش چه قصرا ساخته، اما به اینجا که رسیده باخته
یکی میآد یه هاله‌ای باهاشه، چقدر بهش میاد فرشته باشه
اومد رسید و دست گذاشت رو دوشم، دهانشو آورد کنار گوشم
گفت تو که کله‌آت پر قرمه سبزیست، وقتی نمی‌فهمی بپرسی بد نیست
اون که نشسته یک مقام والاست، مترجمه، رفیق حق تعالی است
خود خدا نیست، نماینده‌شه، مورد اعتمادشه، بنده‌شه
خدای لم یلد که دیدنی نیست، صداش با این گوشا شنیدنی نیست
شما زمینیا همش همینید، اون ور ِ میزی رو خدا می‌بینید!!
همین جوری  میخواست بلند شه نم نم گفت که پاشو باید بری جهنم
وقتی دیدم که منم گرفتار شدم داد کشیدم و یه دفه بیدار شدم

«خلیل جوادی»




در ضمن فرا رسیدن نیمه شعبان، میلاد مهدی موعود (عج) رو به تمامی دوستان عزیزم تبریک میگویم.

نظرات 5 + ارسال نظر
آقایی زاد 26 مرداد 1387 ساعت 19:20 http://biidmeshk.blogfa.com

سلام اکبر آقای گل
متن یا شعر بسیار جالب و بجایی بود.
کاش علمای ما بهشت و جهنم خدارو از حلقه تنگ افکار خود بیرون می اوردند تا ژیروان ساده میدانستن... بگذریم
به محض اینکه وبلاگ شمارو باز کردم اس ام اس زیبای شما رسید. فرصت رو غنیمت دونستم از همینجا عید زیبای نیمه شعبان رو به شما و خانواده محترم تبریک بگم
در امان خدا همیشه جوان و همیشه شاد باشید

[ بدون نام ] 26 مرداد 1387 ساعت 21:33 http://hamsoosite.com/

دوست عزیز
سلام وبلاگ جالب و زیبایی دارید حیف است که این وب از کاربران کمی برخوردار باشد برای افزایش کاربران وب خودت میتوانی آنرا در سایت زیر ثبت کنی کاری هم ندارد نه باید لینک باکس بگذاری و نه کار دیگر فقط به نشانی زیر برو و وب خودت را ثبت کن.
موفق باشی
http://hamsoosite.com/

الناز 27 مرداد 1387 ساعت 22:53 http://sokutesard.blogfa.com

شاد باش
من هم به روزم
بدرود

سلام دوست خوبم//////////////به وبلاگم دعوتت می کنم//////////

عکاس 28 مرداد 1387 ساعت 01:54 http://akass9431.persianblog.ir

سلام اکبر آقا
واقعا خسته نباشید
شعر هشدار دهنده ای بود ولی خودمونیم
خدا که اینهمه هشدار داده کی جدیش گرفته
بنابراین هشدار بنده خدا هم بجایی نخواهد رسید
با دیگران اصلا کاری ندارم خودمونیم این شعر که مخاطبش اصلا من یکی نبودم !! بودم؟
مسئله اینجاست همه عیب دیگرونو بهتر میبینن
خودشون هزار ماشالله یه پا بی عیبند
به هر حال شعر بدی نبود برای دیگران
مرگ خوبه اما فقط برای همسایه
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد