زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

از تو خوندن

بعضی وقتها از شدت عصبانیت میخوام هر چی دور و برم هست رو بزنم داغون کنم دیروز خیلی جلوی خودم رو گرفتم که با کسی درگیر نشم، تو شرکت هم به شوخی همکاران گذشت و فرصت نذاشت که عصبی‌تر از اینی که هستم بشم. نمیدونم چی بگم؟ من به ندرت عصبانی میشم ولی اعصابم بهم بریزه خدا رو هم بنده نمیشم و هر چی از دهنم دربیاد میگم و هر کاری ازم بر بیاد میکنم.

اما واسه اینکه عصبانیتم رو کنترل کنم این ترانه آقای افشین سرفراز رو که آقای زمان هم اونو خوندند (این ترانه قرار بود تو کاست «قصه نگفته» منتشر بشه اما بنا به دلایلی نشد) رو امروز اینجا میارم.

 

از تو خوندن (عسل*)

 

بدون چشمات گم میشم

تو این کویر بی سراب

اگر چه از تو می خونم

چه بی دروغ و بی نقاب

دستای تنهامو بگیر

منو ببر از این قفس

حتی اگه از عمر من

نمونده باشه یه نفس

 

خزون جنگل چشات

یه پنجره‌اس به باغ یاس

یه شب خاکستر شده‌اس

نگاه تو چه آشناس

رنگ غروب غربته

مثل سایه ناشناس

وقتی که بارونی میشه

قشنگ ترین شعر خداس

 

اگه تو با من نباشی

دنیا برام یه قفسه

میشم همون قصه‌ای که

بی تو به آخر می رسه

نذار که بی ‌تو بشکنم

تنهای تنها بمونم

غزل بشه شکستنم

به یاد چشمات بخونم

نذار ستاره بمیره

شب باشه همسایه‌ی من

نذار تو بارون غربت

من باشم و سایه‌ی من

بذار بخونم از چشات

از طعم شیرین عسل

از قافیه باختن من

با هر نگات ای غزل

 

«افشین سرفراز»

 

داره باورم میشه که یاس و نومیدی مونسم میشه و قرار همزاد همیشگیم باشه. از این پس حتی به خودمم اعتماد ندارم و حتی با خودمم حرف نمیزنم مگه اینکه این روزگار لعنتی چشمم بزنه و کنفم کنه.

 

* اسم این ترانه رو آقای سرفراز عسل گذاشته بودند اما آقای زمان از عنوان از تو خوندن استفاده کرده بودند و من به احترام این دو عزیز هر دو تا اسم رو اینجا نوشتم.

 

همیشه آبی و سرفراز باشید/ یا علی

نظرات 6 + ارسال نظر

سلام اکبر جان اگه اهنگ و ملودی این ترانه مثله سرگردونی بوده باشه من به اقای زمان حق میدم که این کار رو از البوم قصه نگفته بیرون بیاره سرگردونی به نظرم کار قابل قبولی نبود.ولی این ترانه خیلی زیباست.
موفق باشی.

حضرت عشق 11 اردیبهشت 1387 ساعت 10:52 http://hazrat-eshgh.blogsky.com

...

(حرف نگفته!)

+ زیبا بود :)

محسن 11 اردیبهشت 1387 ساعت 14:25

سلام اکبر اقا. خیلی وقته که وبلاگت نیومدم. اما این شعر انگیزه ای شد که دوباره بیام. این شعر خیلی دوست داشتنیه. کاشکی حذف نمی شد تا با صدای اقای زمان از اون لذت می بردیم. موفق باشید! به امید دیدار.

محسن 11 اردیبهشت 1387 ساعت 14:27

راستی اکبر اقا چند وقت پیش یکی از شماره های چلچراغ یک مطلب با عنوان ( این ترانه بوی خاطره نمی دهد) داشت. می خواستم بدونم اگه مطالعه کردی در مورد چی بود؟

تارا 14 اردیبهشت 1387 ساعت 11:40 http://www.dokhtare-darya.blogsky.com

من اگردیوانه ام
با زندگی بیگانه ام
مستم اگر یا گیج و سرگردان و مدهوشم
اگر بی صاحب و بی چیز و ناراحت
خراب اندر خراب و خانه بر دوشم
اگر فریاد منطق هیچ تأثیری ندارد
در دل تاریک و گنگ و لال و صاحب مرده ی گوشم
به مرگ مادرم : مردم
شما ای مردم عادی
که من احساس انسانی خودرا
بر سرشک ساده ی رنج فلکت بارتان
بی شبهه مدیونم
میان موج وحشتنکی از بیداد این دنیا
در اعماق دل آغشته با خونم
هزار درد دارم
درد دارم

تارا 14 اردیبهشت 1387 ساعت 11:40 http://www.dokhtare-darya.blogsky.com

پیش ازآمدن تو آبی آرام اجازه جاری شدن را ندارد
شقایق عاشق عید است و منتظر
آسمان غمگین است و چشم براه
پیش از آمدن تو قلبها بی ستاره و تنها....
غروب بی افق و سپیده دم بی نور....
فاصله ها مبهم و رویاها حقیقتی تلخ...
عشق احساسی غریب است وبهار بی مفهوم و پوچ.
پیش از تو چشمها در حسرت یک نگاه عاشقانه
وچراغ ساحل آسودگی ها در بی کرانی دریا ناپدید
پیش از تو نیازمند چیزی بودم که باورش کنم
و تو در راهی آرام و بی وقفه
اکنون به برکت آمدن توست...
که معنای واقعی شکفتن عشق را درک میکنم
نشسته ام به انتظاری شیرین تر از هر شاخه نباتی . همین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد