زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

عزیزم

از اینکه چه بلایی سر نوشته های قبلی اومده سوال نکنید که اصلا جوابم برای هیچکس قانع کننده نیست و قرار هم نیست پاسخگو باشم.

در مورد انتخابات هم فعلا موضعی ندارم تا ببینم بعد از 40 روز چه اتفاقی میفته.

تصمیم دارم از امروز بعضی از فایلها و کتابهایی رو که در هارد کامپیوترم هست رو در اختیار دوستان قرار دهم تا استفاده کنند.

اما این ترانه «عزیزم» محصول دو سال پیش هست سر کلاس آمار و احتمالات یه استادی داشتیم که جنفنگیات زیاد می گفت و منم طبق معمول حال و حوصله نشستن سر کلاس رو نداشتم و بعد از نیم ساعت از وقت کلاس جیم شدم و رو چمنهای سبز دانشکده کشاورزی و بر اساس یه ملودی ترکی این ترانه رو نوشتم البته چند وقت پیش یکی از دوستانم اینو دید و حتی اون ملودی رو دوباره تنظیم کردند و اجرا کرد ولی از آنجایی که به موجودی به نام «اکبر» برخورده بود و بنده نیز از اجراش راضی نبودم نذاشتم که ضبط بشه تازه از شورای شعر و موسیقی هم مجوز دارم ولی تا یه صدای عاشقانه ای اینو نخونه به کسی نمیدمش.

البته انتخاب لفظ «عزیزم» اون موقع برام برحسب آهنگ کار بود ولی حالا تکیه کلامی هست که فقط برای یه نفر استفاده میکنم.

 

عزیزم

 

بازم تو یه روز دلگیر

عشقت منو کرده اسیر

 

دارم بی تو می میرم  عزیزم

 

چشم تو قبله گاه من

شونه هات تکیه گاه من

دست تو سرپناه من   عزیزم

 

عزیزم

من با تو مستم

عزیزم

بی تو شکستم

عزیزم

عاشقت هستم

 

عزیزم ... وای عزیزم

 

تو تنها غمخوار منی

پائیز و بهار منی

تو دار و ندار منی

عزیزم

 

خب دیگه اینم از ترانه امروزم.

اما کتابی که واسه دانلود گذاشتم زندگینامه و اشعار زنده یاد خسرو گلسرخی هست که می تونین از اینجا اونو دانلود کنید.

در پناه حق همیشه عاشق و آبی و سرفراز باشید/ یا علی

نظرات 8 + ارسال نظر
amin 11 بهمن 1386 ساعت 00:51 http://cybertux.wordpress.com

برای کتاب ممنون :)

سوگند 11 بهمن 1386 ساعت 22:59

:)

سلام امیدوارم حالتون خوب باشه

ممنون از اینکه بهم سر زدید و محبت کردید

منو بابت اینکه دیر به دیر به شما و همه دوستان دیگه سر می زنم ببخشید

شب و روزتون به عشق و حقیقت

اقایی زاد 14 بهمن 1386 ساعت 08:52

سلام من هم درگذشت بورقانی عزیز رو تسلیت میگم
شاید خوش اقبالترین اصلاح گر حال حاضر باشن روحشان شاد

رز 15 بهمن 1386 ساعت 12:19

سلام جناب یار محمدی
یه جورایی توی معرفی خودتون مبالغه کرده اید ! شما که اینقدر مهر طلب هستید و دنبال آغوشی گرم برای محبت چطور می تونید یه دست مهربون که به طرفتون دراز میشه رو رد کنید ؟ اگه این کار رو هم انجام بدید مخالف فرمایش خودتون رفتار کردید ! حالا اگه طرف مقابل هم به شما شک کنه ، این کمپلکس بیمار میشه و درمونش یه کمی مشکل ......

چیست با عشق آشنا بودن
بجز از کام دل جدا بودن
خون شدن خون خود فرو خوردن
با سگان بر در وفا بودن

گمونم به یه همچین کسی هیشکی نمیتونه " نه " بگه .......مگه " نه ؟ "


عکاس 18 بهمن 1386 ساعت 02:18 http://akass9431.persianblog.ir

سلام اکبر آقای گل
خوب شعر خوبی بود
باعث شد حس منم تحریک بشه
راستی یه شعری که تازه سرودم در استقبال از شعرتوست
امیدوارم خوشت بیاد
نظرتو راجبش میخوام بدونم بی تعارف
راستش هنوز مثل تو جرات گذاشتن شعرهایم را تو وب ندارم
اینم چون به استقبال از شعرت سرودم برات گذاشتم اینجا

سوگند به حرف عاشقانه
برتار تو میزند جوانه

گفتار بلند وشور مستی
در شعر تو میدهد نشانه

فریاد غم شکوفه برخاست
ای سینه چاک این زمانه

ای خاطر عاشقانه من
سوگند مخور به این بهانه

عشق است چراغ هستی من
ای باغ وبهشت جاودانه

رویای تو همنشین من بود
از روز ازل در این ترانه

ای قاب شکسته در دل من
ای نغمه سوز وغمگنانه

یک لحظه کنار منظر چشم
بنگر به نگاه دلبرانه

ای مهر فروز وهستی من
ای آتش سبز این کرانه

برخیز که وقت شعر گفتن
در نیمه شبی ست محرمانه

بر هستی من ترانه میخواند
رامین به محبتی یگانه

یاس 18 بهمن 1386 ساعت 14:58 http://www.shabnam.blogfa.com/

سلام و عرض ادب :
از لطف و عنایت همیشگی شما ممنونم

با وجود مشکلاتی که دارید و فرصت کمی برای سر زدن به دوستان ، یادی از ما می کنید بی نهایت سپاسگزارم

می بخشید دیر خدمت رسیدم

ترانه قشنگ تان را هم خوندم زیبا بود واقعا آدمها وقتی کسی براش عزیزه وقتی براش ترانه ای می سراید ازاعماق جودش تراوش می کند و آن را تقدیمش می کند ...

از معرفی کتابها هم ممنونم دانلود کردم ........
در دست های خالی را خوندم
تو چهره ات شگفت ترین ست
ای مخمل مقدس آتش
ای بی خیال من .......

همیشه شاد باشید و ایام به کام

چه سنگین گذشت عصر بارانی ام
گویی نوازش نمی کرد، باران صورتم را
وامروز دوباره شکست
تکه ای از شکسته های قلبم
درآن گوشه ی پاییزی
گریه ام، فریادم، تنها سکوتی بود
تا حرفهایم
در بستری از بغض بخوابند
کاش گفته بودم...
کاش گفته بودم تو روزی بتی بودی
که قلبم ستایشت می کرد
دریغ از گوشه چشمی
که همان، بت شکنم کرد
وامروز...
بخشایش عذرم
مفهومی بی رنگ است
گمشده در اعماق تاریک قلبم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد