زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

دل سپرده

فکر نکنم تو بدقولی کسی بتونه رو دست من بلند بشه. قرار بود تا سه ماه اینجا آپ نشه اما امروز دو سه تا از بچه ها که از علاقه من به شهریار خبر داشتند بابت پخش سریالش بهم تبریک فرستادم(حتما این سریال رو ببینید من که از قسمت اولش خوشم اومد) با یکیشون که تلفنی حرف می زدم ازم گله میکرد که چرا زخمه رو امون خدا رها کردم و چیزی نمی نویسم ازم قول گرفته که حداقل ماهی یه بار یه ترانه و یا یه نوشته ای بنویسم تازه داش قیصر هم دو سه تا مطلب بهم داده بود که بیشترشون وقتشون گذشته و دیگه اون جذابیت قبلی رو نداره و از این بابت ازش معذرت میخوام که نتونستم اینجا بذارم تا شما دوستان نیز بهره مند شوید.

واسه امروز یه ترانه دارم و یه اس ام اس که دیگه فکر خیلی زیادی از حد برام فرستاده شده.

ترانه «دل سپرده» محصول بودنم در موانا هست که این روزا اونجا مشغولم با مردم کردستان خیلی حال میکنم و مردمی ساده و صمیمی هستند که خیلی دوس داشتنی هستند و چقدر متاسفم واسه یه عده که این مردم خوب و باصفا رو بین مردم آذربایجان و ایران بدنام کردند. موانا طبیعتی دوست داشتنی و فوق العاده زیبا داره که من عاشق عروسی های اونجا هستم و اگه خدمت سربازی نبودم حتما قاطی دختر و پسرای کرد میشدم و باهاشون به رقص و پایکوبی مشغول میشدم واقعا موسیقی کردستان یه انرژی مثبتی داره که واسه من فقط موسیقی آذری میتونه تا این حد مثبت و انرژی زا باشه (دو سه روزه که امراه زیاد گوش میدم کشف جدیدم همین هست فوق العاده هست ملودیهایی داره که آدم رو تا اوج میبره و هیجان زیادی داره توصیه میکنم حتما گوش کنید).

 

دل سپرده

 

اسم این کوچه بن بست سکوته

یاد من و تو نقشی رو دیواره

خاطرمون آزرده رفتنه

دلامون پابند این روزگاره

 

به شعرم حادثه ای تازه بودی

یه قافیه‌ی دست نخورده بودی

رو سیم گیتارم، نتی بی صدا

به آوازم یه دل سپرده بودی

 

تو منو خواستی و من نشنیدم

غرور تورو چه آسون شکستم

به شیرینی عسل چشمانت

قفل لبامو به این سکوت بستم

 

تو رفتی و تازه عاشقی پیر شد

من دلخون پابسته‌ی قمار شدم

تو گذشتی از دل و عشق و ایمون

ولی من فریادی رو گیتار شدم

 

«اکبر یارمحمدی»

 

این ترانه فقط یه ترانه هست و منظور خاصی ندارم بهرحال شده که کسی کسی رو دوس داشته باشه اما طرف مقابل ندونه و بعدا که دونست شاید پشیمون بشه چرا به اطرافیانش توجه نداشته. من فقط یه نیمچه تجربه ای این چنینی تو دبیرستان داشتم که برام زیاد اهمیتی نداشت و اصولا دوران دبیرستان دوران بی اعتنایی هست.

 

اما یه اس ام اسی هست که فکر کنم تا حالا نزدیک بیست نفر یا برام اس ام اس زدن و یا برام آف گذاشتن و واسه اینکه خیال همه راحت بشه اونو اینجا میذارم تا دیگه مردم از فضولی نمیرن:« یه ترکه پولدار پسرشو می بره لندن مدرسه ثبت نام میکنه  میگه خارجی یادش بدین ... بعد از یه سال بر میگرده لندن، تا جلوی مدرسه می رسه بچه ها داد میزنن: احبر ددن گلدی!!!!!»

 

خب دیگه همین. از همه دوستان میخوام که منو از دعاهاشون بی نصیب نذارن بدجوری محتاج لطف و کرم اوس کریم هستم تا از کنکور قبول بشم واقعا خیلی برام حیاتی هستش که ارشد قبول بشم.

 

در پناه حق عاشق و آبی و سرفراز باشید/ یا علی

نظرات 8 + ارسال نظر
نیلوفر 3 آذر 1386 ساعت 00:41 http://nilofaresahra.blogfa.com

سلام خیلی بد هست که ادم بد قول باشه اما خیلی خوبه که مثل شما رو راست باشه افرین

عسل بانو 3 آذر 1386 ساعت 16:22

سلام اکبر جان . این معرفینامه جدیدت خیلی قشنگه مثبت نوشتی .اون قبلی خیلی ضایع بود.
ترانه ات هم خیلی خوب بود.
تبریک میگم داری بزرگ میشی نوه حاج حسین خان...
من دلخون پابسته‌ی قمار شدم :)

محسن 4 آذر 1386 ساعت 10:00

اولین شدم. معلومه که خوشحالی ازجای جدید. به هر حال موفق باشید.

مهدی 4 آذر 1386 ساعت 12:23 http://shabnevisi.blogfa.com

با مطلبی با عنوان یاد گذشته به روزم این مطلب مال دوست عزیزمون خانم دارابی هستش



مطالبتون عالیه


÷یشنهاد دیدن یه وبلاگ رو به دوستان میدم امیدوارم واسه یکبار هم که شده سری به این وبلاگ بزنن
http://bazaregoftegoo.blogfa.com/

دینگ دینگ 5 آذر 1386 ساعت 17:56

آره جون خودت. روزی هفصدبار میومدی که آپ کنی روت نمیشد.
حالا فهمیدیم بنویس عزیزم. وب خودته.

عکاس 8 آذر 1386 ساعت 03:03 http://akass9431.persianblog.ir

سلام
به به چشممون روشن مخفیانه میای آپ میکنی خبر نمیدی
دست مریزاد تورک اوغلان
به هر حال خوشحالیم دوام نیاوردی واومدی نوشتی
موفق باشید وامیدوار منتظر حضور سبزتون هستم
یاحق

ناصر 8 آذر 1386 ساعت 11:38 http://shahireshab.blogsky.com

سلام اکبر جان
ببخشید کمی دیر اومدم
خوشحالم که آپ کردی شعرت هم زیبا بود
حسی رو که از اونجا بودن داری من چند سال قبل داشتم
طبیعت بهاری سرزمینی بکر جون میده برای عاشق شدن و شعر نوشتن !!
فرق من با تو اینه که من بالای کوه شعر می نوشتم تو پائین کوه....
این روزها هم می گذرد قدرش رو بدون....
راستی احبر ددن گلدی؟؟؟

موفق باشی و سعادتمند

آقایی 15 آذر 1386 ساعت 07:55 http://bhhdmeshk.blogfa.com

سلام
با مطلب معجزه انتخاب 2 بروزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد