زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

تو رفتی

به سلامتی اینم تموم شد، امروز چهلم مامان بزرگم بود به همین راحتی این چهل روز گذشت و ما به ندیدنش عادت کردیم و باید باور کنیم که دیگه نیستش به همین سادگی.

بعضی از دوستان چه با ایمیل و چه با کامنت و یا حضوری و یا با اس ام اس در مورد این دو پست آخر اعتراض داشتند که چرا اینگونه دارم می نویسم و بهتره که خودت باشی و از نوشته‌های خودت استفاده کنی. خب اول اینکه نمی خواستم همین طوری آپ کنم و واسه همین با توجه به روحیاتم می نوشتم. البته در مورد خودم ترجیح میدم کمتر حرف بزنم که فکر نکنم به درد کسی بخوره که من الان چیکار می کنم و چیکار نمی کنم و اگه یه خاطره ای یا یه اتفاقی رو هم از خودم تعریف می‌کنم به دلیل جالب بودنش از نظر خودم هستش و الا به نظرم هیچ دلیلی نداره که اینجا تبدیل به دفتر خاطراتم بشه.(البته بعضا زیادی از خودم حرف می زنم که به نظرم برای کسانی که اینجا میان زیاد خوشایند نباشه).

«زخمواره» رو هم یه تجربه جدید می دونم که هر از گاهی تو این دفتر یا اون دفتر یه چیزایی نوشتم رو جمع کنم و اینجا بیارم چون یه چیزهایی هستند که دوس ندارم همیشه اینجا باشند بلکه هر از گاهی یه نگاهی بهشون انداخته بشه و رد بشیم و هیچکدوم هم تاریخ ندارن و اکثر این «زخمواره ها» مربوط به پنج شش سال پیش هستش، زمانی که نوع نوشتن و روحیه‌ام با الان فرق داشت.

اما واسه امروز یکی از ترانه‌هایی رو که دو سه سال پیش تو یه تیکه کاغذ به صورت  شعر سپید نوشته بودم و چند روز پیش دوباره و از نو به صورت ترانه نوشتم رو می نویسم.

«تو رفتی» می تونه حکایت هر کسی باشه و فقط مربوط به خودم نیست و این روزا سعی می کنم که موقع نوشتن به فکر خودم و احساسم نباشم بلکه خیلیا رو دخیل بدونم تو این ترانه سعی کردم با «رفتن» روراس باشم همیشه عصر جمعه ها دلگیره و حکایت از یه نوع رفتن و تموم شدن داره و یا خیلیا حاضرن به جای عشق از دست داده تمام وجودشون رو کینه و تنفر کنن اما من میخوام بگم که میشه چشم رو سهم کینه کرد و هیچ وقت دیگه ندیدش و این بهترین انتقام هستش و به جای اینکه فکر و ذکرت این باشه که چه جوری تلافی کنی باید طوری باشی که دیگه نبینیش و این بزرگترین انتقام هستش و خودمم به این عقیده مومنم و بهش عمل می‌کنم اگه از کسی دلگیر بشم و یا از چشمم بیفته سعی میکنم که هیچ وقت نبینمش و بهش اهمیت ندم اینطوری کمتر اذیت میشم و دیگه اون طرف مقابل برام هیچ پشیزی ارزش نخواهد داشت.

 

تو رفتی

 

نمیشه رفتنت رو باور کنم

عشق با تو بودن رو از سر کنم

من موندم و خاطرات عاشقی

تا کی باید به رویا سفر کنم

 

هر چی بین ما بود دیگه تموم شد

تو رفتی و ترانه هام حروم شد

من موندم و لحظه های بی کسی

که قاب عکسی به روبروم شد

 

تو رفتی و دل به آئینه دادم

رویامو به غم آدینه دادم

پیش پای فلک التماس کردم

جای تو، چشمامو به کینه دادم

 

نگاهت رو نمیشه فراموش کرد

عزیزم دیگه نمی گم که برگرد

من موندم با یه بغض بی نهایت

که بیکسی رو به چشمام جاری کرد

 

«اکبر یارمحمدی»

 

خب دیگه انگار اینطوری بنویسم بهتره. از دعواهای مسخره وبلاگهای همشهریم هم خنده ام میگیره و اصلا دوس ندارم قاطی این مسائل بشم، بی خیال اخبار سیاسی هستم و کاری به کار هیچ جناح و حزبی ندارم، از همین حالا هم تو انتخابات شرکت نمیکنم چون بعد از چندین سال تازه فهمیدم که هنوز شعور سیاسی ندارم و کسی هم که شعور سیاسی نداره نباید تو انتخابی شرکت که هدفش و وسیله‌اش همش سیاست هست و کسی رو هم دعوت به رای ندادن نمیکنم بلکه میگم این همه انتخاب کردیم چی شد؟ هر وقت جواب این «چی شد؟» رو گرفتم شاید تصمیم گرفتم شرکت کنم. اما چون مسائل مهمتری مثل کنکور ارشد و تموم کردن مسالمت آمیز سربازی و پیدا کردن یه شغل خوب و برنامه ریزی برای آینده کاری و زندگی خودم وجود داره پس به این مساله فکر نمیکنم و از دوستانی که انتظار دارن در مورد انتخابات و یا مسائل سیاسی حرفی بزنم باید با شرمندگی عرض کنم که «مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد».

 

در پناه حق عاشق و آبی و سرفراز باشید/ یا علی

نظرات 5 + ارسال نظر
عکاس 31 شهریور 1386 ساعت 05:44 http://akass9431.persianblog/ir

سلام اکبر آقای گل
خسته نباشید لطف شما زیاد که به ما سر میزنید
در مورد هک وبلاگم
هیچ بعید نیست با این وضعیتی که پرشین داره ممکنه اطلاعات همه کش بره
بعدا صداش در میاد اگر ببینم وبلاگم هک شده میرم به بلاگ اسکای همون وبلاگ جدیدم
اما تا چیزی را در مورد هک وبلاگم حس نکردم فعلا بیخیالش میشم
بگذریم اکبر اقا
خوبه که سیاسی عمل نمیکنی چون واقعا زوده برات
جوانی به جوانیت رحم میکنی که شرط عقله
اما منهم قبلا ها مثل شما فکر میکردم ولی بعدها متوجه شدم اگه تو در مورد شهرت ویا مملکتت تصمیم نگیری دیگران در مورد تو و بدون اجازهتو تصمیم خواهند گرفت

عکاس 31 شهریور 1386 ساعت 05:56

وضعیت شهر ما را ببین
تو شورای شهر در شهری که اکثریت مردم آنرا ترکها تشکیل میدهند رفته رفته کردها میدان دار میشوند
یه چیزی هست که برات بگم واون اینکه ......
عاقل آن نیست که بین بد وخوب تشخیص بده
عاقل آن است که بین خوب وخوبتر وبد وبدتر تشخیص بده
حرفی نیست که نمایندگان منتخب مردم بعد از انتخابات همه وعده وعیدهاشونو فراموش میکنند اما موضوع اینست که حداقلش کسی بره اونجا که حتی اگر ده درصد بفکر مردم باشه همون درصد بدرد خور مردم باشه
به نظر من اگه تو رای ندیدی ودیگران هم مثل تو فکر کنن یه زمانی چشم باز میکنن ومیبینن کسایی رفتن اونجا که حتی کوچکترین حقوق ترا برنمیتابند
یعنی چه؟
یعنی اینکه اگه حداقل همزبانتو نفرستی حتی اگه آدم بدی هم باشه میبینی مثلا یه کرد نماینده مردم ترک شده که اصلا فرهنگ مردم ترک برایش معنایی نداره این مسئله خیلی جای بحث داره
اگه قسمت شد تو دانشگاه همدیگه را دیدیم اگه کلاسی هم نداشتم باهم اون موقع حرف میزنیم
فعلا تا اینجا را داشته باش تابعد
نماز روزهاتون هم قبول درگاه احدیت
توک اوغلان
یاحق

دیروز منتظرم فردا را ،شاید آخر ابر احساس تو باران ریزد! شاید آخر بوسه من به لب عکس ترت جان گیرد! شاید این بغض فروخورده من،بر سر شانه تو سر ریزد! بشکند شیشه تنهایی من،این همه واژه آه از دلم بگریزد! نه به خوابم که به بیداری خویش،سینه ام سینه ی گرم تو را بفشارد! ولی افسوس و صد افسوس که باز امروزم،با امیدی که کمرنگ تر از دیروز است، به امید صبح فردا میمیرد
------
سلام خوبی ؟
ممنون از اینکه بهم سر زدی
خیلی لطف کردی...
به امید دیدار!
راستی من مهندسی شیمی قبول شدم آزادم مهندسی برق تهران ولی همون مهندسی شیمی رو می رم...امروزم کلاس دارم :دی
فعلنااا....
---------- یا حق !‌----------

محرمعلی خان 1 مهر 1386 ساعت 21:59

روحش شاد
به سلامتی این هم تموم شد.... به ندیدنش عادت کردیم!!
به نظرت این عادت خوبه یا بد؟؟

محرمعلی خان 1 مهر 1386 ساعت 22:51

منظورم این نبود اکبر جان
منظورم این بود که به نظرت این که به غم ها عادت میکنیم و خدا صبرشونو بهمو میده خوبه یا بد .
ت اوقتی عزیزانمو زنده ان و لحظه ای به نبودنشون فکر میکنیم از این عادت بیزاریم و نمیخوایم این عادت اتفاق بیفته وای وقتی میرن چون به این صبر و عادت نیاز داریم مییشه یه نعمت . منظورم این بود نه فراموشی و قدرناشناسی
سلامت باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد