ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
چی؟ تعجب نکنین، بذارین همین اولی کاری تکلیفم رو باهاتون روشن کنم من داش قیصر هستم و این نوشته رو هم داش اکبر ننوشته اگه به این امید اومدین که بازم نوشته ای از این داداش ما بوخونید. عوضی اومدین. خب دیگه این داش اکبر چند وقتیه بی حوصله شده و حال سیاه کردن و نوشتن رو نداره، هر چی هم میگم چی شده میگه بی خیال بابا(این تکیه کلام بی خیال باباش خیلی وقتها کفرم رو در میاره شیطونه میگه یکی بخوابونم تو گوشش که یه کم آدم شه و دس از این بی خیالیش ورداره).
وضع مملکت هم روبراهه آق محمود (این یه تیکه رو از اکبر کش رفته ام البته با اجازه اش) چپ و راس هر جا میشینه داره آمار ازدواج رو می بره بالا خدا به دادمون برسه ما تو پیدا کردن یکیش داریم تو کوچه علی چپ جفتک می زنیم و آفتاب مهتاب میریم اونوقت این نمایندهها به فکر تجدید فراش واسه ملت هستند به قول آق محمود: واسه بعضی از مردا همین یه همسر هم از سرشون زیادیه. (به مولا خودش گفته به جون این باجناقم که الهی خودم کفنش کنم آق محمود خودش گفته).
راستی خبری از آسید ممد مون شما دارین یا نه؟ واقعا اینم رئیس جمهور شد لااقل عرضه اون بابا اکبرمون رو نداره(یه جریده اجنبی انگار گفته بابا اکبر مثل کوسه انتقام میگیره، میدونم هیچ ربطی نداشت وقت محض اطلاع گفتم) داداشمون بعد از فتح مصلحتخونه حالا رئیس خبره خونه شده و بیا و ببین. انگار آق محمود این دفعه به خبره خونه نرفته واسه عرض ادب واسه همینم بابا اکبر واسه نومه مرقوم کرده: آق محمود باباجان، بالام جان چته؟ چه مرگته؟ دفعه بعد تکرار بشه میدم این محسن جان ادبت کنه.
آق محمود هم رفته به آبجی فاطی گفته که آبجی ببین این داره چی میگه. فاطی جون هم چادر به کمر بسته و با وردنه رفته دم دره مصلحت خونه گفته آهای نفس کش این بابا اکبر و آسید ممد رو باید اعدام کنید(بدبخت این آسید ممد از آسمون تگرگ هم بباره میگن مقصره اونه) حالا اینارو ولش آسید محمود که قرار بود تو خبره خونه معاون بابا اکبر بشه و نذاشتن بشه ناراحن شده و گفته دیگه نمیخوام (آخی بالام جان ناراحت نشو بابا اکبر برات آب نبات چوبی میگیره آ قربونت برم)
بی خیال اینا ناصر خان حجازی رو حال کردین دیدین که حال ژنرال رو تو قوطی کرد تازه اولشه این هفته می زنیم سایپا رو چپه می کنیم تازه این قرمزها با این مربی سوسولشون که هی واسه تماشاچی ها خودش رو لوس میکنه یه چهار تا بازی رو شانسکی و به زور داور و شیر سماور و اگزوز خاور برنده شدن (حال کردین وزن درونی رو ) فکر کردن چی شده داداش هفته نهم در پیشه.
راستی شنیدین که محسن خان نامجو هم از ایران رفت خب که رفت که رفت معین رو عشقه به قول هنرمند عزیز و گرام و والامقام امید: سرتُ بذار رو شونه هام خوابت بگیره/ بذار تا آروم دل بی تابت بگیره(خب چه ربطی داشت؟ به جون خودم هیچی آخه این اکبر دپرس شده و تو این حالت داره این ترانه رو می خونه منم گفت محض اطلاع بگم که وضع این بچه چطوره) اگه واقعا طالب این هستین که کیم آرامش پیدا کنین توصیه میکنم به این چیزها گوش کنین: خدابیامرز آغاسی، جلال همتی (خدا رحمتش کنه)، عهدیه(انگار این یکی زنده هستش پس بی خیال)، زنده یاد سوسن(انگار واسه ارواح عروسی گرفتیم)، شهرام شب پره (خب این چرا زنده مونده؟ به شما چه؟) و اندی (خوشگلا باید برقصن، البته منظور شما نیستش عزیزم زود جو نگیردت که پاشی پشت کامپیوتر کمر قر بدی و سینه بدی بالا خجالت بکش بیشین سر جات )
بینم کاری مونده یا نه؟ خب دیگه ایندفعه رو بالام جان کاری باهاتون ندارم در ضمن یه کم بیائین به داد این پسر برسین. این سومین نوشته ای هستش که بهش دادم اما هر دفعه یه بامبولی سر هم میکنه و اونقدر قیچیش میکنه که از سر و ته مطلب فقط یه اسم خودم میمونه بهش بگین زیاد به نوشته های من گیر نده میگه سیاسی ننویسن سر به سر دخترا نذار(دیگ به دیگ میگه روت سیاه، بگم تو دانشگاه چطوری دخترا رو کنف می کردی پسر؟) بحث آبی و قرمز راه ننداز (ایندفعه چون خودش استقلالی هستش و دیدم که لینکش رو هم گذاشته گفتم یه حالی بهش بدم والا من که از فوتبال خوشم نمیاد خب چه معنی داره یه توپ میندازن وسط بیست و سه نفر دنبالش می دوند خب به هر کدوم یکی یه دونه بدن تا دیگه دعوا نکنن) چشم اکبر جان دیگه امری باشه؟ فقط دست از این رفتارت بردار دوس داریم بازم شعر و ترانه بنویسی و بازم اینجا رو رونقش بدی. منتظرتم .
عزت زیاد
یا مولا علی
داش قیصر
داش قیصر خیلی اصرار میکرد که آپ کنم اما به دلیل اینکه نه از نظر روحی وضعم خوبه و نه وقتش رو دارم که زیاد به نت بیام به قول یکی از بچه های قدیمی میگه این سندروم سربازی یه مدتی بعد خوب میشی. تصمیم دارم کمتر حرف بزنم و بیشتر به آینده بپردازم به هدفی که دارم و اونم اینه که حتما کارشناسی ارشد باید قبول بشم حال و حوصله سیاست رو هم ندارم و حرفهای داش قیصر رو هم به حساب من نذارید مسئولیتش با خودش هست با اینکه با اینگونه نوشتم مخالفم ولی باز برای اینکه بهونه ای باشه که اینجا ساکت و کور نباشه واسه همین اجازه دادم بازم مطلبش بیاد بالا. اگه از دست سربازی راحت بشم خودم چنان طنزی بنویسم تلافی این بیست ماه ننوشتن رو بکنم.
امیدوارم همیشه عاشق و آبی و سرفراز باشید/ یا علی
سلام زخمی
خوبی
طنز جالبی بود به داش قیصرت بگو اگه اینطور ادامه بده و ترشیجات زیاد مصرف نکنه یه چیزی میشه....
سندروم سربازی یک بیماری واگیردار بود میدونی دواش چیه؟؟
یه دعوای حسابی با حجت جون...جرو بحث با رحمت جون...فحش بازی با اقدم جون..... بقیه اش هم نسخه خصوصی نوشته میشود.....
بی خیال بابا.....
موفق باشی....
راستی پائیز دوباره از را میرسه....
من بوی پائیز و خیلی وقت قبل شنیدم...
سلام اکبر آقای گل
خوبین الحمدا...
ممنون از نظرات ارزشمندتون
نگفتی با این تحقیقاتی که کردی به جایی هم رسیدی یانه
واما......
خوبه هر وقت که میبینی حوصله نداری
به داش قیصرت اجازه بده جورتو بکشه
اینطوری هم وبلاگت بروز میشه
هم اینکه برای دوستات تفننی میشه
آخه اکثر حرفای شما از افسردگی و سردی روزگاره
اینکه میشه گفت کمی هوای وبلاگت کمی با داش قیصرت عوض میشه
پس زنده باد داش قیصرت وزنده باد خودت که اجازه میدی یکمی ایشون اینجا تاخت وتاز کنند
موفق باشید وهمیشه سبز
سلام ممنون که نتیجه تلاشهایت را برام نوشتی
منکه غبطه میخورم از وجود جوانان شایسته ایی که تو جامعه میبینم واز اینکه زحمات نسل واقعی انقلاب در آن ۸ سال مقاومت بی نتیجه نبوده بسیار خوشحالم
با این چیزایی که نوشتی فکر کنم مقام شما از خیلی از این مقاماتی که خودشونو خدمتگزار!!!!!مردم....(حالا کدوم مردم)مینامند. نزد پرودگار بالاتر است
اکبر آقای گل یک مسئله ایی که فرمودین و من متوجه نشدم
چیزایی گفتین که دوستاتون بظاهر شما را سکولار و لائیک میدونن اونم بخاطر ظاهرتون؟
ببخشید که فضولی میکنم
مگه ظاهرتون با باطنتون فرق میکنه
منکه فکر نمیکنم اگه در نتیجه مطالعاتتان به اینجایی که بیان کردید رسیده ایدنباید ظاهر و باطن آدم با هم تفاوتی داشته باشه
مطمئن باشید اگه باطن زیبایی دارید از داشتن ظاهری زیبا هرگز به ریا مرتکب نمیشوید بنابراین به گفته مردم ظاهر بین توجهی نکنید وهمون ظاهر را مثل باطنتان بکنید تا کور شود هرآنکه نتواند دید
البته من ملا نیستم ها اما مثل اینکه مثل ملا حرف زدن هم چندان مشکل نیستا
به هر حال همیشه آبی و سر افراز باشید
راستی یه چیزی بگم براتون
شما زودتر از من نسبت به سنتون
اقدام کردید
بنابر این امیدوارم زودتر از منهم به حقیقت ناب دست پیدا کنید
سلام داش اکبر بی معرفت خودمون
کجایی ؟ چه کارا داری میکنی با معرفت یک سری هم به ما بزن و احوالمان را بپرس.
آپ کردم منتظر نظرت هستم .
بای بای
سلام اکبر جان و سلام داش قیصر
محرمعلی مارکوپولو شده ولی بی معرفت نشده
تو سفر بعضی جاهای بکر که رفتم یاد اون ده اجدادی ات افتادم که تعریفشو کرده بودی
با ماه رمضان هم چشم می سازم
یا علی