زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

عمر ستاره

شب من و تو دیگه تموم شده
عمر ستاره میگه حروم شده
سپیده تیغ رو مهتاب کشیده
خورشید خانوم لب به لب بوم شده


اما هر چی سعی کردم نتونستم ادامه بدم به فکر ترانه «رویای آبی» هاتف بودم که بیقه کاغذ رو با ترانه واره زیر پر کردم میدونم زیاد مث ترانه نیست نه قافیه های خوب داره و نه وزن و آهنگ جالبی داره یه ترانه ای که حتی نمیشه گفت

نظرات 14 + ارسال نظر
حبسیات 8 شهریور 1386 ساعت 22:29 http://habsiat.blogspot.com/

موفق باشی .زخمه ها رو خوندم

زینب زمان 8 شهریور 1386 ساعت 23:27

سلام
من اینجا زیاد سر می زنم ولی کامنت نمیذارم چون نظراتمو با ایمیل میگم. اینبار به خاطر یک سری حرف ها که اینجا زده شده مجبورم یه چیزایی رو همین جا بگم.
اکبر داداش بزرگ من بوده هست و خواهد بود و اون مسائل اصلا ربطی به رابطه دورا دور ما نداشته من حتی سعی کردم کمکش کنم و الانم هر وقت کمکی ازم بر اومده دریغ نکردم.
من کامنت اون آقا یا خانم رو خوندم که به واضح چیزی جز حسادت در حرفاش وجود نداشت من نمیدونم چرا بعضی ها از موفقیت و آرامش دیگران به جای لذت بردن حسادت میکنن ولی در کل من این حرفا رو زدم که در آخر به اون دوست حسود بگم هنوز هم اکبر داداش خوب منه و دوسشم دارم. و در ضمن سوگند یکی از دوستای عزیز منه و به خاطر یه سری مسائل و متاسفانه بعضی فضولی ها به درخواست من از اسم سوگند که اسم مورد علاقه من هست استفاده کرده.
من از سوگند خواستم جوابی نده چون جواب ابلهان خاموشیست من هم اگر چیزی نوشتم به دلیل رفع سوء تفاهمات بود نه جواب دادن به کسی.
از داداشیم هم میخوام دیگه به این افراد جوابی نده چون خودش هم نمیدونه مشکلش چیه!!!

زینب جان ممنون از لطفت.

یاس 9 شهریور 1386 ساعت 12:01 http://www.shabnam.blogfa.com/

سلام
اعیاد خوب شعبان بر شما مبارک البته همون روز عید خدمت رسیدم ولی وبلاگتون بالا نیومد این بود که الان برای تبریک خدمت رسیدم .
شعر زیبایی است و پر از حرفهای نگفته و پر از دل دردمند .
به ندرت عشق پاک پیدا میشه در این برهه از زمان عشقها دروغین و زودگذر و احساسی هستند که با یک نگاه آتشین متولد و با یک سخن سرد خاموش میشه .
عشقهای پاک عشقی که اتش بر جان آدم میزنه عشقی که زمینی است اما میتونه تا اوج اسمونها به پرواز دراید . عشقی‌ پاک‌ ومقدس‌ که‌ انگیزه‌ اصلی‌ خلقت‌ است‌. عشق همیشه زنده و زندگی ساز است خداوند مرد و زن رو افرید تا عشق از اونها متولد بشه و رسم عاشقی شیوه زندگیشان بشه
اما عشقهای این دوره زمونه عشقهای‌ کوچه‌ و بازاری‌ است که‌ همه‌چیز آن‌ در گرو جاذبه‌های‌ مادی‌ و جنسی‌ است‌ گاه‌ عاشقند و گاه‌ فارغ‌.
ای کاش عشق قربانی نداشت ...

به نام دوست 10 شهریور 1386 ساعت 10:40 http://tajrobe man.blogsky.com

سلام
چطوری اکبر جان
چه عجب بعد از مدتها آخرش یک شعر هم گفتی
باز چه اتفاقی افتاده ؟
شعر خوبی را به نگارش در آوردی اکبر جان من هم آپ کردم یک سر بزن.
راستی هر وقت آپ میکنی یک خبر هم به ما بده
موفق باشی

یه دوست قدیمی 11 شهریور 1386 ساعت 16:08

سلام
در مورد دیوانه بودن پسر جان هیچ شکی ندارم.
ولی این شعرت به نظرم یه جورایی معرکه هست. تو اگه خودت بخوای خیلی خوب مینویسی. نمیدونم این شعرت رو عجیب دوس دارم.
با اینکه از عاشقی متنفرم و معتقدم نباید به زن جماعت رو داد ولی با این ترانه ات عجیب حال میکنم.
تو هر از گاهی یه چیزهایی از خودت بروز میدی که آدم رو حالی به حالی می کنه. چند وقت پیش اون شعر بارانت رو دیدم و خوندم خیلی لذت بردم و این شعرت هم که فوق العاده بود .
راستی چه خبر از خودت؟ در مورد پست قبلیت می خواستم نظرم رو بدم ولی دیدم جو زیاد خوبی حاکم نیست حرفی نزدم.
منم با خانوم زمان موافقم تو نباید گوش به این حرفا بدی مطمئنا از این به بعد به کسانی که بهت حسادت می کنند اضافه میشه اما تو باید مواظب باشی.
البته این درخواست نامعقولی هستش تو که با سربازی هم آدم نشدی بعید می دونم بعد از این آدم بشی.
راستی نمی خوای ازدواج کنی؟ خیلی برو بچ پریدند و قاطی مرغها شدند امیدوارم که سال بعد هم شیرینی کارت پایان خدمت و هم شیرینی عروسی رو باهم بخوریم.
اکبر جان امیدوارم که همیشه موفق باشی.

.... 11 شهریور 1386 ساعت 17:03

شازده خوش تیپ ها رو می گیرن. مواظب باش

یاس 12 شهریور 1386 ساعت 00:04 http://www.shabnam.blogfa.com/

سلام ...
امیدوارم ایام به کامتون باشه
از لطف و بزرگواری شما ممنون و سپاسگزارم
از اینکه لینک وبلاگم رو در ردیف دوستانتون قرار دادید تشکر می کنم . متقابلا لینک وبلاگ خوبتون در لیست دوستان قرار گرفت .
براتون شادکامی و سربلندی آرزو می کنم

انجمن 12 شهریور 1386 ساعت 00:16 http://anjoman85.blogfa.com/

اکبر جان قربانت برم یه کمی ملاحظه خودتو نمیکنی ملاحظه زن و بچه آیندتو بکن میخوای اونارو تو تگنای نان بری بزاری. . . این کامنت که تو وب حسام گذاشتی . . .
نه . . نه . . اکبر . . اکبر خطرناکه

ناصر 12 شهریور 1386 ساعت 12:09 http://shahireshab.blogsky.com

من هم با دوستان موافقم که تو سربازی هم اکبر درست بشو نیست...
بعنوان فردی که ۳ ماه باهاش زیر یه سقف زندگی کردم!!!
یعنی خدمت کردم
ایشون یه فرد.... .... .... هستند
اگه سانسور نکنی بنویسم؟؟
بنویسم؟؟

حمید ¤¤ کری زی¤¤ 13 شهریور 1386 ساعت 15:33

سلام
خوبی دیوانه تر از من ُ این شعرارو می نویسی که من برم یکاری دست خودم و اون بدم میمون .

ناصر 15 شهریور 1386 ساعت 00:44 http://shahireshab.blogsky.com

امان از سانسور همین....
اینو هم قیچی کن...

سلام . همه طالب شادی و خنده و خوشی و لذتند اما آنچه جاودانی و لذتی ماندگار است و افسونی بزرگ غمهای بزرگ زندگی است . همیشه جدایی و هجران بیشتر از وصال و دستیابی سبب رشد و پویایی و اوج شعر و شعور و احساس و اندیشه بوده است ..... اگر هجران نبود مجنون نبود .. فرهاد نبود ... عشق نبود .... هنر نبود و انسان نبود .....

عکاس 15 شهریور 1386 ساعت 02:38 http://akass9431.persianblog.ir

سلام خسته نباشی
زیبا بود
اما ایکاش ترانه خودتو تو یه فرصت دیگه کامل کنی
میتونی از همین شعر هم الهاماتی بگیری
شاعر وترانه سرا حتی اگه تحت تاثیر یه شعر قرار بگیره باید احساسش قلیان کنه
و وادار به خوندن اونچه که در سینه میجوشه بشه
میدونم که میتونی... پس یا علی بگو و عشق را آغاز کن
موفق باشی

roozbeh 16 شهریور 1386 ساعت 23:19 http://besooyearamesh.blogfa.com

سلام دوست عزیز و گرامی

وبلاگ شما رو دیدم و از مطالبش لذت بردم[گل][گل][گل]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد