زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

گلایه

انگار زود به زود نوشتن عادتم شده، خب چیکار کنم اینروزا شوق نوشتن دارم به هر بهونه‌ای می خوام داد بزنم و های و هوی کنم و شادی کنم. دلم یه عروسی توپ میخواد که کلی از شادی برقصم.

همین امشب هم از سر مستی دولت عشق میخواستم ترانه ای عاشقانه و رمانتیک بنویسم و اینروزا چقدر «تکیه‌گاه» امید رو گوش دادم و کلی لذت بردم با «غریبه آشنا» گوگوش صفا کردم اساسی که حد و مرزی نداره. اعتراف می کنم که این ترانه «حسرت» تحت تاثیر ترانه‌هایی نظیر تکیه‌گاه و غریبه آشنا هستش و خوشحالم که این ترانه اینگونه از آب در اومد.

گلایه

بده دستاتُ به دستام

هرم نفساتُ میخوام

تکیه گاه گریه هام باش

تا پای جون باهات میام

تو بذار آروم بگیرم

به مامن گرم تنت

برم به سوی آسمون

از عطر خوش پیرهنت

تو به من نزدیکتر از من

نگیر سایه‌تو از سرم

حوصله کن گلایه هامو

ای همیشه همسفرم

گوش بده ترانه هامو

هنوز آهنگ اسم توست

تو قفل لبامو وا کن

که بسته به طلسم توست

عزیزم، من که هنوزم

در حسرت لبخندتم

منو تنها نذار تا

ندیدنت بشه عادتم

هنوزم در پی توام

تا بوسه به دستات زنم

داد بزنم تا بدونن

اون که عاشقته، منم ... منم

«اکبر یارمحمدی»

این روزا کارم سبکتر شده و به یه جایی منتقل شدم که دور و برم زیاد شلوغ نیست از همین روزا هم جدی تر به درس و کتاب می خوام بپردازم آخه دلم برای دانشگاه و درس و شب امتحان و فرجه های آخر ترم خیلی تنگ شده بخصوص برای شیطنت‌های دانشجویی دلم یه ذره شده هر طوری که شده امسال باید از ارشد قبول بشم و میدونم که میشم.

امیدوارم که همیشه عاشق و آبی و سرفراز باشید/ یا علی

نظرات 11 + ارسال نظر
ناصر 14 مرداد 1386 ساعت 12:24 http://shahireshab.blogsky.com

همیشه عاشق باش
و
باز هم عاشق
...

ناصر 14 مرداد 1386 ساعت 12:25 http://shahireshab.blogsky.com

خوشحالم که آشتی کردی
خبری ازت نیست کجایی؟؟
دیگه اخبار ضد حال بهم نمیدی
....

اکبر تو دیگه کی هستی ؟ چقدر اهل عشق و حالی ؟ خیلی صفا می کنی ! عجیبه که خسته نشدی .

مهر خوبان دل و دین از همه بی‌پروا برد
رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد
تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت
از سمک تا به سمایش کشش لیلا برد
من به سرچشمه خورشید نه خود بردم راه
ذره‌ای بودم و مهر تو مرا بالا برد
من خس بی سر و پایم که به سیل افتادم
او که می‌رفت مرا هم به دل دریا برد
جام صهبا زکجا بود مگر دست که بود
که در این بزم بگردید و دل شیدا برد
خم ابروی تو بود و کف مینوی تو بود
که به یک جلوه ز من نام و نشان یکجا برد
خودت آموختی‌ام مهر و خودت سوختی‌ام
با برافروخته رویی که قرار از ما برد
همه دل باخته بودیم و هراسان که غمت
همه را پشت سر انداخت مرا تنها برد

شراره ها و شکوفه ها 14 مرداد 1386 ساعت 14:39

غم مخور ایام هجران رو به پایان می رود
این خماری از سر ما می گساران می رود
پرده را از روی ماه خویش بالا می زند
غمزه را سر می دهد غم از دل و جان می رود
بلبل اندر شاخسار گل هویدا می شود
زاغ با صد شرمساری از گلستان می رود
محفل از نور رخ او نورباران می شود
هرچه غیر از ذکر یار از یاد رندان می رود
وعده دیدار نزدیک است یاران مژده باد
روز وصلش می رسد ایام هجران می رود

پیر 14 مرداد 1386 ساعت 18:19 http://urumiran.blogfa.com

رونمایی از چهره متظاهر حاج آقا!!!! فتح الهی و چوب حراجشان به بین المال- قسمت اول

ناصر 15 مرداد 1386 ساعت 12:21 http://shahireshab.blogsky.com

کجایی اکبر
گفتم عاشق باش
اما نه اینقدر که از کار و زندگی بیفتی
نگرانتم
از دیشب تا حالا که ندیدمت نگرانتم...

اکبر جان خسته از عشق نباشید با مطلب فساد انتخاباتی در خدمتیم

مرداب 15 مرداد 1386 ساعت 19:15 http://www.koochebonbast.blogfa.com

سلام .. عالیه.. موفق باشین به منم سر بزنید

عکاس 16 مرداد 1386 ساعت 01:58 http://akass9431.skyblog.com

سلام خوبی
نمیدونم برای ایم مطلبت چی بگم
ولی خوب مجبور شدم یه وبلاگ به موازات قبلی تو بلاگ اسکای بزنم تا بلکه هر کی اومد اونجا یه پیامی بزاره برام
حرفی داشتی با همون آدرس اما تو بلاگ اسکایم
موفق باشی تو زندگی

سلام """صدور حکم تخریب شهرداری برای یک کار هنری اهدائی به کودکان بی سرپرست "" مطلب من در بیکارستان ....

هادی 17 مرداد 1386 ساعت 10:40 http://tajrobeman.blogsky.com

سلام اکبر
خوب شدی یا نه ؟ دیگه به ماها سر نمی‌زنی و حالمان را نمی‌پرسی . خوشحالم که آشتی کردی شرمنده که دیر سر زدم چون به مسافرت رفته بودو.
آ
ش
خ
و
ر
ی
چه جوری است شنیدم که جاتم تغییر دادی و رفتی پیش نور چشمان مواظب خودت باش.
در پناه حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد