ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
بعضی از دوستان در مورد گزارش نشست وبلاگ نویسان گلایه داشتند که چرا اینطوری؟ اما باید خدمتتون عرض کنم که من نه روزنامه نگارم و نه آدم سیاسی و این چیزی هم که نوشتم دیدگاه من بود اونم به یه زبان ساده و وبلاگی نه به یه زبان رسمی و ژورنالیستی.
اما چرا دیگه ترانه نمی نویسم؟ به دلیل اینکه من ترانه هامو برای مجوز گرفتن به شورای شعر و وموسیقی واگذار کردم که در بررسی یه تعدادی از اونا، به این ترانه ها مجوز آهنگسازی و انتشار داده اند و از اونجایی که در حال حاضر ترانه مجوزدار خیلی خواهان داره ( میگن پول خیلی خوبی میدن ولی ما که هنوز چیزی ندیدیم) منم تصمیم گرفتم از انتشار ترانه هام در اینجا خودداری کنم.
ولی برای خالی از عریضه نبودن یه تیکه هایی از ترانه ای رو که نزدیک دو سه هفته هست دارم مینویسم رومیارم.
از حال خودم خنده ام میگیره
به این همه امید و خوش باوری
از این رفاقتهای خنجر به دست
دلکم بگو کجا پناه می بری
یکی با تیغ کین زخمیم کرده
رسم نارفیقی رو خوب بلده
اینجا قیصر کشونه نازنینم
حکم این عاشقی، حبس ابده
دلتُ خوش نکن به رسم دنیا
مردونگی تو سینه قبرستونه
به جواب تموم اون خوبیاتون
دشنه نامردی تو سینه تونه
به توصیه یکی از دوستان برای اجرای ترانه هام به صدا و سیمای استان آذربایجانغربی رفتم اما به دلیل برخورد سردی که باهام داشتند و اینکه از اجرای ترانه فارسی عاجز هستند و فقط می تونن شعر کودک رو اجرا کنن از کرده خودم پشیمون شدم و برگشتم، ترجیح میدم که خودم و یا دوستانی مثل حسین زمان ترانه هامو اجرا کنند. تصمیم دارم برای سال آینده یه کار جالب موسیقیایی انجام بدم و فقط منتظر این هستم که سربازی تموم بشه و بار و بنه رو بردارم به تهران برم.
بالاخره تصمیم خودم رو گرفتم، و قصد دارم برای ادامه زندگی و تحصیل ساکن تهران بشم هم به دلیل اینکه دوستان خوبی دارم و هم اینکه یه دلیل شخصی دارم که فقط همون می تونه برام کافیه باشه. دیگه تحمل این همه دوری رو ازش ندارم.
اما واسه اینکه کمی هم جو اینجا عوض بشه کارت عروسی نیک آهنگ کوثر عزیز رو امروز اینجا آوردم چند شب پیش تو برنامه کوله پشتی وقتی بزرگمهر حسین پور نازنین رو دیدم خیلی خوشحال شدم و حتی چندین بار اسم نیک آهنگ برده شد که برام خیلی تعجب برانگیز بود و خوشحال کننده. و اما اینم کارت عروسی بسیار زیبای نیک آهنگ جان.
راستیش خودمم دوس دارم اگه ازدواج کردم و خواستم عروسی کنم یه چنین کارتی رو طراحی کنم با این تفاوت که .... ( بی خیال طرحش رو نمیگم که بعدا کسی ازم ندزده) تازه دوس دارم ماشین عروسی رو خود عروس خانوم برونه و رانندگی کنه ( یکی از شرایط همسر آینده ام داشتن گواهینامه هستش ) البته دیوونه بازیای دیگه هم تو فکرم هستش که بهتره سری و محرمانه بمونه.
امیدورام که در پناه حق عاشق و آبی و سرفراز باشید/ یا علی
سلام
کارت عروسی زیباییه...یه طرح جالب که به هر کسی بدی حتما میاد عروسیتون...
رسم دنیا...شاید رسم دنیا این باشه که هر کسی دچارشه...
اکبر
بابا بی خیال
پس اون حرفا چیه که میگی ازدواج بی ازدواج
فکر کنم سرت به جایی خورده امروز
اکبر فکر خودت و بقیه باش
از این کارا نکنی ها...
آی کیو گفتم هر وقت تصمیم به عروسی گرفتم میخوام اینکار رو بکنم نگفتم که کی میخوام عروسی کنم.
در ثانی امروز به شدت در عالم خواب و بیداری این پست رو نوشتم.
تازه تو به فکر خودت باش که داری پیر میشی.
من هنوز اول جوونیم هستش.
تازه مگه بده آدم به فکر آینده اش باشه. بخصوص که الان حتی کوچکترهای فامیل هم ازدواج کردند.
حسودیت میشه ها؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام اکبر
کارت عروسی خوبی طراحی کردیما را یادت نره.
از این که به سایتم سر زدی متشکرم. موفق باشی
هادی جان هنوز کارت رو طراحی نکردم. چشم هر وقت خواستم عروسی کنم همتون رو دعوت میکنم.
سلام اکبر آقا
ریتم زخمه رو تند کردی
میخای سریعتر بری
خوب برو اما مواظب خودت هم باش عزیزم
منظورم اینه که تو زندگی اگه فرصت خوبی ایجاد شد دیگه نباید معطل کرد با ملاحظه همه جوانب میتونی از فرصتهای بدست آمده بهترین استفاده را بکنی
یه چیز دیگه اینکه اگر تهران را برای شکوفا شدن استعدادت و بدست آوردن موقعیت انتخاب کردی یه چیزی را به خاطر داشته باش که ورود یه ماهی( که فبلا تو یه رودخانه بوده ) به اقیانوس یا دریا همراه ریسکه و برای بقا در پهنه وسیعتر باید پخته تر عمل کنی و خود تو گم نکنی
به امید موفقیتهای بیشمار وخدمت صادقانه ات برای فرهنگ این کشور
یا حق
اکبر آقا پیر نشی
سلام اکبر جان
آره منم از بردن اسن نیک آهنگ تعجب کردم . از کرامات شیخنا حنی است .
منظور شیخنا حسنی بود!!!
دیگه این قوزک پا یاری رفتن نداره
لبای خشکیدم حرفی واسه گفتن نداره
چشای همیشه گریون اخه شستن نداره
تن سرداب دیگه جایی برا خفتن نداره
-------
** حضرت عشق ** بعد از مدت ها دوری !
به روز شد....
منتظرتم عزیز....
فعلا....
--------- یا حق !-----------
· ازسقراط دانشمند نامی پرسیدند:ازدواج خوب است یا بد؟ جواب داد درهر دوحال موجب پشیمانی است .!!!
سلام اکبر جان خوبی. از اینکه می خوای بیای تهران ساکن بشی خوشحال شدم. خیلی دوست دارم دوباره باهات صحبت کنم. انشالله کی سربازیت تموم می شه؟
اون مطلبت در مورد ازدواج رو هم تا حدود ۹۰ ( دقیقش رو که حساب کردم بهت می گم!!) درصد قبول دارم.
و همونجوری که تو توضیحات گفتی آدمهایی ژیدا می شه که جز این گروهها نباشند. بالاخره در دانشگاه از هر قشری است.
موفق باشید.
سلام محسن جان
من اواسط بهار آینده سربازیم تموم میشه.
اگه وقت کنم برای دیدن اون عزیزی که دوسش دارم و دیدن شما دوستانم حتما قبلا عید امسال بیام تهران.
خودت خوب میدونی که مرخصی گرفتن کمی سخته.
بازم اگه فرصتی دست داد حتما یه سر میام تهران.
سلام اکبر جان تمام پست تاتو خووندم بشدت لوس و بی مزه هستی در ضمن بلند بلند فکر میکنی . آخه هرچیز بی مزه ائی رو که نمی نویسن برو از توکا یاد بگیر . این اراجیف چیه ؟هر چی به ذهنت میاد ننویس.وقت بذار . در مورد نوشته ات فکر کن. همش لوس بود.
اینجا قیصر کشونه نازنینم؟؟
از این رفاقتهای خنجر به دست؟؟ بابا بی خیال اینا چیه آخه؟
سلام اکبر اقای گل
امیدواریم به زودی کارت شمارو هم ببینیم
شاد باشید و فرخنده
ممنون از اظهار لطفتان
راستی فونت انتخابیتون اگه ریزتر بشه راحتتر میشه خوندش